حشمتی (۱۳۸۲)، به بررسی روابط عوامل محیطی و استقرار و گسترش تیپ های پوشش گیاهان مرتعی در شمال شرقی استان گلستان پرداخت و برای تعیین همبستگی عوامل محیطی با تیپ های گیاهی، از رج بندی PCA استفاده نمود و به این نتیجه رسید که عوامل محیطی بر استقرار و پراکنش موزاییکی جوامع گیاهی مؤثرند و مهمترین عوامل مؤثر بر تفکیک جوامع گیاهی عمق آب زیرزمینی، جهت شیب و شوری خاک هستند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
کاشی پزها (۱۳۸۱) مهمترین عوامل مؤثر در تفکیک جوامع و زیر جوامع گیاهی منطقه باغ شاد را ارتفاع از سطح دریا، درصد شیب، بافت و عمق خاک گزارش می کند و اشاره می کند که سایر عوامل در انتشار جوامع نقش کمتری دارند.
عصری و مهرنیا (۱۳۸۰) جوامع گیاهی بخش مرکزی منطقه حفاظت شده سفیدکوه را بررسی کردند آنها پراکنش جوامع گیاهی این منطقه را اساساً تحت تأثیر عوامل توپوگرافیکی شامل ارتفاع از سطح دریا، جهت و میزان شیب و عوامل خاکی از جمله عمق و بافت دانستند و بیان کردند که این عوامل موجب استقرار اجتماعات گیاهی در نوارهای ارتفاعی و شیب های مختلف شده اند.
۲-۱-۱ ارتباط خاک با پوشش گیاهی
با توجه به برقراری روابط تنگاتنگ بین اجزای زیست بوم و تابعیت عامل خاک از عوامل اقلیمی، موجودات زنده، پستی و بلندی، سنگ مادر و زمان، بحث روابط بین خاک و پوشش گیاهی مطرح میشود. این روابط یک سویه نیست (جعفری و همکاران، ۱۳۸۱). به عبارت دیگر همبستگی شدید و ارتباط تنگاتنگ بین پوشش گیاهی و خاک به گونهای است که تغییر در وضعیت هر کدام، تأثیر شدیدی در دیگر کارکردهای اکوسیستم میگذارد (حاج عباسی، ۱۳۷۸). خاک ها از یک طرف تعیین کننده گونه های گیاهی هستند و از طرف دیگر گیاهان بر چرخه عناصر غذایی و خصوصیات مکانی خاک ها اثر می گذارند (مقیمی، ۱۳۶۸). ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک در رابطه با پوشش گیاهی باعث تنوع و پراکنش جغرافیایی گسترده گیاهان می شود (باغستانی میبدی، ۱۳۷۵). Beno (1996) در مطالعات خود در طول ساحل عربستان و کناره خلیج فارس، گیاهان را به عنوان شاخصی از خصوصیات خاک مورد بررسی قرار داد. وی نشان داد که گیاهان شاخص، نماینده ویژگی های خاک هستند و تیپ های مختلف گیاهی با تیپ های خاک منطقه مطابقت دارند. Jin-Tun (2002) در مطالعه روابط پوشش گیاهی با عوامل محیطی دریافت که پراکنش پوشش گیاهی تابعی از اقلیم و خاک است و در اقلیم با شرایط ثابت به منظور مدیریت صحیح اکوسیستم های مرتعی باید ارتباط بین خاک، پوشش گیاهی و موجودات زنده را شناخت.
در مطالعهای که در خصوص رابطه بین پوشش گیاهی با خصوصیات خاک در دشت های بیابانی جنوب صحرای سینا در کشور مصر صورت گرفت، بیان شد که به طور کلی درصد رطوبت و درصد ماده آلی از جمله مهمترین عوامل مؤثر در پراکنش پوشش گیاهی میباشند (Abd El-Ghani, 2003).
رابطه بین خصوصیات خاک و پوشش گیاهی هالوفیت در نواحی ساحلی شمال چین به روش تجزیه مؤلفه های اصلی مورد بررسی قرار داده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که شوری، اسیدیته، درصد رطوبت و درصد ماده آلی از جمله عوامل اصلی مؤثر در توجیه تنوع پراکنش پوشش گیاهی در این مناطق میباشند (Wei et al., 2008).
نتایج پژوهشی که با روش تجزیه مؤلفه های اصلی و تجزیه همبستگی در چین انجام شد نشان داد که ویژگی های فیزیکی-شیمیایی خاک مانند مواد غذایی، رطوبت، شوری و اسیدیته که بر روی همگنی زیستگاه تأثیرگذار هستند، الگوی پراکنش جامعههای گیاهی را در این مناطق کنترل میکنند (Yibing, 2008).
Monier و همکاران (۲۰۰۳) در صحرای سینا نشان دادند که هدایت الکتریکی، اسیدیته، آهک، گچ، ماده آلی، سنگریزه و رطوبت اشباع از عوامل مهم تأثیر گذار بر پراکنش گیاهان هستند. Barrett (2006) عمق آب زیر زمینی و بافت خاک را به عنوان عوامل کلیدی تعیین کننده پراکنش جامعه های گیاهی در سواحل دریاچه های شور معرفی کرد. Lu و همکاران (۲۰۰۶) تأثیر تعدادی از فاکتورهای خاک را بر پراکنش بوته ها و علفی ها بررسی کردند و نشان دادند که مهمترین فاکتورهای تأثیر گذار مقدار رطوبت خاک، pH، ماده آلی خاک و پتاسیم در دسترس بودند.
Jafari و همکاران (۲۰۰۳) در منطقه حوض سلطان اثر عوامل خاکی مانند بافت، آهک، pH، EC و یون های محلول را روی توزیع، درصد و تراکم پوشش گیاهی به طور کمّی بررسی کردند و روابط ویژه ای بین نوع گیاه و تنوع خاک یافتند و بیان کردند که نقش شوری و بافت مؤثرتر از سایر عوامل بوده است.
Kosmas و همکاران (۲۰۰۰) طی تحقیقی که در منطقه لسوس (یونان) انجام دادند به این نتیجه رسیدند که از بین فاکتورهای خاک pH، EC، عمق، سدیم و پتاسیم قابل تبادل که مورد بررسی قرار گرفتند عمق خاک در ماندگاری گیاهان چندساله یک عامل بسیار اساسی محسوب می گردد.
Farrukh و همکاران (۱۹۹۴) به طبقه بندی و آنالیز چند متغیره پوشش گیاهی ناحیه سوابی پرداختند و مهمترین عوامل کنترل کننده پراکنش گیاهی در این منطقه را اسیدیته خاک، فسفر و کربنات کلسیم تشخیص دادند.
Jensen (1990) در بررسی اثر گرادیان های محیطی در پراکنش جوامع گیاهی نشان داد که جوامع گیاهی به گرادیان های پیچیده ای از خاک شامل عمق خاک، ظرفیت نگهداری آب و میزان رس عکس العمل نشان داده و pH، نیتروژن، مواد آلی و فسفر از خصوصیات شیمیایی با رج بندی توده ها همبستگی معنی داری داشتند.
Lentz (1984) در تیپ های رویشی درمنه زار، ضمن مطالعه ۲۸ پارامتر از عوامل مورفولوژیکی خاک عنوان کرد که بافت و توالی افق ها، میزان سنگریزه، رنگ، ضخامت افق ها، اندازه ذرات و نوع ساختمان خاک به عنوان معیارهای ارتباطی بین پوشش گیاهی و خاک می تواند در تفکیک تیپ های رویشی مفید واقع شود.
ترنج زر و همکاران (۱۳۹۰) رابطه بین جوامع گیاهی و متغیر های فیزیکی و شیمیایی خاک کویر میقان اراک را مورد مطالعه قرار دادند. آنها برای تعیین عوامل خاکی مؤثر بر پراکنش پوشش گیاهی از آنالیز های PCA و CCA استفاده کردند. نتایج حاصل از آنالیز PCA نشان داد مهمترین عوامل خاکی مؤثر در پراکنش پوشش گیاهی خصوصیاتی نظیر بافت، شوری، سدیم، منیزیم و آهک است. و عوامل مهم مؤثر بر پوشش گیاهی با بهره گرفتن از آنالیز CCA، بافت و شوری را نشان داد.
جعفری و همکاران (۱۳۸۵) رابطه خصوصیات خاک با پراکنش گونه های گیاهی در مراتع استان قم را بررسی کردند. آنها به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آنالیز مؤلفه های اصلی استفاده کردند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که مهمترین خصوصیات خاکی مؤثر در تفکیک تیپ های گیاهی بافت، هدایت الکتریکی و آهک خاک است.
تحقیق گرگین کرجی و همکاران (۱۳۸۵) با عنوان بررسی ارتباط برخی گونه های شاخص مرتعی با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در کردستان که با روش فیزیونومیک تیپ بندی پوشش گیاهی انجام شده تأیید می کند حضور و درصد تاج پوشش گونه های گیاهی با برخی عوامل خاکی از جمله بافت خاک، درصد اشباع بازی، اسیدیته، سنگ و سنگریزه، سیلت و رس همبستگی دارند. آنها اعلام کردند داشتن اطلاعات درباره خصوصیات خاک در اکولوژی ضروری است.
مختاری اصل و همکاران (۱۳۸۴) در بررسی عوامل مؤثر در استقرار و پراکنش چهار گونه مرتعی شورپسند در مراتع قرخلار مرند بیان کردند که به طور کلی، واکنش گونه ها به عوامل خاکی می تواند به عنوان مؤلفه مهم در گسترش و استقرار این گونه ها برای مناطق شور مورد توجه قرار گیرد و هر گونه گیاهی با توجه به منطقه رویش، نیازهای اکولوژیک و دامنه بردباری با بعضی از خصوصیات خاک رابطه دارد.
