کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

distance from tehran to ilam


جستجو




  فیدهای XML

 



هدف از این بخش بررسی پژوهش ها و مطالعاتی است که در زمینه سرمایه اجتماعی و سلامت روان و پیشرفت تحصیلی انجام گرفته است. این قسمت خواننده را با کارها و زمینه های قبلی و حیطه مورد مطالعه آشنا می سازد. این فصل ازچهار بخش کلی تشکیل شده است، در بخش اول به مطالعه مبانی نظری سرمایه اجتماعی و در بخش دوم به مبانی نظری سلامت روان ودر بخش سوم به مبانی نظری پیشرفت تحصیلی در نهایت در بخش چهارم به پژوهش های انجام شده داخلی و خارجی و جمع بندی و خلاصه پرداخته می شود.
مفهوم سرمایه اجتماعی
مفهوم سرمایه را می توان از آرای مارکس دنبال کرد.در مفهوم پردازی مارکس، سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که سرمایه داران، کسانی که ابزار تولید را در اختیار دارند، از گردش کالاها و پول در فرایندهای تولید و مصرف آن را بدست می آورند. در این گردش، به کارگران در مقابل کار(کالاشان) دست مزد پرداخت می شود که به آنها امکان می دهد کالاهایی(از قبیل غذا، مسکن و لباس) را برای ادامه حیات خود (ارزش مبادله) خریداری کنند. اما کالای پردازش و تولید شده توسط سرمایه داران را می توان با قیمت بالاتری در بازار مصرف فروخت (ارزش مصرف کننده). در این تصویر از جامعه سرمایه داری، سرمایه بیانگر دو عنصر مرتبط اما متمایز است. از یک سو سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که به زعم مارکس توسط کارگران تولید شده اما نصیب سرمایه داران می شود. از سوی دیگر، سرمایه بیانگر یک سرمایه گذاری از سوی سرمایه گذاران به امید بازدهی و کسب سود در بازار است. بنابراین سرمایه در مفهوم مارکسی(کلاسیک) نظریه ای در باره روابط اجتماعی استثماری میان دو طبقه است(لین، ۱۹۹۹).
از دهه ۱۹۶۰ به این سو، شاهد ظهور نظریه های جدید سرمایه هم چون سرمایه انسانی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی هستیم. به طور مثال نظریه سرمایه انسانی شولتز( ۱۹۶۱ ) سرمایه را به مثابه سرمایه گذاری در آموزش با بازگشت سرمایه (سود) معین در نظر می گیرد. کارگران در مهارت های فنی و دانش سرمایه گذاری می کنند تا بتوانند با کسانی که فرایند تولیدرا کنترل می کنندبرای پرداخت به مهارت کارشان وارد مذاکره شوند. به همین ترتیب سرمایه فرهنگی آن گونه که بوردیو( ۱۹۹۰ ) توصیف کرده است بیانگر سرمایه گذاری طبقه مسلط در باز تولید مجموعه ای از نمادها و معانی ای است، که توسط طبقه تحت سلطه، غلط درک و درونی شده و آن ها را به مثابه نمادها و معانی طبقه خود پذیرفته اند. این نظریه می پذیرد که توده ها (طبقه تحت سلطه) به عنوان عاملان اجتماعی می توانند سرمایه گذاری کنند و این نمادها و معانی را بدست آورند. بدین ترتیب تصویر ساختار اجتماعی از مبارزه دو گانه آشتی ناپذیر، به تصویر گفتمان های لایه بندی شده تغییر می یابد. از طرف دیگر در نظریه های سرمایه جدید به جای اینکه سرمایه به عنوان بخشی از فرایند استثمار طبقاتی در جامعه دیده شود ( تحلیل سطح کلان ) ؛ به چگونگی سرمایه گذاری کارگران و عاملان به عنوان کنشگرانی که برای کسب ارزش افزوده کارشان در بازار سرمایه گذاری می کنند پرداخته می شود (تبیین سطح خرد) و کنش یا انتخاب به عنوان مؤلفه های مهم در نظریه های جدید سرمایه ظاهر می شوند. بنابراین در این نظریه ها یک گذر تبیینی از سطح کلان به سطح خرد مشاهده می شود. نظریه های جدید سرمایه همچنین برتعامل کنش های فردی و وضعیت های ساختاری در فرایند سرمایه گذاری تاکید دارند(لین،۲۰۰۲ به نقل ازتوسلی و موسوی، ۱۳۸۹).
تقسیم بندی سرمایه ها
۱- سرمایه ی مادی (اقتصادی)
بطور سنتی، سرمایه ی مادی (اقتصادی)، آن چنان که امروزه متداول است، بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. اقتصاددانان اولین گروهی بودند که مفهوم سرمایه ی اجتماعی را در این معنا بکار بردند. آنان این مفهوم را به مثابه دارایی های مالی یا زیرساخت های مادی تعریف کردند، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادی، سرمایه ی اجتماعی را کل سرمایه ی های موجود در یک اقتصاد می داند که نه تنها شامل ساختمان و ماشین های تولیدی می شود. بلکه تجهیزاتی مثل بیمارستان، آموزشگاه و صنایع دفاعی را هم در بر می گیرد. این تعریف بعدها با محدودتر شدن به برخی هزینه های دولتی اصلاح گردید و جانشین سرمایه ی اجتماعی برای اقتصاددانان، اصطلاحات دیگری مانند: «زیر ساخت اجتماعی[۱۳]» و خدمات اجتماعی[۱۴] می تواند باشد ( شاه حسینی، ۱۳۸۹).
۲-سرمایه ی انسانی[۱۵]
مفهوم نزدیک دیگر به سرمایه ی اجتماعی، سرمایه ی انسانی است. این مفهوم به معنی سرمایه ی گذاری برای پرورش انسانی فرهیخته، سالم و مطلع است و شامل مراقبت های خانوادگی سال های پیش از آموزش پیش دبستانی، کار آمدی بعد از پایان تحصیلات مدرسه ای، سرمایه ی گذاری در آموزش رسمی دانشگاهی و سرمایه ی گذاری در اطلاعات بازار کار از طریق جستجوی شغل است. در واقع سرمایه ی انسانی را باید مهارت و توانایی (آنچه که در گروه های داوطلبانه بدان شدیداً نیازمندیم) دانست که افراد آن را کسب می کنند؛ مانند توانایی هایی در زمینه کسب میزان تحصیلات، توانایی های کلامی و ارتباطی، اعتماد به نفس، قدرت رهبری و … و از این توانایی ها می توان بعنوان ابزار و محملی برای رشد و توسعه سرمایه ی های اجتماعی استفاده کرد. می توان از جامعه ای که ذخیره مطلوبی از سرمایه ی اجتماعی دارد این انتظار را داشت که در تولید سرمایه ی های انسانی و تقویت آنها نیز موفق باشد. اما در بیان تفاوت میان ای

