پایان نامه مسئولیت مدنی دولت در قبال لطمه به محیط زیست |
پایان نامه مسئولیت مدنی دولت در قبال لطمه به محیط زیست
طبق یکی از نظریات رایج در خصوص منشاء تشکیل دولت، «انسان بدواً در حالت طبیعی زندگی میکرده و از آزادی کامل و بدون محدودیت برخوردار بوده… و چون افراد بشر در وضع طبیعی در مخاطرات زیادی قرار داشتند ونمیتوانستند به تنهایی برآن مشکلات غلبه نمایند، لذا برای مقابله با قدرت قاهره طبیعت به سمت همکاری و تشریک مساعی سوق داده شدند و در طی این طریق به انعقاد قرارداد اجتماعی و تشکیل دولت رسیدهاند»(مدنی، ۱۳۸۴، ص۵۸٫) روسو به عنوان بنیانگذار نظریه فوق معتقد است که افراد اجتماع، با تن دادن به تشکیل دولت و ملزم نمودن خود به اطاعت از این قدرت برتر، انتظار داشتند این نهاد نوظهور رفاه و امنیت و رشد و شکوفایی را برای آنها ایجاد و به آنها احترام گذاشته و موجبات عزت و سربلندی آنها را فراهم آورد. اما بتدریج و با گذشت زمان، دولت هر روز بر قدرت خود افزوده و در عوض خدمت به مردم خود به عنوان بزرگترین دشمن مردم درآمده و باعث نقض حقوق اولیه مردم گردید. آنچه تاریخ نویسان از نحوه عمل و قساوت و سنگدلی حاکمان این دولتها نوشتهاند مهر تاییدی براین رویه ناروا میباشد. در این دورهها سختترین جرمها، جرم خیانت به حکومت بود که معمولاً با مجازات اعدام مواجه میشد. در ایران باستان و حتی پس از آن کیفر خیانتپیشان اعدام خود و خانوادهشان بود.(آرتورکریستینسن، ص ۳۲۸، به نقل از دکتر پرویز صانعی) در دوران بعد از اسلام نیز چنین انحرافی از سوی حاکمان وقت وجود داشته است و در کشورها و جوامع دیگر چنین وضعیت مشابهی بچشم میخورد. اما بعد از سپری شدن دورههای تاریک فوق و مخالفتها و اعتراضاتی که نسبت به این رویه توسط مردم بوجود آمد و پس از سرنگونی حاکمان ظلمپیشه، رویه مذکور تا حدودی تعدیل گردید و حکام و پادشاهان و دولتمردان کمکم متوجه نقش و جایگاه مردم در بقاء حکومتشان شدند. پس از این دوران بود که فرضیه مسئولیت – مصونیت بتدریج کمرنگ شد و پادشاهان از آن قدرت استبدادی و انحصاری فاصله گرفتند. اگر قبلاً عقیده براین بود که «دولت اشتباه نمیکند»و یا اگر قبلاً مثلاً لویی چهاردهم با این عبارت که «دولت یعنی من» قدرت استبدادی دولت و خودش را به مردم نشان میداد، ولی بعداً دولتمردان به این نتیجه رسیدند که رسیدن به قدرت جز با حمایت مردم مقدور نبوده و بقاء حکومت نیز در گرو پشتیبانی مردم از این قدرت عالی میباشد و این حمایت و پشتیبانی حاصل نمیگردد مگر اینکه دولتمردان خود را مسئول و پاسخگو و خدمتگزار در برابر مردم بدانند. از این تاریخ به بعد بود که آثار و نشانههای پذیرش مسئولیت توسط دولت به چشم میخورد. این تاریخ مصادف با اواخر قرن نوزهم میلادی میباشد. به عبارت دیگر تا اواخر قرن مذکور هیچگونه اعتقادی به پاسخگویی دولت و
مسئولیت وی وجود نداشت(آشوری، ۱۳۸۷، ص۳۹) و اصولاً تا این تاریخ اعتقاد عمومی براین بود که چون پادشاه (دولت) اشتباه نمیکند بنابراین انتظار مسئولیت و پاسخگویی و تاوان دهی از آن غیر قابل قبول بوده است. ولی همانگونه که گفتیم این رویه بعداً اصلاح گردید. در این مقاله سعی گردیده، مبانی پذیرش این مسئولیت توسط دولت بررسی گردد.
به شهادت تاریخ در روزگاران اولیۀ قانون به معنای کنونی، بر روابط اجتماعی حاکم نبود و افراد تا حدودی حقوق یکدیگر را رعایت میکردند.(سلطانینژاد، ۱۳۸۰، ص۱۰۵) ولی پس از ظهور مکاتبی که بر نقش قانون تأکید داشتند. حقوق و تکالیف افراد بهصورت قانون مدون تنظیم گردید. لذا هر تکلیف مبنای نظری و قانونی پیدا کرد و بنابراین مطالعه مبانی نظری نهادهای حقوقی مورد توجه قرار گرفت.
لذا بیان خواهد شد، که مبنای مسئولیت مدنی در حقوق اروپایی تقصیر عامل زیان یا خطری که ایجاد نموده یا تضمین قانونگذار در حمایت از حقوق اشخاص است، هر یک از این سه نظریه، اگرچه بخشی از حقیقت را با خود به همراه دارد، ولی نتوانسته است، به تنهایی به عنوان مبنای منحصر مسئولیت پذیرفته شود. بهاین جهت پس از اشاره به فهرستی از نظریات موجود در مسئولیت مدنی؛
نظریه رفاه و شر
نظریه تقصیر
نظریه خطر در برابر انتفاع و…
[دوشنبه 1398-07-29] [ 07:41:00 ب.ظ ]
|