ترنج زر و همکاران (۱۳۸۴) رابطه خصوصیات خاک با پوشش گیاهی مراتع وشنوه استان قم را بررسی کردند. آنها بیان کردند به عنوان یک نتجه کلی گیاهان به آن دسته از فاکتورهایی که به جذب مواد غذایی و آب کمک می کند گرایش مثبت نشان می دهند به طوری که در تیپ های مورد مطالعه ماده آلی، بافت، آهک، سنگریزه به ترتیب بیشترین رابطه را با گونه های گیاهی مورد مطالعه نشان دادند.
رضایی (۱۳۸۳) با تحلیل ۳۲ متغیر خاک و شکل زمین در حوزه سد لار به کمک آنالیز مؤلفه های اصلی مهمترین پارامترهای کیفیت خاک رویشگاه را، عمق مؤثر خاک، شاخص حاصلخیزی، ازت کل، پایداری، ساختمان، عمق لایه سطحی و ظرفیت نگهداری آب در خاک دانسته است و نشان داده که متغیرهای گیاهی به خصوصیات فیزیکی خاک نسبت به خصوصیات شیمیایی آن حساستر هستند.
نتابج پژوهش حسینی توسل و جعفری (۱۳۸۲) جهت تعیین میزان تأثیر فاکتورهای خاکی بر جدایی تیپ های گیاهی نشان داد که صفات خاک می تواند یکی از عوامل مهم و مؤثر در تشابه یا تمایز تیپ ها از یکدیگر باشد اگر چه به دلیل تأثیر عوامل متعدد این ارتباط صد در صد نیست. همچنین مشخص شد که ارتباط بین فاکتورهای خاکی و پوشش گیاهی از عوامل مؤثر در تغییرات درصد پوشش تاجی گیاهان مرتعی در جهات و طبقات ارتفاعی مختلف می باشد و فاکتورهایی که بیشترین تغییرات درصد پوشش تاجی گیاهان مورد بررسی را توجیه کردند، به ترتیب درصد سیلت، درصد سنگ و سنگریزه و درصد مواد آلی موجود در خاک بودند.
نتایج تفکیک تیپ های رویشی مختلف مراتع پشتکوه استان یزد در ارتباط با مشخصات خاک با بهره گرفتن از تجزیه مؤلفه های اصلی و آنالیز تطابق کانونیک (CCA) تشان داد که هدایت الکتریکی، بافت خاک، املاح پتاسیم، گچ و آهک از مهمترین عوامل مؤثر در تفکیک پوشش گیاهی منطقه میباشند و هر گونه گیاهی با توجه به منطقه رویش، نیاز های بومشناختی و دامنه بردباری با بعضی از خصوصیات خاک رابطه دارد (جعفری و همکاران، ۱۳۸۱).
نتایج بررسی ارتباطات متقابل خواص فیزیکی و شیمیایی خاک با گونه های غالب مرتعی منطقه مهرزمین قم توسط جعفری و همکاران (۱۳۸۱) نشان داد که پارامترهای مختلف خاکی تأثیر یکسانی بر گونه های گیاهی ندارند و از بین عوامل خاکی مورد بررسی (ضخامت هر افق، میزان هدایت الکتریکی عصاره اشباع، اسیدیته خاک، درصد آهک، میزان پتاسیم، بافت خاک و درصد ماده آلی)، تاج پوشش گونه ها بیشترین همبستگی را با دو عامل میزان پتاسیم و ضخامت افق ها و کمترین همبستگی را با هدایت الکتریکی داشتند.
مهردادی (۱۳۸۰) پس از بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک بر گونه های مرتعی غالب منطقه کهک قم به این نتیجه رسید که ارتباط خاصی بین خصوصیات خاک و پوشش گیاهی وجود دارد به طوری که تاج پوشش بیشترین همبستگی را با رس و pH نشان داد.
آریاوند و میروکیلی (۱۳۷۴ ) ضمن بررسی رابطه جوامع گیاهی بازفت در غرب استان چهار محال و بختیاری با عوامل محیطی، نتیجه گرفتند که تغییرات ارتفاع از سطح دریا، شیب، نوع و تغییرات خاک و عوامل اقلیمی در انتشار جوامع گیاهی مؤثرند.
۲-۱-۲ ارتباط عوامل فیزیوگرافی و پوشش گیاهی
عوامل جغرافیایی از جمله عرض های جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، جهات جغرافیایی و درصد شیب زمین موجب محدودیت انتشار گونه های گیاهی می شوند و انتشار آنها به موازات همدیگر صورت می گیرد. مثلاً انتشار گونه های گیاهی در مناطق کوهستانی تابع درجه حرارت و در مناطق پست عامل محدود کننده رطوبت و مقدار آب است. پستی و بلندی بطور مستقیم از طریق تغییر و تعدیلاتی بر روی عوامل محیطی و بطور غیر مستقیم از طریق تأثیر در تشکیل خاک روی جوامع نباتی تأثیرات عمده ای دارد. داشتن مشخصات فیزیوگرافی اراضی مرتعی جهت مدیریت این اراضی ضروری می باشد. با افزایش ارتفاع از سطح دریا، متوسط درجه حرارت هوا کاهش یافته و با توجه به سایر عوامل اقلیمی منجر به تشکیل نواحی اقلیمی گشته، در نتیجه نواحی گیاهی با تنوع گونه ای خاص ایجاد می شود (Muller and Oberlander, 1978). Marsh (1991) بیان می دارد که اختلاف موجود در دریافت انرژی خورشید که از جهت های مختلف جغرافیایی و طبیعت شیب ها ناشی می شود، می تواند تأثیرات عمیقی روی پوشش گیاهی و شرایط محیطی داشته باشد.
از میان عوامل محیطی، پارامترهایی مانند جهت جغرافیایی، میزان شیب، ارتفاع از سطح دریا و سایر عوامل محیطی بر روی پارامترهای شیمیایی و فیزیکی خاک اثرگذار می باشند (Enright etal.,2005؛Solon et al., 2007). ویژگی های پستی و بلندی مانند ارتفاع از سطح دریا، شیب و جهت بر روی خشکی خاک و تبخیر و تعرق گیاهان مؤثر است (Pssama, 1970) و همچنین از جمله عامل هایی هستند که آب قابل دسترس را تحت تأثیر قرار می دهند (Vetaas, 1993). در میان عوامل پستی و بلندی، پارامتر جهت جغرافیایی با ایجاد خرد اقلیم به عنوان عامل مهمی در ایجاد تفاوت های شگرف بین خصوصیات اکوسیستم ها محسوب می شود (Carmel and Kadmon, 1999). در این زمینه Aragon و همکاران (۲۰۰۷)، Goldi(2001) و Schoenholtz و همکاران (۲۰۰۰) هر یک در پژوهش خود ارتباط بین جهت جغرافیایی و پراکنش گیاهان را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیدند که جهت شیب، اثر معنی داری روی ترکیب، ساختار و تراکم جوامع گیاهی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک دارد. نتایج پژوهش Rundel (1981) نشان داد که عوامل مؤثر در جهت جنوبی، عمق خاک، میزان هوموس، اسیدیته خاک و در جهت شمالی، تابش نور خورشید است. Mark و همکاران (۲۰۰۰) نیز دریافتند که ویژگی های توپوگرافی (ارتفاع، شیب و جهت شیب)، عامل های اصلی الگوهای پراکنش پوشش گیاهی آلپی در کوهستان آرمسرونگ نیوزلند هستند.
Tavili and Jafari (2009) دریافتند که عامل ارتفاع از سطح دریا، جهت جغرافیایی و شیب با تأثیر بر میزان دما و رطوبت، عوامل عمده کنترل پراکنش گونه های گیاهی می باشند. نتایج مطالعات قلیچ نیا (۱۳۷۸) نیز نشان می دهد که پوشش گیاهی منطقه نردین تحت تأثیر عوامل مختلف زیستی و فیزیکی شکل است و بین عوامل توپوگرافی و ویژگی های گیاهی همبستگی متقابل وجود دارد.
در بررسی ها و تحقیقاتی که در زمینه تغییر دینامیک ساختار پوشش گیاهی در مناطقی که فیزیوگرافی رخساره های گوناگونی دارد، انجام شده، تغییر ارتفاع به عنوان یکی از پارامترهای مؤثر در ساختار پوشش گیاهی، در حالت عام و خاص مطرح می باشد و به تدریج که ارتفاع محلی افزایش می یابد تغییراتی در آب و هوا و به تبع آن در پوشش گیاهی ایجاد می شود و از طرفی در اراضی با شیب تند نیز بواسطه جریان شدیدتر آب، زمین سریعتر خشک شده و همچنین فرسایش شدید خاک، شرایط را برای رشد و نمو گیاهان محدودتر می کند (مبین، ۱۳۵۲). در بررسی رابطه بین پوشش گیاهی و برخی عوامل محیطی بیات موحد (۱۳۷۷) نتیجه گرفته است که ارتفاع یک همبستگی قابل قبولی با درصد پوشش گیاهی دارد و با افزایش ارتفاع درصد پوشش گیاهی نیز افزایش یافته است.
خواجه الدین و یگانه (۱۳۸۹) رابطه ی گونه های گیاهی منطقه ی شکار ممنوع کرکس با عوامل پستی و بلندی و اقلیم را بررسی کردند و رسته بندی ویژگی های گونه ها با عوامل محیطی را با روش تجزیه تطبیقی متعارف (CCA) انجام دادند. نتایج این پژوهش نشان داد در منطقه شکار ممنوع کرکس عوامل فیزیوگرافی و اقلیمی تأثیر بسیار زیادی در استقرار گونه های گیاهی دارند و این عوامل با تأثیر بر یگدیگر عامل عمده ی پراکنش گونه های گیاهی هستند. نتایج تجزیه ی مؤلفه های اصلی نشان داد که مهمترین ویژگی های اقلیمی مؤثر در پراکنش و استقرار گونه های غالب، بارندگی و دما و از بین عامل های پستی و بلندی، عامل ارتفاع از سطح دریا تأثیر به سزایی دارد. این بررسی نشان داد که با افزایش ارتفاع، گونه های بالشتکی پراکنش بیشتری دارند. آنها اینطور استناط کردند که عامل های محیطی مهم دیگری بر پوشش گیاهی منطقه تأثیر گذارند.