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

ن دو وجه سرمایه ی می توان گفت: سرمایه ی اجتماعی متعلق به گروههاست نه به افراد. (فوکویاما، ۱۳۸۹، ص۱۳).
بسترهایی همچون خانواده، سازمان ها و گروه های مدنی که امروزه با گسترش ارتباطات سیار، بسیار اهمیت یافته اند، می تواند محمل مناسبی برای سرمایه ی اجتماعی باشد. به تعبیر دیگر مبنای سرمایه ی اجتماعی در ویژگی های جمعی و ساختاری یک جامعه نهفته است و هنجارهایی که شالوده سرمایه ی اجتماعی را تشکیل می دهد در صورتی معنا پیدا می کند که بیش از یک نفر در آن سهیم باشد( مانند گروه های داوطلبان)، اما سرمایه ی انسانی متعلق به افراد است. (همان، ۲۵).
۳- سرمایه ی فرهنگی[۱۶]
یکی دیگر از مفاهیم نزدیک به سرمایه ی اجتماعی، سرمایه ی فرهنگی است. به تعبیر پیتربوردیو وقتی از سرمایه ی فرهنگی سخن می گوییم مجموعه ای از دانش ها و توانایی های شناختی را مد نظر قرار می دهیم که در شکل کالاها و ابزارهای فرهنگی متجلی می شود. در این معنا که بی شباهت به مفهوم سرمایه ی انسانی در نزد کلمن نیست. سرمایه ی فرهنگی تمام آن چیزی است که امروزه ما بعنوان کالاهای فرهنگی می شناسیم. این کالاها صورتی از سرمایه ی فرهنگی هستند که بر روابط اجتماعی و ساختی شبکه پویا و کارآمد اجتماعی تاثیر می گذارند. صورت دیگر سرمایه ی فرهنگی خود را بیشتر در عادات و نگرش های افراد جامعه نمایان می سازد. در این معنا سرمایه ی فرهنگی، تمایلات، عادات و نگرش هایی را در بر می گیرد که استعداد استفاده از شرایط و توانایی های بالقوه را به افراد می دهد تا بر وجوه شناختی و معرفتی خود بیفزایند. تمام مهارت ها و آمادگی هایی را که می توان در محیط خانه و مدرسه به کودکان آموخت. مثل احساس مفید بودن، توانایی ابراز وجود و اظهار نظر و مهارت های دیگر از این دسته اند. به این ترتیب در می یابیم که سرمایه اجتماعی کمک می کند تا پتانسیل ها و استعدادهایی که پراکنده و بصورت فردی در اختیار افراد جامعه است (یعنی همان سرمایه انسانی و فرهنگی) به شکل جمعی برای رفع مشکلات و معضلات موجود در مناسبات بین فردی به کار گرفته شود.(همان :۲۶).
دو تفاوت مهم سرمایه با دیگر سرمایه ها مانند سرمایه مادی و فیزیکی این است که این مشکل از سرمایه حاصل روابط و تعاملات اجتماعی مبتنی بر اعتماد و مشارکت اعضای گروه های اجتماعی است و به شکل عینی و فیزیکی وجود ندارد و تفاوت دیگر اینکه از نظر کلمن سرمایه اجتماعی هر چه بیشتر مصرف شود افزایش خواهد یافت و درصورت عدم مصرف رو به کاهش و نابودی خواهد گذارد.(همان :۲۶).
۴-سرمایه اجتماعی[۱۷]
– حاصل انباشت منابع بالقوه و یا بالفعلی(مانند تخصص ها و مهارت ها) است که مربوط به مالکیت یک شبکه با دوام از روابط کم و بیش نهادینه شده در بین افرادی است که با عضویت در یک گروه ایجاد می شود.
– «سرمایه اجتماعی در روابط میان افراد تجسم می یابد و موقعی سرمایه اجتماعی بوجود می آید که روابط میان افراد به شیوه ای دگرگون شود که کنش را تسهیل کند.» (کلمن ،۱۹۹۸)
– سرمایه اجتماعی در جریان اصلی جامعه‎شناسی آمریکایی بویژه در روایت کارکردگرایانه آن عبارت است از روابط دوجانبه، تعاملات و شبکه‎هایی که در میان گروه های انسانی پدیدار می‎گردند و سطح اعتمادی که در میان گروه و جماعت خاصی به عنوان پیامد تعهدات و هنجارهایی پیوسته با ساختار اجتماعی یافت می‎شود.
– سرمایه اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود در سیستم های اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه گردیده و موجب پایین آمدن سطح هزینه های تبادلات و ارتباطات می گردد یعنی فوکویاما سرمایه اجتماعی را به عنوان توانایی افراد برای کار با یکدیگر در جهت اهداف عمومی در گروه ها و سازمان‎ها تعریف می‎کند. (فوکویاما، ۱۹۹۹).
– از نظر رابرت پاتنام منظور از سرمایه اجتماعی، وجوه گوناگون سازمان‎های اجتماعی نظیر اعتماد، هنجار و شبکه‎ها ست که می‎توانند با ایجاد و تسهیل امکانات هماهنگ، کارایی جامعه را بهتر کنند.(ازکیا و غفاری، ۲۷۸:۱۳۸۷).
– بانک جهانی نیز سرمایه اجتماعی را پدیده ای می داند که حاصل تاثیر نهادهای اجتماعی ، روابط انسانی و هنجارها بر روی کمیت و کیفیت تعاملات اجتماعی است وتجارب این سازمان نشان داده است که این پدیده تاثیر قابل توجهی براقتصاد و توسعه کشورهای مختلف دارد(شیخی، ۱۳۹۰).
سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی مفهومی است که تقریباً از دهه ۸۰ میلادی وارد متون توسعه اقتصادی، جامعه‎شناسی و سیاسی شده و یک مفهوم بین رشته‎ای است که در چند حوزه نظریه‎پردازان برجسته روی آن کار می‎کنند که از آن جمله می‎توان به کارهای افرادی چون جیمز کلمن، پیربوردیو، رابرت پاتنام و فرانسیس فوکویاما اشاره کرد.