خادم الحسینی و همکاران (۱۳۸۶) با بررسی نقش عوامل توپوگرافی و اقلیم در پراکنش پوشش گیاهی مراتع مشجر ارسنجان نشان دادند ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی با تأثیر بر میزان دما و رطوبت، عامل عمده کنترل پراکنش گونه های گیاهی هستند.
با توجه به بررسی پژوهش های انجام شده در مطالعه حاضر و انجام نگرفتن مطالعه ای بر پراکنش پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه، این پژوهش صورت گرفت.
فصل سوم
مواد و روش ها
۳-۱ منطقه مورد مطالعه
۳-۱-۱ موقعیت جغرافیایی منطقه
منطقه تنگ صیاد ناحیه ای کوهستانی و مرتفع با ارتفاع متوسط۲۷۲۰ متر از سطح دریا، وسعتی معادل ۲۷۰۰۰ هکتار بین مختصات جغرافیایی ˝۲۸۰۶/۴۴´۵۸°۵۰ تا ˝۰۸۹۶/۲۵´۱۰°۵۱ طول شرقی و ˝۲۸۸۶/۶´۳°۳۲ تا ˝۵۵۱۶/۷´۱۷°۳۲ عرض شمالی واقع شده است. از نظر تقسیمات کشوری، این منطقه در بخش شرقی شهرستان شهرکرد و بخش غربی شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری و فاصله آن تا شهرستان شهرکرد (مرکز استان) ۱۵ کیلومتر می باشد و نزدیکترین شهر به آن فرخشهر میباشد. شکل ۳-۱ موقعیت منطقه را در ایران و استان چهارمحال و بختیاری نشان می دهد.
شکل ۳-۱: موقعیت منطقه مورد مطالعه بر روی نقشه ایران و چهارمحال و بختیاری
این منطقه در سال ۱۳۴۹ از طرف شورای عالی شکاربانی و نظارت بر صید به عنوان منطقهی شکار ممنوع و در سال ۱۳۵۲ با تصویب شورای عالی محیط زیست، به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام گردید. در سال ۱۳۷۴ نیز حدود ۵۴۰۰ هکتار از قسمت میانی این منطقه به پارک ملی تبدیل گردید. به این ترتیب منطقه مطالعاتی تنگ صیاد شامل پارک ملی در قسمت میانی و منطقه حفاظت شده در پیرامون آن است (سازمان حفاظت محیط زیست، ۱۳۸۱).
۳-۱-۲ منابع اراضی و خاک منطقه
بر پایه نتایج مطالعات و ارزیابی منابع و قابلیت اراضی، اراضی محدوده به ۶ تیپ و ۱۲ واحد اراضی تقسیم شده است.
حدود ۶۵ درصد از وسعت محدوده مطالعاتی به تیپ کوه ها و تپه ها، ۲۳ درصد به تیپ واریزه های بادبزنی شکل سنگریزه دار، ۷ درصد به تیپ فلات ها و تراس های فوقانی و ۵/۲ درصد به دشت های دامنه ای تعلق می گیرد.
بررسی مشخصات فیزیکی خاکهای محدوده مورد نظر گویای آن است که این خاکها عمدتاً فاقد تکامل پروفیلی بوده و در تحت گروه Lithic Xerorthents و Typic Xerorthents قرار دارند که حاکی از کم عمق یا نیمه عمیق بودن خاکها در رژیم رطوبتی Xeric است.
۳-۱-۳ هوا و اقلیم
بر پایه یافته های مطالعات اقلیمی و نقشه خطوط همباران، میزان بارش در گستره منطقه از حدود ۳۵۰ میلیمتر در دامنههای ارتفاعی کمتر از ۲۱۰۰ متر تا حدود ۶۰۰ میلیمتر در قلل مرتفع منطقه و با بیش از ۲۹۰۰ متر ارتفاع نوسان دارد که نشان میدهد میزان ریزش با افزایش ارتفاع رابطه مستقیمی دارد. شکل بارش نیز در طبقات ارتفاعی با دمای پایینتر از صفر درجه سانتیگراد به شکل برف است. بر این اساس و متناسب با تغییرات میزان بارندگی و درجه حرارت، برحسب تغییرات ارتفاع، سه قلمرو اقلیمی خشک سرد، نیمه خشک سرد و نیمه مرطوب با تابستان معتدل و زمستان بسیار سرد بر اساس تقسیمبندی اقلیمی را میتوان در منطقه تشخیص داد (شیوندی و نظریان، ۱۳۸۶).
۳-۱-۴ زمین شناسی و ژئومرفولوژی منطقه
از لحاظ زمین شناسی این منطقه در پهنه سنندج- سیرجان واقع است که در آن سنگ هایی به سن کواترنری، الیگومیوسن و کرتاسه دیده می شود. بیشتر سنگ های این منطقه آهکی بوده که از نوع آهک های خاکستری، آهک های کریستالیزه، آهک های اوربیتولین دار، آهک نومولیت دار و کنگلومرای آهکی می باشد که با جوشش آنها توسط اسید کلریدریک قابل تشخیص می باشند (درویش زاده،۱۳۷۰).
از لحاظ تکتونیکی این منطقه روی گسل جنوبی رخ قرار گرفته است که سازوکار این گسل از نوع راندگی است. امتداد گسل شمال باختری- جنوب خاوری با شیب به سوی شمال خاوری است (آقانباتی، ۱۳۸۵).
۳-۱-۵ پوشش و ترکیب گیاهی منطقه
در این منطقه ۲۰ تیپ گیاهی تشخیص داده شده و حدود ۲۵۰ گونه متعلق به ۵۲ تیره شناسایی شده است (محیط زیست، ۱۳۸۱). اما ما به دلیل صرف هزینه و وقت زیاد و صعب العبور بودن بعضی تیپ ها فقط در ۶ تیپ رویشی منطقه مطالعه و نمونه برداری انجام دادیم که ویژگی های این ۶ تیپ در ذیل مختصراً شرح داده شده است.
تیپ Ast. alb + Ast.myr + Aca. mic + Cou. ten
گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:
Astragalus albispinus – Astragalus myriacanthus – Acanthophyllum microcephalum – Cousinia tenuiramula
این تیپ عمدتاً در منطقه دشتی جنوب کوه بر آفتاب حاجی و تپه ماهورهای شرق فرخشهر گسترش دارد. پوشش گیاهی آن کاملاً تخریب یافته و چرا شده است بطوری که گیاه خوشخوراک در آن دیده نمی شود و چهره ظاهری آن گندمیان یکساله است. تراکم رویشی در این تیپ تا ۱۰ درصد می باشد. گیاهان همراه این تیپ عبارتند از:
Nepeta glomerulosa – Echinophora platyloba – Centourea guabae – Phlomis persica – Hertia angustifolia – Astragalus gossypinus
تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses
گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:
Astragalus susianus – Astragalus myriacanthus – Astragalus rhodosemius – Astragalus cephalanthus – Astragalus podolobus – Cousinia tenuiramula – Psathyrostachys fragilis – Bromus tomentellus – Agropyrom intermedium
این تیپ در بخش وسیعی از ارتفاعات کوهستانی منطقه حفاظت شده در تنگ کماسون، اطراف چشمه حسن خان، کوه چشمه کوکی، کوه چاله گل سرخی، شیب شرقی کوه دستگرد، اطراف کوه آتش برقی، گردنه بستان شیر به طرف آب شرشر و کوه کورچی گسترش دارد. این تیپ از تراکم نسبی گیاهی خوبی برخوردار است و تراکم آن در حدود ۵۰ درصد می باشد. گیاهان همراه این تیپ عبارتند از:
Scoriola orientalis – Phlomis olivieri – Aconthophyllum microcephalum – Teucrium polium – Eryngium noeanum – Centaurea virgata – phlomis persica – Centaurea gaobae – Artemisia aucheri – Hertia angustifolia – Daphne mucronata – Stipa hohenackeriana – Melica persica – Gundelia toornefortii – Acantholimon erinaceum
تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh
گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:
Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Astragalus cephalanthus-Astragalus albispinus-Astragalus -Cousinia tenuiramula-Stipa hohenackeriana-Bromus tomentellus
این تیپ در بخش های دامنه ای و دشتی دربرگیرنده مزرعه شیخ رجب، دشت شمالی خط برق فشار قوی تا مزرعه چاه فرهاد و دره ماران و دامنه های شاه مار و دشت دربرگیرنده دره به طرف تنگ صیاد و دامنه های کوه جیلون تا شمال گسترش دارد که به علت دشتی بودن در اغلب نقاط تخریب یافته و چرا شده است. تراکم گیاهی در این تیپ بین ۲۵-۱۰ درصد می باشد. گیاهان همراه این تیپ عبارتند:
Acanthophyllum microcephalum- Scariola orientalis- Phlomis olivieri- Echinophora platyloba- Erangium billardieri- Hertia angostifolia- Erangium noeanum- Nepeta glomerulosa- Pimpinella deverroides
تیپ Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh
گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:
Astragalus myriacanthus – Cousinia tenuiramula – Cousinia cylindracea – Stipa hohenackeriana
این تیپ در ناحیه وسیعی از دشت های حدفاصل اراضی زراعی و ارتفاعاتی چون کوه پلنگ آباد، کوه کورچی، کوه بستان شیر و پیرکوه (شرق پیرکوه مشهور به دشت احمدآباد) با تراکم نسبی ۱۰ تا ۲۵ درصد متشکل از گیاهان غیرخوشخوراک و اغلب خاردار گسترش دارد، بخش هایی ازآن اراضی زراعی رها شده یا بستر های سیلابی است. گیاهان همراه این تیپ عبارتند از:
Bromus tomentellus – Echinophora platyloba – Scariola orientalis – Eryngium noeonum – Hertia angustifolia – Centaurea gaubae – Astragalus spp
تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten
گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:
Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Cousinia tenuiramula
این تیپ در ناحیه نسبتاً وسیع دشتی شمال غرب منطقه حفاظت شده، حد فاصل کوه تنگ لاسون تا پیرکوه گسترش دارد. بخش هایی از این منطقه در اطراف تنگ کماسون زراعی و تخریب یافته است. به دلیل دشت بودن گیاهان مرغوب و خوشخوراک آن از بین رفته و تنها گیاهان خاردار و غیر خوشخوراک باقیمانده اند، در بعضی از موارد فرسایش نیز در اینجا به خوبی مشهود است. تراکم رویشی در این تیپ بین ۲۵-۱۰ درصد می باشد. گیاهان همراه این تیپ عبارتند:
Phlomis persica- Acanthophyllum microcephalum- Stipa hohenackriana- Centaurea gaubae- Bromus tomentellus- Scariola orientalis- Centaurea virgata
تیپ R + Ast. ech
این تیپ در نواحی صخره ای با گیاه پشته ای Astragalus echidnaeformis شامل بخش هایی از شیب جنوب غربی کوه برآفتاب سورک و ارتفاعات صخره ای غرب تنگ صیاد گسترش دارد. ارتفاعات صخره ای مذکور فقط بدلیل وجود گونه ای از گون که نام آن آورده شده از سایر نقاط صخره ای که دارای پوشش گیاهی خاص خودشان می باشند متمایز می شود. گیاهان همراه این تیپ عبارتند از:
Centaurea gaubae – Picris strigosa – Nepeta persica – Amygdalus lycioides – Rhamnus persica
۳-۲ تعیین تیپ های گیاهی منطقه مورد مطالعه
به منظور تعیین تیپ های رویشی که شاخص پوشش گیاهی کل منطقه باشد با توجه به تیپ بندی اولیه که توسط سازمان محیط زیست استان تهیه شده بود و پس از مراجعه به عرصه و بازدیدهای مکرر مرز تیپ ها اصلاح شد و تیپ های رویشی منطقه با توجه به سیمای ظاهری (فیزیونومی) تعیین گردید. سپس اقدام به استخراج محدوده مطالعاتی، نقشه تیپهای گیاهی و تهیه نقشه های مدل رقومی ارتفاع، شیب، جهت و ارتفاع در محیط نرم افزاری ARC GIS9.3 شد.