تعاریف سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی واژه ای است که در سالهای اخیر وارد حوزه علوم اجتماعی و اقتصاد گردیده و از این منظر دریچه تازه ای را در تحلیل و علت یابی مسائل اجتماعی و اقتصاد گشوده است. در این زمینه مطالعات وسیعی توسط صاحب نظران و دانشمندان این علوم صورت گرفته و نظریه پردازانی همچون بوردیو ، پاتنام ، کلمن، فوکویاما، لین، جاکوب، گلن لوری، بن پرات و بیکر تعاریف متعددی از سرمایه اجتماعی ارائه کرده اند که در ادامه به تفصیل شرح خواهیم داد(اندیشمند، ۱۳۸۸).
سرمایه اجتماعی از دیدگاه پیر بوردیو
بوردیو سه نوع سرمایه را شناسایی نمود؛ این اشکال سرمایه
عبارت از شکل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بودند.شکل اقتصادی سرمایه بلافاصله قابل تبدیل به پول است مانند دارایی های منقول و ثابت یک سازمان. سرمایه فرهنگی، نوع دیگر سرمایه است که در یک سازمان وجود دارد مانند تحصیلات عالیه اعضای سازمان که این نوع سرمایه نیز در برخی موارد و تحت شرایطی قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی است و سرانجام شکل دیگر سرمایه، سرمایه اجتماعی است که به ارتباطات و مشارکت اعضای یک سازمان توجه دارد و می تواند به عنوان ابزاری برای رسیدن به سرمایه های اقتصادی باشد (وینتر، ۲۰۰۰ به نقل از الوانی، ۱۳۸۵).
سرمایه اجتماعی از نظر بوردیو بر تعهدات و ارتباطات اجتماعی مبتنی است و خود او آن را چنین تعریف می کند: سرمایه اجتماعی انباشت منابع بالفعل و بالقوه ای است که مربوط به داشتن شبکه ای نسبتأ پایدار از روابط کم و بیش نهادی شده از آشنایی و شناخت متقابل است یا به عبارتی دیگر عضویت در یک گروه برای هر یک از اعضایش از طریق حمایت یک سرمایه جمعی، صلاحیتی فراهم می کندکه آنان را مستحق اعتبار به معانی مختلف کلمه می کند.( بوردیو، ۱۹۹۷، ص۵۱ ).
شاخصی که بوردیو برای سرمایه اجتماعی در نظرمی گیرد عضویت افراد در کلوپ ها است بنابراین از نظر بوردیو ایجاد و اثربخشی سرمایه اجتماعی بستگی به عضویت در یک گروه اجتماعی دارد که اعضای آن، مرزهای گروه را از طریق مبادله اشیاء و نهادها بنیان نهاده اند. این روابط ممکن است از طریق کاربرد یک نام مشترک( خانواده،ملت،انجمن،حزب) و مجموعه ای کانل از کنش ها برای نهادینه کردن، نظیر مبادلات مادی و نمادی تضمین شود. لازم به ذکر است که بوردیو سرمایه اجتماعی را ویژگی انحصاری نخبگان می داند که برای تامین موقعیت نسبی شان طراحی شده است و لذا او بر این باور بود که سرمایه اجتماعی فقط برای افراد مرفه مفید است(فیلد، ۲۰۰۱، ترجمه غفاری، ۱۳۸۸، ص۱۴).
از نظر بوردیو مقدار سرمایه اجتماعی در تملک هر عامل اجتماعی به دو امر وابسته است :
اول) اندازه شبکه ارتباطی که عامل اجتماعی به خوبی بتواند آن ها را بسیج نماید.
دوم) مقدار سرمایه(اقتصادی،فرهنگی،نمادی) هر یک از کسانی که عامل اجتماعی با آنها در ارتباط است. به اعتقاد بوردیو سرمایه اجتماعی به عنوان شبکه ای از روابط یک ودیعه طبیعی یا حتی یک ودیعه اجتماعی نیست بلکه چیزی است که در طول زمان و به تلاش بی وقفه بدست می آید. بوردیو بر قابلیت تبدیل انواع مختلف سرمایه تأکید داشته و سرمایه اقتصادی را ریشه انوا ع دیگر سرمایه می داند و به تعبیر لین( ۲۰۰۱ ) سرمایه اجتماعی از نظر بوردیو لباس مبدل برای سرمایه اقتصادی می باشد.
همان گونه که ملاحظه می شود، از دیدگاه بوردیو سرمایه اقتصادی شکل غالب سرمایه گذاری است و انواع دیگر سرمایه که شامل فرهنگی و اجتماعی است، به عنوان ابزاری برای حصول سرمایه اقتصادی مفهوم پیدا می کنند.
از نظر بوردیو، سرمایه اجتماعی در ممالک سرمایه داری به عنوان ابزاری برای تثبیت و تقویت جایگاه اقتصادی افراد به شمار می رود، در این ممالک، سرمایه اقتصادی پایه است و سرمایه اجتماعی و فرهنگی ابزاری برای تحقق آن محسوب می شوند.می توان نتیجه گرفت که دیدگاه بوردیو در زمینه سرمایه اجتماعی یک دیدگاه ابزاری صرف است. به عبارتی اگر سرمایه اجتماعی نتواند موجب رشد سرمایه اقتصادی شود، کاربردی نخواهد داشت.علاوه بر این در این نوع تحلیل از سرمایه اجتماعی تأثیرپذیری از تئوری سرمایه مارکس کاملأ مشهود است و به نظر میرسد می توان مباحث بوردیو از سرمایه اجتماعی را بیشتر یک رویکرد تضادگرا تلقی کرد(بوردیو، ۱۹۹۹، ترجمه مردیها، ۱۳۸۸).