شکل ۳-۲: نقشه تیپ های رویشی نمونه برداری شده
۳-۲-۱ تهیه مدل رقومی ارتفاع
نقشه DEM یا مدل رقومی ارتفاع نقشه ای است که در آن سطح حوزه مورد نظر به صورت سلول ها یا شبکه هایی در نظر گرفته می شود که این سلول ها در تحقیق حاضر ۲۰*۲۰ متر مربع بوده است. در این سلول ها مرکز هر سلول دارای یک ارتفاع می گردد. برای تهیه نقشه مدل رقومی ارتفاع منطقه مورد مطالعه از نقشه های توپوگرافی ۲۵۰۰۰/۱ منطقه استفاده شد. دراین نقشه ها خطوط توپوگرافی ۱۰ متری دارای ارزش ارتفاعی می باشد، سپس این نقشه ها اسکن گردید و زمین مرجع شد. نقشه های زمین مرجع شده توپوگرافی به کمک نرم افزار Arc view رقومی و چهار ورقه مورد نظر به هم چسبیده شده و بدین ترتیب نقشه خطوط توپوگرافی نهایی حوزه با دقت۲۰ متر تهیه شد. سپس از این نقشه، نقشه مدل رقومی ارتفاع منطقه به دست آمد و در نهایت با استفاده آن، نقشه های ارتفاع، شیب و جهت تهیه گردید و هرکدام در چند کلاس طبقه بندی شدند.
۳-۲-۲ ارتفاع از سطح دریا
ارتفاع از سطح دریا نقش مهمی در مقدار و نوع بارش، میزان تبخیر و تعرق و نوع پوشش گیاهی دارد. نقشه طبقات ارتفاعی حوزه از روی مدل رقومی ارتفاع با قدرت تفکیک مکانی ۲۰ متری تهیه شد (شکل ۳-۳). شکل۳-۳ نشان می دهد بیشترین مساحت مربوط به طبقه ارتفاعی ۲۴۰۰-۲۲۰۰ و کمترین مساحت مربوط به طبقه >3000 می باشد.
شکل ۳-۳: نقشه طبقات ارتفاعی منطقه
۳-۲-۳ شیب
برای معرفی توپوگرافی هر منطقه یکی از عوامل فیزیکی مهم، شیب می باشد. نقشه شیب منطقه از روی مدل رقومی ارتفاع به دست آمد و در مرحله بعد طبقه بندی گردید (شکل ۳-۴). بیشترین مساحت مربوط به طبقه شیب ۲۵-۱۲ درصد است.
شکل ۳-۴: نقشه شیب منطقه
۳-۲-۴ جهت های شیب
جهات جغرافیایی نیز نقش به سزایی در گرفتن انرژی تابشی خورشیدی، برخورداری از بارش و در نتیجه پوشش گیاهی دارد. نقشه جهت منطقه نیز با بهره گرفتن از مدل رقومی ارتفاع به دست آمد (شکل ۳-۵). مطابق با شکل ۳-۵ بیشترین مساحت مربوط به جهت غرب و کمترین مساحت مربوط به جهت شمال است.
شکل ۳-۵: نقشه جهت های شیب منطقه
۳-۳ نمونه برداری عوامل محیطی
در منطقه معرف تیپ های گیاهی نمونه برداری از خاک و ثبت متغیرهای توپوگرافیک به عنوان فاکتورهای تأثیرگذار بر پوشش گیاهی. به شرح زیر انجام گردید :
۳-۳-۱ عوامل توپوگرافی
ارتفاع و مختصات جغرافیایی نقاط نمونه برداری با بهره گرفتن از دستگاه GPS و اطلاعات مربوط به جهت جغرافیایی و درصد شیب نیز در محل ثبت گردید.
۳-۳-۲ عوامل خاکی
ارتباط بین پوشش گیاهی و خصوصیات خاک به عنوان یک ابزار مهم برای ارزیابی مناطق میباشد. بنابراین خاک به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای محیطی در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفت.
به منظور مطالعه و تعیین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در هر تیپ رویشی در منطقه ای که از هر لحاظ معرف کل خصوصیات تیپ بود، پروفیل حفر شد که با توجه به عمق ریشه دوانی گیاهان از دو عمق ۱۵-۰ و ۳۰-۱۵ سانتیمتر نمونه خاک برداشت گردید و جهت آزمایشات مختلف بر روی آنها به آزمایشگاه خاکشناسی منتقل شد.
۳-۳-۲-۱ مطالعات آزمایشگاهی
در آزمایشگاه خاک شناسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مورد اندازه گیری قرار گرفت.
الف- خصوصیات فیزیکی
در آزمایشگاه نمونه های خاک بعد از خشک شدن در معرض هوای آزاد، کوبیده شد. سپس نمونه های خاک از الک ٢ میلیمتری عبور داده شد و با توجه به وزن نمونه، قبل از الک کردن و وزن خاک عبور کرده از الک، درصد سنگریزه خاک تعیین شد. بعد از آن بر روی ذرات کوچکتر از ٢ میلیمتر آزمایش های فیزیکی تعیین ذرات نسبی خاک شامل رس، سیلت و ماسه به روش هیدرومتری بایکاس انجام شد (Gee, 1986). جرم مخصوص ظاهری (ρb) به روش کلوخه و پارافین جامد تعیین شد (Blake and Hartge, 1986).
ب- خصوصیات شیمیایی
در بررسی های تجزیه شیمیایی خاک، میزان اسیدیته خاک در گل اشباع با pH متراندازه گیری شد. برای بررسی وضعیت شوری خاک، هدایت الکتریکی در عصاره اشباع با هدایت سنج الکتریکی تعیین گردید (Klute, 1982). اندازه گیری آهک خاک به روش خنثی کردن کربنات کلسیم با اسید کلریدریک و تیتراسیون اسید اضافی با سود اندازه گیریشد (علی احیایی و بهبهانی زاده، ۱۳۷۲). کربن آلی خاک بر اساس روش والکلی و بلاک با بهره گرفتن از دی کرومات پتاسیم به عنوان اکسید کننده در حضور اسید سولفوریک و سپس تیتراسیون دی کرومات پتاسیم مصرف نشده با فروسولفات اندازه گیری شد (Nelson and Sommers, 1982).
نیتروژن کل پس از هضم مقدار ۲/۰ گرم خاک باH2SO4 به روش کجدال اندازه گیری شد (Bremner and Mulvaney, 1982). غلظت فسفر قابل جذب به روش اولسن اندازه گیری شد، بدین گونه که ابتدا نمونه خاک با محلول بی کربنات سدیم ۵/۰ مولار (۵/۸PH=) عصاره گیری شد، سپس فسفر در عصاره خاک به روش رنگ سنجی اندازه گیری شد (Olsen and Sommers, 1982). پتاسیم قابل جذب که شامل شکل محلول و تبادلی آن است با بهره گرفتن از آب مقطر عصاره گیری شد و سپس به کمک دستگاه فلیم فتومتر غلظت پتاسیم نمونه ها قرائت گردید (Rhoades, 1982).
۳-۴ تجزیه و تحلیل داده ها
بعد از جمع آوری داده ها، برای تجزیه و تحلیل عوامل تأثیرگذار بر پراکنش پوشش گیاهی از روش تجزیه و تحلیل چندمتغیره آنالیز مؤلفه های اصلی (PCA) با بهره گرفتن از نرم افزار PC-ORD استفاده شد.