سرمایه اجتماعی از دیدگاه جیمزکلمن
برخلاف بوردیو، کلمن از واژگان مختلفی برای تعریف سرمایه اجتماعی کمک گرفت؛ وی مفهوم سرمایه اجتماعی را از ابعاد مختلف بررسی کرد. کلمن برخلاف بوردیو معتقد است که سرمایه اجتماعی صرفا محدود به طبقه مرفه نبوده بلکه می تواند برای طبقات پایین نیز مفید باشد. از نظر کلمن سرمایه اجتماعی نشان دهنده یک منبع است زیرا متضمن شبکه های مبتنی بر ارزش های مشترک و اعتماد می باشد(فیلد، ۲۰۰۱، ترجمه غفاری، ۱۳۸۸، ص۳۸).
مفهوم سرمایه اجتماعی یرای کلمن وسیله ای برای تبیین نحوه همکاری و تعاون افراد با همدیگر بود. او بر این باور بود که سرمایه اجتماعی یکی از وسایلی است که افراد به کمک آن می توانند منافعی بدست آورند بنابراین سرمایه اجتماعی از نظر کلمن مفید است و دارای کارکرد می باشد و به همین دلیل سرمایه اجتماعی را یا کارکرد آن تعریف می کند. کلمن برای تعریف سرمایه اجتماعی از نقش و کارکرد آن کمک گرفت و تعریفی کارکردی از سرمایه اجتماعی ارائه داد و نه تعریف ماهوی. بر این اساس، سرمایه اجتماعی عبارت از ا رزش آن جنبه از ساختار اجتماعی که به عنوان منابعی در اختیار اعضاء قرار می گیرد تا بتوانند به اهداف و منافع خود دست پیدا کنند. کلمن سرمایه اجتماعی را بخشی از ساختار اجتماعی می داند که به کنشگر اجازه می دهد تا با بهره گرفتن از آن به منافع خود دست یابد و سرمایه اجتماعی را همانند سایر اشکال سرمایه مولّد می داندکه دستیابی هدف های معینی را امکان پذیر می سازد. کلمن در حالی که بر استفاده افراد از منابع ساختی اجتماعی در کنش هایشان برای بدست آوردن بهترین نتایج تأکید می ورزد ولی بر طبیعت جمعی سرمایه اجتماعی نیز اصرار دارد. او معتقد است که سرمایه اجتماعی ویژگی های معینی دارد که آن را از کالاهای خصوصی، تقسیم پذیر و انتقال پذیر، متمایز می سازد. سپس ویژگ
ی های این کالای عمومی را چنین بر می شمرد:
به آسانی مبادله نمی شوداگرچه این سرمایه منبعی است که ارزش استفاده دارد. سرمایه اجتماعی دارایی هیچ یک از افرادی که از آن سود می برند نیست و این به واسطه صفت کیفی ساختار اجتماعی است که فرد در آن قرار گرفته است. نتیجه فرعی فعالیت های دیگر است و معمولأ شخص خاصی آن را بوجود نمی آوردزیرا انگیزه برای سرمایه گذاری در آن وجود ندارد یا ضعیف است، بر خلاف سرمایه فیزیکی که به واسطه منافع شخصی اش انگیزه برای سرمایه گذاری کاهش نمی یابد. سرمایه اجتماعی با اینکه منبع مهمی برای افراد است و می تواند بر توانایی انجام کنش و کیفیت زندگی آن ها بسیار تأثیر گذار باشد، با وجود این از آنجا که بسیاری از منافع کنش هایی که سرمایه اجتماعی را به وجود می آورند، توسط افرادی غیر از فردی که آن را ایجاد کرده کسب می شود، به سود فرد نیست که آن را بوجود آورد.نتیجه این می شود که بیشتر شکل های سرمایه اجتماعی به شکل نتیجه فرعی فعالیت های دیگر ایجاد یا نابود می شود. اگرچه کلمن به عوامل ایجاد، حفظ و نابودی اجتماعی اشاره دارد و معتقد است عواملی نظیر فروبستگی شبکه اجتماعی و ثبات ساختار اجتماعی و ایدئولوژی در حفظ و نابودی سرمایه اجتماعی موثر هستند. نهایتا اینکه سرمایه اجتماعی در صورت استفاده بیشتر برخلاف بعضی اشکال دیگر سرمایه نه تنها مستهلک نمی شود بلکه افزایش می یابد.
تعاریف بوردیو و کلمن تا حودودی شبیه به هم هستند. هر دو قائل به مشارکت و عضویت فرد در گروه بودنند و ماحصل آن را به عنوان سرمایه تلقی می نمودنند؛ بوردیو برای این مفهوم از واژه چسبندگی و کلمن از واژه ساختار اجتماعی کمک گرفتند. بر خلاف بوردیو که سرمایه اقتصادی را به عنوان هدف غایی در نظر می گرفتند، کلمن، سرمایه انسانی را به عنوان هدف غایی مطرح و سرمایه اجتماعی را به عنوان ابزاری برای حصول به سرمایه انسانی بکار می برد. به عبارتی، کلمن با بهره گرفتن از مفهوم سرمایه اجتماعی سعی در شناخت نقش هنجارها و ارزش ها در داخل خانواده با شبکه های اجتماعی بود تا از این طریق بتواند موجب تقویت سرمایه انسانی شود(کلمن، ۱۹۹۸).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-12-16] [ 11:46:00 ب.ظ ]