تیپ های گیاهی مورد مطالعه از نظر خصوصیات محیطی با بهره گرفتن از تجزیه وتحلیل واریانس یکطرفه با تکرار نامساوی مورد مقایسه قرار گرفتند. مقایسه میانگین عوامل محیطی که بر تیپ های گیاهی تأثیر گذار شدند، به روش Tukeyدر نرم افزار spss نسخه ۱۹ انجام گرفت.
همچنین آنالیز رگرسیون حداقل مربعات جزیی (PLS) انجام شد. PLS نسخه چند متغیره از رگرسیون است که در شرایطی که تعداد متغیرها بیشتر از تعداد مشاهدات میباشد روش های دیگر رگرسیونی و همچنین تحلیل تطبیقی متعارفی (CCA) کارایی خود را ازدست داده و استفاده از PLS توصیه میشود.
فصل چهارم
نتایج
۴-۱ دامنه تغییرات متغیرهای مورد مطالعه در رویشگاه
اشکال ۴-۱ و ۴-۲ به ترتیب درصد ضریب تغییرات متغیرهای خاک را در عمق ۱۵ -۰ و ۳۰ -۱۵ سانتیمتر نشان میدهد.. با توجه به اینکه دامنه و واحد اندازه گیری داده های مختلف، متفاوت میباشد از ضریب تغییرات یا تغییرپذیری متغیرهای مورد بررسی استفاده شد که نشان میدهد پراکندگی چند درصد میانگین میباشد، بطوری که به همه متغیرها ضریب بدون بعد میدهد و میتوان در خصوص متغیر ها با واحد های متفاوت قضاوت نمود. از آنجا که ضریب تغییرات میتواند الگوی گرادیان ایجاد شده را منعکس کند، بنابراین استدلال میشود بیشترین تغییرپذیری مربوط به سنگریزه عمق دوم و کمترین تغییرپذیری مربوط به اسیدیته میباشد. بطوری که میتوان گفت سنگریزه عمق دوم در محدوده مطالعاتی گرادیان ایجاد نموده است. شکل ۴-۳ درصد ضریب تغییرات پارامترهای توپوگرافی را نشان میدهد. بیشترین ضریب تغییرات مربوط به شاخص دریافت گرما در منطقه میباشد.
شکل ۴-۱: درصد ضریب تغییرات متغیرهای خاکی در عمق ۱۵ -۰ سانتی متری خاک
شکل ۴-۲: درصد ضریب تغییرات متغیرهای خاکی در عمق ۳۰ -۱۵ سانتی متری خاک
شکل ۴-۳: درصد ضریب تغییرات ویژگی های توپوگرافی
۴-۲ نتایج آنالیز مؤلفه های اصلی (PCA)
نام تیپ های موجود در منطقه به همراه کد آنها در جدول ۴-۱ آمده است. با توجه به جدول ۴-۲ که نتایج آنالیز مؤلفه های اصلی بر روی ۲۷ متغیر در شش تیپ رویشی را نشان می دهد، مؤلفه های اصلی اول و دوم به ترتیب ۰۱/۲۲ و ۰۴/۱۹ درصد از تغییرات پوشش گیاهی را توجیه می کنند، که جمعاً دو مؤلفه اول و دوم ۰۵/۴۱ درصد از تغییرات را در بر می گیرند. براساس همبستگی متغیرها با مؤلفه ها، مؤلفه اصلی اول شامل متغیرهای سیلت و اسیدیته عمق اول و مؤلفه اصلی دوم شامل خصوصیات درصد آهک عمق اول، درصد سنگریزه عمق اول و دوم و درصد شیب است (جدول ۴-۳).
جدول ۴-۱: تیپ های گیاهی و کد تیپ های گیاهی در منطقه تنگ صیاد
کد تیپ |
مخفف نام تیپ |
تیپ گیاهی |
Type1 |
Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten |
Astragalus albispinus – Astragalus myriacanthus – Acanthophyllum microcephalum – Cousinia tenuiramula |
Type2 |
Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses |
Astragalus susianus – Astragalus myriacanthus – Astragalus rhodosemius – Astragalus cephalanthus – Astragalus podolobus – Cousinia tenuiramula – Psathyrostachys fragilis – Bromus tomentellus – Agropyrom intermedium |
Type3 |
Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh |
Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Astragalus cephalanthus-Astragalus albispinus-Astragalus podolobus-Cousinia tenuiramula-Stipa hohenackeriana-Bromus tomentellus |
Type4 |
Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh |
Astragalus myriacanthus-Cousinia tenuiramula-Cousinia cylindracea-Stipa hohenackeriana |
Type5 |
Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten |
Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Cousinia tenuiramula |
Type6 |
R+Ast.ech |
Astragalus echidnaeformis |
جدول ۴-۲: مقادیر ویژه و درصد واریانس مؤلفه های تأثیرگذار بر پراکنش پوشش گیاهی براساس تجزیه مؤلفه های اصلی
مؤلفه ها |
مقدار ویژه |
درصد واریانس |
واریانس تجمعی |
۱ |
۹۴۴/۵ |
۰۱۴/۲۲ |
۰۱۴/۲۲ |
۲ |
۱۴۲/۵ |
۰۴۵/۱۹ |
۰۵۹/۴۱ |
۳ |
۷۱۶/۳ |
۷۶۴/۱۳ |
۸۲۲/۵۴ |
۴ |
۰۰۰/۳ |
۱۱۱/۱۱ |
۹۳۳/۶۵ |
۵ |
۸۸۲/۱ |
۹۷۲/۶ |
۹۰۶/۷۲ |
۶ |
۴۷۳/۱ |
۴۵۶/۵ |
۳۶۱/۷۸ |
جدول ۴-۳: همبستگی بین ویژگی های محیطی با مؤلفه های اصلی در تجزیه مؤلفه های اصلی
عامل محیطی |
مؤلفه اول |
مؤلفه دوم |
مؤلفه سوم |
مؤلفه چهارم |
ارتفاع |
۰۸۹۹/۰ |
۱۲۶۳/۰ |
۳۰۳/۰- |
۰۰۸۱/۰ |
جهت |
۱۰۱۸/۰ |
۰۰۰۳/۰- |
۳۲۱۳/۰ |
۱۱۰۴/۰- |
شیب |
۰۸۱۲/۰- |
۳۱۳۷/۰- |
۲۳۸۷/۰- |
۰۲۱۳/۰- |
رس ۱ |
۲۳۹۵/۰- |
۱۷۹۶/۰ |
۱۷۷۶/۰- |
۲۳۵۹/۰- |
رس ۲ |
۰۴۳۱/۰- |
۱۸۶۸/۰ |
۱۰۳۷/۰– |
۴۴۱۹/۰- |
سیلت ۱ |
۳۴۹۴/۰ |
۰۱۸۵/۰- |
۰۵۸۷/۰ |
۱۳۷۹/۰- |
سیلت ۲ |
۲۸۳۴/۰ |
۱۲۵۷/۰- |
۱۵۷۵/۰ |
۲۵۶/۰- |
شن ۱ |
۲۷۲۵/۰- |
۰۰۰۸/۰- |
۰۴۳۳/۰ |
۳۵۶۶/۰ |
شن ۲ |
۱۸۳/۰- |
۰۸۶۳/۰- |
۰۳۸۷/۰ |
۴۵۷۹/۰ |
هدایت الکتریکی ۱ |
۰۰۱۱/۰- |
۲۷۱۶/۰ |
۰۰۱۱/۰- |
۰۷۷۵/۰ |
هدایت الکتریکی ۲ |
۲۳۳۱/۰- |
۱۸۷۵/۰ |
۲۳۳۱/۰- |
۰۶۰۱/۰- |
کربن آلی ۱ |
۱۷۲۳/۰- |
۲۶۴۱/۰ |
۱۷۲۳/۰- |
۱۴۳۲/۰ |
کربن آلی ۲ |
۰۲۹/۰ |
۲۱۱۷/۰ |
۰۲۹/۰ |
۱۷۵۸/۰ |
اسیدیته ۱ |
۳۲۳۵/۰- |
۰۳۰۱/۰- |
۳۲۳۵/۰- |
۱۷۳/۰- |
اسیدیته ۲ |
-۲۷۰۷/۰ |
۰۰۷۳/۰- |
-۲۷۰۷/۰ |
-۱۰۳۳/۰ |
آهک ۱ |
-۱۰۳۵/۰ |
۳۶۸۴/۰- |
-۰۴۳۲/۰ |
-۰۳۲۳/۰ |
آهک ۲ |
-۲۶۰۷/۰ |
۲۰۰۳/۰- |
۱۲۴۵/۰ |
۱۱۲۷/۰- |
نیتروژن ۱ |
۲۵۰۷/۰ |
۰۰۹۹/۰ |
۱۲۳۳/۰ |
۱۷۹۲/۰ |
نیتروژن ۲ |
۰۸۸/۰ |
۰۷۱۷/۰ |
۳۶۸۳/۰- |
۰۸۷۵/۰ |
پتاسیم ۱ |
۲۷۱۸/۰ |
۱۳۵۹/۰ |
۰۱۰۸/۰- |
۱۰۵۶/۰ |
پتاسیم ۲ |
۲۶۴۳/۰ |
۰۹۶۵/۰ |
۰۵۳۷/۰- |
۱۲۳۳/۰ |
فسفر ۱ |
۱۱۳۵/۰ |
۲۵۰۱/۰ |
۱۰۹۶/۰ |
۱۵۱۳/۰- |
فسفر ۲ |
-۰۲۴۴/۰ |
۲۷۰۵/۰ |
۱۵۵۵/۰ |
۲۰۳۱/۰ |
سنگریزه ۱ |
۱۸۲۸/۰ |
-۲۹۹۳/۰ |
۰۷۱۲/۰ |
۱۳۲۶/۰ |
سنگریزه ۲ |
۰۵۲۴/۰ |
۳۰۴۷/۰- |
۰۵۳۶/۰- |
۱۵۲۹/۰ |
جرم مخصوص ظاهری ۱ |
۰۰۴۹/۰ |
۰۰۲۳/۰ |
۳۶۷۱/۰ |
۰۷۳۱/۰ |
جرم مخصوص ظاهری ۲ |
-۰۰۳۱/۰ |
۲۰۸۶/۰ |
۳۴۲۲/۰ |
۱۵۱۸/۰ |
شکل۴-۱ توزیع تیپ های رویشی را در ارتباط با عوامل محیطی نشان می دهد. برای تجزیه و تحلیل این نمودار و توجیه علت پراکنش مکانی تیپ های گیاهی افزون بر عوامل محیطی باید به فاصله نقاط معرف تیپ های رویشی از مبدأ مختصات و علامت جبری ضرایب همبستگی بین ویژگی های محیطی معنی دار شده با مؤلفه ها توجه شود (زارع چاهوکی، ۱۳۸۵). با توجه به اینکه در مؤلفه اصلی اول اسیدیته دارای ضریب همبستگی منفی است، و سیلت دارای ضریب همبستگی مثبت است، از چپ به راست مقدار سیلت افزایش و مقدار اسیدیته خاک کاهش می یابد، بنابراین تیپ هایی که درجهت مثبت محور اول قرار دارند، با اسیدیته رابطه معکوس و با سیلت رابطه مستقیم دارند. در مؤلفه دوم که همه ضرایب مربوط به ویژگی های محیطی معنی دار شده منفی است، از پایین به بالا درصد آهک عمق اول، درصد سنگریزه عمق اول و دوم و درصد شیب کاهش می یابد، بنابراین رویشگاه تیپ هایی که در جهت مثبت محور دوم قرار داشته باشد با ویژگی های محور دوم رابطه معکوس دارند و برعکس (جدول ۴-۳).
همانطور که در شکل ۴-۱ ملاحظه می شود، توزیع تیپ های رویشی منطقه تابعی از عوامل محیطی است. این نمودار نشان می دهد که در منطقه تیپ ۶ (R+Ast.ech) کاملاً از بقیه تیپ ها جدا شده است ولی تیپ Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten و تیپ ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh) زیاد جدا نشده اند. این شکل نشان می دهد که تیپ ۲ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses)) و تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) از نظر ویژگی های محیطی محور اول (سیلت و اسیدیته) وضعیتشان عکس هم است، به طوری که تیپ ۲ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses)) استقرار در خاک هایی با میزان سیلت زیاد و اسیدیته کم را ترجیح می دهد، در حالی که تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) به استقرار در خاک هایی با میزان سیلت کم و اسیدیته زیاد گرایش بیشتری دارد. همچنین تیپ های ۱ (Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten)، ۶R+Ast.ech) ) و تیپ ۳ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh)) با تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) و ۲ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses)) از نظر ویژگی های معرف محور دوم (شیب، آهک و سنگریزه) وضعیتشان عکس هم است. به طوری که تیپ های ۱ (Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten)، ۶ (R+Ast.ech) و تیپ ۳ ((Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh به استقرار در شیب های زیاد و خاک هایی با میزان آهک و سنگریزه زیاد گرایش دارند، در حالی که تیپ های ۲ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses)) و ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) به استقرار در شیب های کم و خاک هایی با میزان آهک و درصد سنگریزه کم گرایش بیشتری نشان می دهند.
تیپ ۲ (Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses) با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد، یعنی این تیپ در مناطق کم شیب با خاک های با مقدار سیلت زیاد، درصد سنگریزه، آهک و اسیدیته کم استقرار می یابد. تیپ ۴ (Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh) با ویژگی های معرف محور اول همبستگی دارد، اما این همبستگی قوی نیست.
تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد و از آنجا که نقطه معرف این تیپ در ربع دوم قرار گرفته است، می توان نتیجه گرفت که این تیپ در مناطقی با شیب کم و خاک های اسیدی با میزان آهک و درصد سنگریزه و سیلت کم مستقر می شود.
تیپ ۶ R+Ast.ech)) با ویژگی های معرف محور اول و دوم همبستگی دارد، اما با توجه به فاصله زیاد آن نسبت به محور اول همبستگی آن با محور دوم قوی تر از محور اول است و بیشتر تحت تأثیر ویژگی های معرف محور دوم (درصد شیب، سنگریزه و آهک) است و خیلی کم تحت تأثیر ویژگی های معرف محور اول قرار دارد.
شکل ۴-۴: نمودار رسته بندی رویشگاه های مورد مطالعه با بهره گرفتن از روش تجزیه مؤلفه های اصلی
(Type 1: Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten, Type 2: Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses, Type 3:Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh, Type 4: Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh, Type 5: Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten, Type6: R+Ast.ech)
۴-۲-۱ نتایج مؤلفه های اصلی در عمق ۱۵-۰ سانتیمتری خاک
تجزیه مولفه های اصلی (PCA) برای تعیین مؤثرترین عامل های محیطی در پراکنش ۶ تیپ رویشی منطقه به کار برده شد. عامل های مربوط به محور اول و دوم رسته بندی، به ترتیب ۰۵/۲۶ و ۹۸/۲۱ درصد تغییرات پوشش را توجیه می کنند (جدول ۴-۴). نخستین محور PCA همبستگی قوی با سیلت دارد و محور دوم با سنگریزه و آهک همبستگی زیادی دارد.
جدول ۴-۴: همبستگی بین ویژگی های محیطی با مؤلفه های اصلی در تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق۱۵-۰ سانتیمتری خاک
مؤلفه چهارم |
مؤلفه سوم |
مؤلفه دوم |
مؤلفه اول |
عامل محیطی |
۰۹۲۷/۰- |
۴۴۴/۰ |
۱۶۶۸/۰ |
۰۵۳۲/۰- |
ارتفاع |
۳۱۵۸/۰ |
۳۶۳/۰- |
۰۳۰۷/۰ |
۲۳۰۷/۰- |
جهت |
۰۰۶۴/۰- |
۲۵۴۶/۰ |
۳۵۹۱/۰- |
۲۳۷۶/۰ |
شیب |
۳۲۵۵/۰ |
۱۳۷۳/۰ |
۳۳۳۷/۰ |
۲۷۹۶/۰ |
رس |
۱۱۳۲/۰ |
۱۲۸۷/۰ |
۱۳۲۶/۰- |
۴۱۸۷/۰- |
سیلت |
۴۶۹۱/۰- |
۲۹۲۶/۰- |
۰۵۸۴/۰ |
۲۹۹۶/۰ |
شن |
۴۱۸۸/۰- |
۰۵۲۲/۰- |
۳۱۴۲/۰ |
۱۱۵۸/۰- |
هدایت الکتریکی |
۲۰۰۵/۰- |
۰۳۹۵/۰ |
۳۹۹۹/۰ |
۱۲۹۲/۰ |
کربن آلی |
۰۵۵۸/۰ |
۳۴۸۲/۰- |
۱۱۵۲/۰ |
۳۳/۰ |
اسیدیته |
۰۶۲۳/۰ |
۰٫۰۴۰۸- |
۴۱۰۸/۰- |
۲۲۶۸/۰ |
آهک |
۲۹۹۳/۰- |
۱۱۴/۰- |
۰۵۷۸/۰- |
۳۳۲۷/۰- |
نیتروژن |
۲۴۰۶/۰- |
۲۱۰۲/۰ |
۱۱۳۶/۰ |
۳۴۹۳/۰- |
پتاسیم |
۳۹۳/۰ |
۰۵۶۴/۰- |
۲۷۲۸/۰ |
۲۴۴۲/۰- |
فسفر |
۱۶۴۳/۰- |
۱۵۷۴/۰- |
۴۱۵۷/۰- |
۱۸۰۲/۰- |
سنگریزه |
۰۳۵۱/۰ |
۵۲۲۴/۰- |
۰۷۶۱/۰ |
۱۷۰۲/۰- |
جرم مخصوص ظاهری |
۵۵۷/۱ |
۰۱۱/۲ |
۲۹۸/۳ |
۹۰۹/۳ |
مقدار ویژه |
۳۸۱/۱۰ |
۴۰۹/۱۳ |
۹۸۷/۲۱ |
۰۵۹/۲۶ |
درصد واریانس |
۷۱٫۸۳۶ |
۴۵۵/۶۱ |
۰۴۶/۴۸ |
۰۵۹/۲۶ |
مقدار کل واریانس |
تو زیع تیپ های رویشی در ارتباط با عوامل محیطی مورد مطالعه نشان می دهد که یک تمایز روشنی بین تیپ های ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) ، ۲ (Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses) و ۶ ((R+Ast.ech وجود دارد در حالی که تیپ های ۱ (Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten)، ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh) و ۴ ((Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh کمتر از همدیگر جدا شده اند. تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد، اما از آنجا که نقطه معرف این تیپ در ربع اول قرار گرفته است، می توان نتیجه گرفت که این تیپ در خاک هایی با میزان آهک، درصد سنگریزه و سیلت کم مستقر می شود. تیپ ۲ ((Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد، اما از آنجا که نقطه معرف این تیپ در ربع دوم قرار گرفته است، می توان نتیجه گرفت که این تیپ در خاک های سیلتی با میزان آهک و درصد سنگریزه کم مستقر می شود (شکل ۴-۵).
شکل ۴-۵: نمودار رسته بندی رویشگاه های مورد مطالعه با بهره گرفتن از روش تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق۱۵-۰ سانتیمتری خاک
(Type 1: Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten, Type 2: Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses, Type 3:Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh, Type 4: Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh, Type 5: Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten, Type6: R+Ast.ech)
۴-۲-۲ نتایج تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق ۳۰-۱۵ سانتیمتری خاک
جدول ۴-۵ که نتایج مؤلفه های اصلی را برای ۱۵ خصوصیت محیطی نشان می دهد، در عمق۳۰-۱۵ سانتیمتری، مؤلفه های اصلی اول و دوم (محورهای اول و دوم) به ترتیب ۴۷/۲۱ و ۵۸/۱۹ درصد تغییرات پوشش را توجیه می کنند. محور اول با آهک همبستگی مثبت و محور دوم با شیب همبستگی مثبت دارد. با توجه به همبستگی بالای مقدارآهک با مؤلفه اول و همچنین همبستگی درصد شیب با مؤلفه دوم می توان گفت مهمترین عوامل در تفکیک تیپ های رویشی منطقه در عمق ۳۰-۱۵ سانتیمتری متغیرهای محیطی ذکر شده می باشند.