در این فصل به تجزیه و تحلیل داده های آماری و شاخص های مربوطه پرداخته می شود. . بدین منظور ، علاوه بر ارائه داده­ ها به صورت توضیحی، برای درک بهتر از جداول استفاده می­گردد. نتایج تحقیق در سه بخش ارائه می شود.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

الف) ویژگی های جمعیت شناختی جامعه پژوهش

ب) یافته های توصیفی پژوهش

ج) یافته های استنباطی

۴-۲-ویژگی های آماری افراد نمونه

الف- ویژگی های جمعیت شناختی جامعه پژوهش

یافته های پژوهش نشان داد که از مجموع۴۰ نفر ی که در این پژوهش شرکت داشته اند تعداد ۱۶نفر (۴۰%) شرکت کنندگان پسر و تعداد ۲۴ نفر (۶۰%) شرکت کنندگان دختر بودند. این یافته ها در جدول (۴-۱). ارائه شده است.

جدول شماره( ۴-۱).فراوانی مطلق و فراوانی درصدی دانشجویان به تفکیک جنس

 

 

 

 

 

 

 

 

جنس فراوانی درصد
دختر ۲۴ ۶۰
پسر ۱۶ ۴۰
مجموع ۴۰ ۱۰۰

بر اساس اطلاعات ارائه شده درجدول شماره (۴-۲) از تعداد ۴۰ دانشجویی که در این پژوهش شرکت داشته اند،

تعدا د ۱۳نفر ( ۵/۳۲%) دانشجوی رشته مهندسی علوم و صنایع غذایی و تعداد ۱۶نفر ( ۰/۴۰%) دانشجوی رشته مهندسی بهداشت محیط و تعداد ۱۱نفر ( ۵/۲۷ %) شرکت کنندگان را دانشجویان رشته بهداشت عمومی تشکیل می دادند.

جدول شماره( ۴-۲).فراوانی مطلق و فراوانی درصدی دانشجویان به تفکیک رشته تحصیلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رشته تحصیلی فراوانی درصد
علوم و صنایع غذایی ۱۳ ۵/۳۲
مهندسی بهداشت محیط ۱۶ ۰/۴۰
بهداشت عمومی ۱۱ ۵/۲۷
مجموع ۴۰ ۱۰۰

بر اساس اطلاعات ارائه شده در جدول شماره (۴-۳) از مجموع ۲۴ دانشجوی دختر تعداد۴ نفر (۷/۱۶% ) دانشجوی رشته مهندسی علوم و صنایع غذایی و تعداد ۱۰ نفر (۷/۴۱%) دانشجوی رشته مهندسی بهداشت محیط و تعداد ۱۰نفر ( ۷/۴۱%) شرکت کنندگان را دانشجویان رشته بهداشت عمومی تشکیل می دادند. و از مجموع ۱۶ دانشجوی پسر تعداد ۹نفر (۲/۵۶% ) دا نشجوی رشته مهندسی علوم و صنایع غذایی و تعداد ۶ نفر (۵/۳۷%) دانشجوی رشته مهندسی بهداشت محیط و تعداد ۱نفر ( ۲/۸%) شرکت کنندگان را دانشجویان رشته بهداشت عمومی تشکیل می دادند.

جدول شماره( ۴-۳).فراوانی مطلق و فراوانی درصدی دانشجویان به تفکیک جنسیت و رشته تحصیلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جنس رشته تحصیلی فراوانی درصد
دختر علوم و صنایع غذایی ۴ ۷/۱۶
مهندسی بهداشت محیط ۱۰ ۷/۴۱
بهداشت عمومی ۱۰ ۷/۴۱
مجموع ۲۴ ۰/۱۰۰
پسر علوم و صنایع غذایی ۹ ۲/۵۶
مهندسی بهداشت محیط ۶ ۵/۳۷
بهداشت عمومی ۱ ۲/۶
مجموع ۱۶ ۰/۱۰۰

با توجه به اطلاعات موجود در جدول (۴-۴) در گروه کنترل ۲۰ نفر دانشجو وجود داشت، که این تعداد تحت تاثیر متغیر مستقل آموزش محتوای رایج مهارت های حل مساله قرار گرفتند. در گروه آزمایش نیز تعداد ۲۰ دانشجو وجود داشت، که این گروه تحت تاثیر متغیر مستقل آموزش محتوا ی مبتنی بر فرا شناخت قرار داشتند .

جدول شماره (۴-۴).مشخصات و تعداد دانشجویان در گروه آزمایش وکنترل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ب.ظ ]




مارتین بابر معتقد به اثر بالقوه شفادهندگی داستان درمورد دردهای روحی بود. او داستان را بعنوان رسانهای میدانست که در آن موضوعات وجودی زندگی، تعلق، امید، شهامت، شکوفایی و عشق در هم بافته میشوند و از یک گروه به گروه دیگر، از یک نسل به نسل دیگر منتقل میشود ( استوا رت، ۲۰۰۵، ترجمه نوابی ن‍‍ژاد،۱۳۸۶ ). شاید مهمترین نفشی که قصه یا حکایت و تمثیل در درمان ایفا می کند، همگانی جلوه دادن مشکلاتی است که مراجع با آنها دست و پنجه نرم می کند . بنابراین مراجع احساس نمی کند که تنها است و مشکلش منحصر به فرد و غیرقابل حل است.
پژوهشگران علم ارتباطات نیز که راه های اثرگزاری بر دیگران را مورد مطالعه قرار میدهند یکی از روش های اقناع یا قانع ساختن مخاطب با ارائه نمونه، استدلال، استنادات محکم یا توسل به روایتهای دیگران میدانند که به اقتضای مورد میتوان از چهار روش اقناعی از جمله استقرایی، قیاسی (منطقی)، اشراقی و الهامی استفاده نمود .گروهی از مردم را با تمثیل، داستان و اسطوره بهتر میتوان قانع نمود و این از جمله شگردهایی که موجب ماندگاری آثاری مثل مولانا شده است(باهر،۱۳۸۶).
تمثیل و داستان بدلیل جذابیت ذاتی خود به طرق گوناگون با خواننده ارتباط برقرار می کنند. و از آنجا ئیکه در سطوح مختلف با افراد ارتباط برقرار می سازد، در سطح وسیعی میتواند برای تغییر خلق و وضعیت روانی با افزایش سطح انرژی فرد یا گروه، به چالش کشیدن رفتارها ی غیر قابل قبول، خلق تداعی های قدرتمند در ذهن شنونده و تقویت خلاقیت، تسهیل ارتباط با بهره گرفتن از حواس چند گانه، فعال سازی نیمکره راست مغز، ساده سازی و نه (ساده انگاری) ایده های پیچیده سودمند واقع شود (صاحبی،بی تا).
روش کاربرد تمثیل در فرایند بازسازی شناختی
در رویکرد شناختی،تمام مشکلات عاطفی و روان شناختیِ افراد از شناخت واره ها[۲۷۱]، خطاهای فکری[۲۷۲]، تحریف های شناختی[۲۷۳] و باورهای ناکارآمد[۲۷۴] (غیر منطقی) ناشی می شود. از دیدگاه شناختی، افراد در مراودات اجتماعی و رخدادهایی که برایشان اتفاق می افتد، اکثراً به هنگام ادراک و تفسیر وقایع دچار خطاهای فکری از قبیل: اغراق، فاجعه پنداری، تحریف، نتیجه گیری شتاب زده، تعمیم مبالغه آمیز و… می شوند. از این رو وقایع و اتفاقات را عامل اصلی ناراحتی و مشکلات خود می پندارند. این در حالی است که وقایع و رویدادها به خودی خود نمی توانند باعث ایجاد مشکلات روان شناختی در افراد شوند، بلکه شیوه فکری[۲۷۵] و سبک پردازش[۲۷۶] اطلاعات و معنادهی به وقایع یا همان تفسیر رویدادهاست که این گونه احساسات و هیجانات منفی را در افراد ایجاد می کند(الیس و هارپر[۲۷۷]، ۱۹۸۱ ) .