شکل ۴-۶ توزیع تیپ های رویشی را در ارتباط با عوامل محیطی مورد مطالعه نشان می دهد. تیپ های ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh)، ۴ ( (Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hohو ۵ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) به طور واضح تفکیک نشده اند ولی همانطور که شکل نشان می دهد تیپ ۴ Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh)) و تیپ ۵ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten)) بیشتر تحت تأثیر ویژگی محور دوم قرار دارند یعنی در مناطق با شیب کم استقرار می یابند. اما تیپ ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh) با هیچ کدام از محورها همبستگی قوی ندارد.
تیپ ۱ (Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten) و تیپ ۶ (R+Ast.ech) با ویژگی های معرف محور اول و دوم همبستگی دارد، اما همبستگی آن با محور دوم قوی تر از محور اول است و در مناطق با شیب زیاد استقرار می یابد.
تیپ ۲ (Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses) با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد و از آنجا که نقطه معرف این تیپ در ربع چهارم قرار گرفته است، می توان نتیجه گرفت که این تیپ در مناطق کم شیب با میزان آهک کم مستقر می شود.
جدول ۴-۵: همبستگی بین ویژگی های محیطی با مؤلفه های اصلی در تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق ۳۰-۱۵ سانتیمتری خاک
مؤلفه چهارم |
مؤلفه سوم |
مؤلفه دوم |
مؤلفه اول |
عامل محیطی |
۰۸۳۱/۰ |
۰۳۹۱/۰ |
۰۵۹۵/۰ |
۳۸۴۹/۰- |
ارتفاع |
۱۳۰۴/۰- |
۳۸۶۳/۰- |
۱۷۹۹/۰- |
۱۵۹۹/۰ |
جهت |
۰۶۹۳/۰ |
۰۳۷۸/۰ |
۵۰۱۳/۰ |
۰۴۷۳/۰ |
شیب |
۶۳۱۵/۰ |
۰۱۱۱/۰- |
۱۵۵۸/۰- |
۱۱۰۵/۰- |
رس |
۰۱۷۱/۰- |
۵۹۶۹/۰- |
۰۲۰۵/۰- |
۰۲۲۳/۰- |
سیلت |
۴۴۲۸/۰- |
۳۸۹۲/۰ |
۱۴۷۲/۰ |
۲۰۳۶/۰ |
شن |
۲۹۴۱/۰ |
۳۸۳۳/۰ |
۱۵۹۱/۰- |
۱۴۷۸/۰ |
هدایت الکتریکی |
۰۰۳۸/۰- |
۳۱۷۲/۰ |
۰۶۸۱/۰- |
۳۸۴۷/۰- |
کربن آلی |
۲۲۹۱/۰ |
۰۷۲۷/۰ |
۰۳۴/۰- |
۳۷۶۶/۰ |
اسیدیته |
۱۶۵۶/۰ |
۰۵۲/۰ |
۲۴۰۶/۰ |
۴۳۸۴/۰ |
آهک |
۰۲۷۴/۰ |
۱۱۸۳/۰ |
۱۴۵۸/۰ |
۳۹۳۹/۰- |
نیتروژن |
۲۴۱۲/۰- |
۱۱۲۶/۰- |
۰۶۳۵/۰- |
۲۸۳۸/۰- |
پتاسیم |
۲۰۸۴/۰- |
۲۳۸۴/۰ |
۴۰۸۹/۰- |
۰۲۸/۰ |
فسفر |
۲۳۳/۰- |
۰۰۸۲/۰- |
۴۱۳۹/۰ |
۰۳۳۲/۰ |
سنگریزه |
۲۳۰۳/۰- |
۰۲۸۲/۰ |
۴۶۲۳/۰- |
۱۶۸۴/۰ |
جرم مخصوص ظاهری |
۹۹۲/۱ |
۴۵۱/۲ |
۹۳۸/۲ |
۲۲۱/۳ |
مقدار ویژه |
۲۸/۱۳ |
۳۳۷/۱۶ |
۵۸۴/۱۹ |
۴۷۴/۲۱ |
درصد واریانس |
۶۷۵/۷۰ |
۳۹۵/۵۷ |
۰۵۸/۴۱ |
۴۷۴/۲۱ |
مقدار کل واریانس |
شکل ۴-۶: نمودار رسته بندی رویشگاه های مورد مطالعه با بهره گرفتن از روش تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق ۳۰-۱۵ سانتیمتری خاک
(Type 1: Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten, Type 2: Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses, Type 3:Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh, Type 4: Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh, Type 5: Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten, Type6: R+Ast.ech)
۴-۳ نتایج تجزیه و تحلیل مقایسه میانگین
نتایج تجزیه و تحلیل واریانس تیپ های گیاهی بر حسب خصوصیات محیطی نشان داد که این تیپ ها از نظر میزان سیلت، هدایت الکتریکی، نیتروژن، فسفر و جرم مخصوص ظاهری عمق دوم خاک، کربن، اسیدیته و درصد سنگریزه عمق اول خاک و درصد آهک عمق اول و دوم خاک و همچنین از نظر ارتفاع دارای اختلاف معنی دار هستند (جدول ۴-۶). لازم به ذکر است تیپ های Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten و R+Ast.ech به دلیل تعداد کم پروفیل های خاک حفر شده در آنها وارد این آنالیز نشدند و فقط بر روی ۴ تیپ مورد مطالعه آنالیز انجام شد که نام تیپ هایی که روی آنها آنالیز انجام شد در جدول ۴-۷ آورده شده است.
جدول ۴-۶: اثر عوامل محیطی بر تیپ های گیاهی
عامل محیطی |
نام متغیرها |
مقدار F |
مقدار P |
خاک |
رس ۱ |
۵۸۸/۱ |
۲۵۳/۰ |
رس ۲ |
۱۵۰/۰ |
۹۲۸/۰ |
سیلت ۱ |
۴۴۰/۳ |
۰۶۰/۰ |
سیلت ۲ |
۳۶۷/۴ |
۰۳۳/۰ |
شن ۱ |
۷۶۷/۱ |
۲۱۷/۰ |
شن ۲ |
۳۰۳/۱ |
۳۲۷/۰ |
هدایت الکتریکی ۱ |
۷۵۱/۱ |
۲۲۰/۰ |
هدایت الکتریکی ۲ |
۶۵۳/۸ |
۰۰۴/۰ |
کربن آلی ۱ |
۸۷۱/۵ |
۰۱۴/۰ |
کربن آلی ۲ |
۳۹۰/۳ |
۰۶۲/۰ |
اسیدیته ۱ |
۵۹۹/۶ |
۰۱۰/۰ |
اسیدیته ۲ |
۳۷۷/۳ |
۰۶۳/۰ |
آهک ۱ |
۵۹۳/۵ |
۰۱۶/۰ |
آهک ۲ |
۵۱۱/۱۰ |
۰۰۲/۰ |
نیتروژن ۱ |
۴۴۱/۱ |
۲۸۹/۰ |
نیتروژن ۲ |
۶۱۲/۶ |
۰۱۰/۰ |
پتاسیم ۱ |
۳۶۸/۳ |
۰۶۳/۰ |
پتاسیم ۲ |
۹۰۲/۱ |
۱۹۳/۰ |
فسفر ۱ |
۶۱۵/۱ |
۲۴۷/۰ |
فسفر ۲ |
۸۵۴/۳ |
۰۴۵/۰ |
سنگریزه ۱ |
۴۸۲/۴ |
۰۳۱/۰ |
سنگریزه ۲ |
۷۳۲/۱ |
۲۲۳/۰ |
جرم مخصوص ظاهری ۱ |
۰۳۸/۰ |
۹۸۹/۰ |
جرم مخصوص ظاهری ۲ |
۸۶۸/۶ |
۰۰۹/۰ |
توپوگرافی |
ارتفاع |
۴۸۴/۳ |
۰۵۸/۰ |
شیب |
۲۹۴/۰ |
۸۲۹/۰ |
جهت شیب |
۷۹۴/۰ |
۰۹۵/۰ |
اعداد ۱ و ۲ نشان دهنده عمق اول (۱۵-۰ سانتیمتر) و عمق دوم (۳۰-۱۵ سانتیمتر) پروفیل خاک می باشد. |
جدول ۴-۷: نام زیراجتماعات گیاهی به همراه مخفف
شماره |
مخفف |
تیپ گیاهی |
Type1 |
Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses |
Astragalus susianus – Astragalus myriacanthus – Astragalus rhodosemius – Astragalus cephalanthus – Astragalus podolobus – Cousinia tenuiramula – Psathyrostachys fragilis – Bromus tomentellus – Agropyrom intermedium |
Type2 |
Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh |
Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Astragalus cephalanthus-Astragalus albispinus-Astragalus podolobus-Cousinia tenuiramula-Stipa hohenackeriana-Bromus tomentellus |
Type3 |
Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh |
Astragalus myriacanthus-Cousinia tenuiramula-Cousinia cylindracea-Stipa hohenackeriana |
Type4 |
Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten |
Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Cousinia tenuiramula |
۴-۳-۱ عوامل خاکی
بیشترین درصد سیلت در تیپ Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh دیده شد و این تیپ به جز با تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten با دو تیپ دیگر اختلاف معنی داری نداشت.
تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten با اختلاف معنی داری بیش از سایر تیپ ها تحت تأثیر هدایت الکتریکی قرار داشته در صورتی که سایر تیپ های مورد مطالعه، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند.
بیشترین میزان کربن آلی در تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten دیده شد و این تیپ با دو تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh و Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh دارای تفاوت معنی داری بود.