درمان به شیوه رفتاری – شناختی روشی استاندارد، ساختار مند و کاملاً طرح و برنامه ریزی شده است. در این روش اصول و فنون کار با مراجع گام به گام تعریف و تعیین می شود اصول و فنون و روش های که قرار است در این مسیر بکار گرفته شوند مشخص شده است: متغیرهای دخیل در مشکل عبارتند از ۱- متغیرهای آغازگر یا ایجاد کننده ۲- متغیرهای زمینه ساز ۳-متغیرهای نگهدارنده و ۴-متغیرهای تعدیل گر. هدف اصلی در این رویکرد حذف یا تعدیل متغیرهای نگهدارنده است که همواره یک فکر و یا باور نادرست است که به آن خطاهای فکری یا باورهای غیرمنطقی می گویند. شش گام اساسی برای آموزش بازسازی شناختی عبارتند از گام اول: شناسایی موقعیت وآنچه باعث رنج و ناراحتی میشود، گام دوم: شناسایی هیجانهاومیزان شدت آنها ،گام سوم: شناسایی افکار، شامل افکار اتوماتیک مقدم بر هیجان، گام چهارم: چالش با افکار و باورهااز طریق شواهد و مدارک موجود برعلیه افکار، گام پنجم: عکس العمل نشان دادن به افکار بیفایده و جایگزین کردن افکارمنطقی بشکل مفید، گام ششم: ارزیابی مجدد باورها ، افکار و هیجانها(شیدلینگر،۲۰۰۴). به منظور فهم مراجع از نوع خطایی که در فکرش وجود دارد درگام چهارم و پنچم مشاوره گروهی از تمثیل استفاده میشود و این مدا خله ،کار چالش با افکار مراجع را به حداقل می رساند. بطور کلی در رویکرد شناختی، ده خطای فکری (تحریف شناختی) و سیزده باور ناکارآمد به منزله عوامل اصلی شکل گیری و تداوم اختلالات هیجانی شناسایی شدهاند که درفرایند درمان شناختی نحوه بازشناسی و بازسازی آنها به افراد آموزش داده میشود (مک مولین، ۲۰۰۰ به نقل از صاحبی ۱۳۸۷)که انسانهای متعارف نیز کمابیش از این خطاهای فکری و باورهای ناکارآمد در فرایند زندگی شان استفاده میکنند.
در جداول( ۶-۲ و ۷-۲ )ابتدا تحریفهای شناختی و باورهای غیر منطقی معرفی شده اند سپس برای هر یک از این تحریف ها و باورها دو تمثیل یا داستان پیشنهاد شده تا به تناسب تشخیص مراجعین از هر کدام استفاده شود.
جدول( ۶-۲ ) تمثیل های مرتبط با تحریفهای شناختی

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

 

 

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ب.ظ ]




حشمتی (۱۳۸۲)، به بررسی روابط عوامل محیطی و استقرار و گسترش تیپ های پوشش گیاهان مرتعی در شمال شرقی استان گلستان پرداخت و برای تعیین همبستگی عوامل محیطی با تیپ های گیاهی، از رج بندی PCA استفاده نمود و به این نتیجه رسید که عوامل محیطی بر استقرار و پراکنش موزاییکی جوامع گیاهی مؤثرند و مهمترین عوامل مؤثر بر تفکیک جوامع گیاهی عمق آب زیرزمینی، جهت شیب و شوری خاک هستند.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

کاشی پزها (۱۳۸۱) مهمترین عوامل مؤثر در تفکیک جوامع و زیر جوامع گیاهی منطقه باغ شاد را ارتفاع از سطح دریا، درصد شیب، بافت و عمق خاک گزارش می کند و اشاره می کند که سایر عوامل در انتشار جوامع نقش کمتری دارند.