دو تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten و Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses به ترتیب با اختلاف معنی داری بیش از دو تیپ دیگر تحت تأثیر میزان اسیدیته قرار داشته در صورتی که دو تیپ دیگر، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند.
کمترین و بیشترین مقدار آهک عمق اول به ترتیب در تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses و Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh مشاهده شد. دو تیپ دیگر به طور متوسطی تحت تأثیر این عامل قرار داشتند.
بین دو تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses و Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten بیشترین اختلاف معنی دار از نظر مقدار آهک عمق دوم مشاهده شد. در صورتی که دو تیپ دیگر، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند.
بیشترین میزان نیتروژن در تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses دیده شد و این تیپ با تیپ های Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh و Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten دارای تفاوت معنی داری بود.
تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh و Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten به ترتیب کمترین و بیشترین مقدار فسفر را داشتند در حالی که دو تیپ دیگر، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند.
تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten به طور محسوسی با سایر تیپ از نظر درصد سنگریزه اختلاف معنی دار داشته و کمتر از ِآنها تحت تأثیر این عامل قرار گرفته بود، در حالی که بیشترین درصد سنگریزه در تیپ Ast.myrr+Cou.ten+Sti.hoh دیده شد.
جرم مخصوص ظاهری بیشترین تأثیر را در تیپ Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh و کمترین تأثیر را در تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh داشت که تیپ Ast.myr+Cou.ten+ Cou.cyl+Sti.hoh با سایر تیپ ها بجز تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh اختلاف معنی داری نداشت (جدول ۴-۸)
۴-۳-۲ عوامل توپوگرافی
تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses بیشترین و تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten کمترین میزان ارتفاع را داشتند، در حالی که دو تیپ دیگر، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند (جدول ۴-۸).
جدول ۴-۸: مقایسه میانگین اثر عوامل محیطی در تیپ های رویشی
عوامل محیطی |
تیپ ها |
عوامل خاکی |
واحد |
Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses |
Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh |
Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh |
Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten |
سیلت ۲ |
درصد |
۹۵/۳۱ab |
۲۸/۳۶ab |
۷۸/۳۸b |
۰۰/۲۶a |
هدایت الکتریکی ۲ |
دسی زیمنس بر متر |
۱۴/۰a |
۱۴/۰a |
۱۴/۰a |
۱۹/۰b |
کربن آلی ۱ |
درصد |
۷۳/۰ab |
۳۵/۰a |
۲۴/۰a |
۰۷/۱b |
اسیدیته ۱ |
عددی |
۰۲/۸a |
۲۰/۸ab |
۱۸/۸ab |
۳۲/۸b |
آهک ۱ |
درصد |
۳۳/۲a |
۷۵/۱۲b |
۷۵/۸ab |
۰۰/۷ab |
آهک ۲ |
درصد |
۵۰/۲۰a |
۸۷/۴۴b |
۸۷/۳۷ab |
۶۷/۵۴b |
نیتروژن ۲ |
درصد |
۶۷/۱۵b |
۵۰/۱۰ab |
۰۰/۴a |
۳۳/۷a |
فسفر ۲ |
قسمت در میلیون |
۳۳/۱۳ab |
۰۰/۵a |
۰۰/۱۱ab |
۰۰/۱۵b |
سنگریزه ۱ |
درصد |
۶۷/۱۰ab |
۶۲/۱۸ab |
۰۰/۲۱b |
۰a |
جرم مخصوص ظاهری ۲ |
عددی |
۳۳/۱۰ab |
۵۰/۵a |
۵۰/۱۴b |
۳۳/۱۴b |
عوامل توپوگرافی |
واحد |
Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses |
Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh |
Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh |
Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten |
ارتفاع |
متر |
۱۷/۲۵۲۴b |
۳۳/۲۳۲۸ab |
۲۶/۲۳۴۱ab |
۲۸/۲۲۹۹a |
اعداد ۱ و ۲ نشان دهنده عمق اول (۱۵-۰ سانتیمتر) و عمق دوم (۳۰-۱۵ سانتیمتر) پروفیل خاک می باشد.حروف مشابه بیانگر عدم وجود اختلاف معنی دار بین تیپ ها در سطح ۵ درصد است. |
۴-۴ نتایج رگرسیون حداقل مربعات جزیی
با توجه به نتایج آنالیز رگرسیون حداقل مربعات جزئی، مؤلفه های اول و دوم به ترتیب ۳۹/۳۹ و ۵۰/۲۱ درصد از تغییرات پوشش گیاهی را توجیه می کنند (جدول ۴-۹). براساس همبستگی متغیرها با مؤلفه ها، مؤلفه اول شامل متغیرهای آهک عمق اول و اسیدیته عمق اول و دوم و مؤلفه دوم شامل خصوصیات درصد رس عمق اول، سیلت عمق دوم است.
شکل ۴-۷ توزیع تیپ های رویشی را در ارتباط با دو مؤلفه اول و دوم نشان می دهد که می توان با توجه به فواصل واحدهای نمونه برداری شده در امتداد محورها، الگوهای موجود در تیپهای رویشی منطقه را استخراج کرد. با توجه به اینکه در مؤلفه اول اسیدیته و آهک دارای ضریب همبستگی مثبت است، بنابراین تیپ هایی که درجهت مثبت محور اول قرار دارند، با این دو خصوصیت رابطه مستقیم دارند. با توجه به ضرایب ویژگی های محیطی معنی دار شده محور اول هر چه از طرف راست محور اول به سمت چپ حرکت می کنیم، ارزش عددی متغیرهای اسیدیته و آهک کاسته شده و در نتیجه تیپهای رویشی که در طرف راست محور اول هستند، از این نظر با تیپهای گیاهی که در طرف چپ محور هستند، متفاوتند. در رابطه با محور دوم نیز با توجه به اینکه ضرایب درصد رس منفی و ضرایب درصد سیلت و جرم مخصوص ظاهری مثبت است، بنابراین رویشگاه تیپ هایی که در جهت مثبت محور دوم قرار داشته باشد با درصد رس رابطه معکوس و با درصد سیلت رابطه مستقیم دارند (جدول ۴-۹).
جدول ۴-۹: مقادیر بارهای مربوط به متغیرهای محیطی در هر یک از مؤلفه ها در روشPLS
عامل محیطی |
مؤلفه اول |
مؤلفه دوم |
ارتفاع |
۲۳۲۶/۰- |
۱۳۷۷/۰- |
جهت |
۰۳۵۴/۰ |
۲۵۳۷/۰ |
شیب |
۰۰۷۱/۰ |
۲۱۳۳/۰- |
رس ۱ |
۱۱۷۶/۰ |
۳۵۶۲/۰- |
رس ۲ |
۰۰۳۵/۰- |
۰۲۶۲/۰- |
سیلت ۱ |
۲۹۴۴/۰- |
۳۱۲۱/۰ |
سیلت ۲ |
۱۶۸۹/۰ |
۳۶۹۷/۰ |
شن ۱ |
۲۶۸۸/۰ |
۱۷۴۷/۰- |
شن ۲ |
۱۷۸۵/۰ |
۱۷۸۱/۰- |
هدایت الکتریکی ۱ |
۰۷۵۴/۰ |
۲۵۵۸/۰ |
هدایت الکتریکی ۲ |
۲۲۳۹/۰ |
۰۸۹۶/۰- |
کربن آلی ۱ |
۰۵۸۹/۰ |
۳۱۳۳/۰- |
کربن آلی ۲ |
۲۲۱۹/۰- |
۳۴۶۷/۰- |
اسیدیته ۱ |
۳۵۸۴/۰ |
۱۵۶۸/۰- |
اسیدیته ۲ |
۳۵۹۴/۰ |
۰۱۸۳/۰- |
آهک ۱ |
۱۲۵۵/۰ |
۰۵۸۶/۰- |
آهک ۲ |
۳۲۰۴/۰ |
۱۱۱۹/۰- |
نیتروژن ۱ |
۱۸۵۴/۰- |
۲۷۴۳/۰ |
نیتروژن ۲ |
۲۷۲۶/۰- |
۲۷۴۷/۰- |
پتاسیم ۱ |
۲۵۹۹/۰- |
۲۵۸۶/۰ |
پتاسیم ۲ |
۲۷۲۹/۰- |
۱۸۶۱/۰ |
فسفر ۱ |
۰۸۰۰/۰- |
۱۷۰۷/۰ |
فسفر ۲ |
۰۶۸۸/۰ |
۱۲۸۷/۰ |
سنگریزه ۱ |
۱۰۶۸/۰- |
۲۱۰۶/۰ |
سنگریزه ۲ |
۰۳۳۷/۰- |
۰۴۹۶/۰ |
جرم مخصوص ظاهری ۱ |
۱۶۵۷/۰ |
۳۱۲۱/۰ |
جرم مخصوص ظاهری ۲ |
۱۴۵۶/۰ |
۳۰۶۸/۰ |
شکل ۴-۷ نشان میدهد که تیپهای رویشی منطقه تحت تأثیر عوامل محیطی استقرار یافتهاند. همانطور که در شکل ملاحظه میشود به جز تیپهای ۲ (Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses) و ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh) تمایز روشنی بین بقیه تیپها وجود دارد و به طور واضح از هم تفکیک شدهاند. این شکل نشان میدهد که تیپ ۴ ((Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh با ویژگیهای محور اول همبستگی قوی دارد و به استقرار در خاکهای اسیدی با میزان آهک زیاد گرایش بیشتری دارد.
تیپ ۵ ((Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten همبستگی قوی با هر دو محور دارد و خاکهای رسی اسیدی با میزان آهک زیاد را ترجیح میدهد و تیپ ۱ (Ast.abl+Ast.myr+Aca.mci+Cou.ten) نیز تحت تأثیر ویژگی هر دو محور است ولی همبستگی آن با محور دوم زیادتر است یعنی در مناطقی با خاکهایی با درصد رس زیاد با میزان سیلت کمتر، بیشتر رویش پیدا میکند.