عصری و مهرنیا (۱۳۸۰) جوامع گیاهی بخش مرکزی منطقه حفاظت شده سفیدکوه را بررسی کردند آنها پراکنش جوامع گیاهی این منطقه را اساساً تحت تأثیر عوامل توپوگرافیکی شامل ارتفاع از سطح دریا، جهت و میزان شیب و عوامل خاکی از جمله عمق و بافت دانستند و بیان کردند که این عوامل موجب استقرار اجتماعات گیاهی در نوارهای ارتفاعی و شیب های مختلف شده اند.

۲-۱-۱ ارتباط خاک با پوشش گیاهی

با توجه به برقراری روابط تنگاتنگ بین اجزای زیست بوم و تابعیت عامل خاک از عوامل اقلیمی، موجودات زنده، پستی و بلندی، سنگ مادر و زمان، بحث روابط بین خاک و پوشش گیاهی مطرح میشود. این روابط یک سویه نیست (جعفری و همکاران، ۱۳۸۱). به عبارت دیگر همبستگی شدید و ارتباط تنگاتنگ بین پوشش گیاهی و خاک به گونهای است که تغییر در وضعیت هر کدام، تأثیر شدیدی در دیگر کارکردهای اکوسیستم میگذارد (حاج عباسی، ۱۳۷۸). خاک ها از یک طرف تعیین کننده گونه های گیاهی هستند و از طرف دیگر گیاهان بر چرخه عناصر غذایی و خصوصیات مکانی خاک ها اثر می گذارند (مقیمی، ۱۳۶۸). ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک در رابطه با پوشش گیاهی باعث تنوع و پراکنش جغرافیایی گسترده گیاهان می شود (باغستانی میبدی، ۱۳۷۵). Beno (1996) در مطالعات خود در طول ساحل عربستان و کناره خلیج فارس، گیاهان را به عنوان شاخصی از خصوصیات خاک مورد بررسی قرار داد. وی نشان داد که گیاهان شاخص، نماینده ویژگی های خاک هستند و تیپ های مختلف گیاهی با تیپ های خاک منطقه مطابقت دارند. Jin-Tun (2002) در مطالعه روابط پوشش گیاهی با عوامل محیطی دریافت که پراکنش پوشش گیاهی تابعی از اقلیم و خاک است و در اقلیم با شرایط ثابت به منظور مدیریت صحیح اکوسیستم های مرتعی باید ارتباط بین خاک، پوشش گیاهی و موجودات زنده را شناخت.

در مطالعهای که در خصوص رابطه بین پوشش گیاهی با خصوصیات خاک در دشت های بیابانی جنوب صحرای سینا در کشور مصر صورت گرفت، بیان شد که به طور کلی درصد رطوبت و درصد ماده آلی از جمله مهمترین عوامل مؤثر در پراکنش پوشش گیاهی میباشند (Abd El-Ghani, 2003).

رابطه بین خصوصیات خاک و پوشش گیاهی هالوفیت در نواحی ساحلی شمال چین به روش تجزیه مؤلفه های اصلی مورد بررسی قرار داده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که شوری، اسیدیته، درصد رطوبت و درصد ماده آلی از جمله عوامل اصلی مؤثر در توجیه تنوع پراکنش پوشش گیاهی در این مناطق میباشند (Wei et al., 2008).

نتایج پژوهشی که با روش تجزیه مؤلفه های اصلی و تجزیه همبستگی در چین انجام شد نشان داد که ویژگی های فیزیکی-شیمیایی خاک مانند مواد غذایی، رطوبت، شوری و اسیدیته که بر روی همگنی زیستگاه تأثیرگذار هستند، الگوی پراکنش جامعههای گیاهی را در این مناطق کنترل میکنند (Yibing, 2008).

Monier و همکاران (۲۰۰۳) در صحرای سینا نشان دادند که هدایت الکتریکی، اسیدیته، آهک، گچ، ماده آلی، سنگریزه و رطوبت اشباع از عوامل مهم تأثیر گذار بر پراکنش گیاهان هستند. Barrett (2006) عمق آب زیر زمینی و بافت خاک را به عنوان عوامل کلیدی تعیین کننده پراکنش جامعه های گیاهی در سواحل دریاچه های شور معرفی کرد. Lu و همکاران (۲۰۰۶) تأثیر تعدادی از فاکتورهای خاک را بر پراکنش بوته ها و علفی ها بررسی کردند و نشان دادند که مهمترین فاکتورهای تأثیر گذار مقدار رطوبت خاک، pH، ماده آلی خاک و پتاسیم در دسترس بودند.

Jafari و همکاران (۲۰۰۳) در منطقه حوض سلطان اثر عوامل خاکی مانند بافت، آهک، pH، EC و یون های محلول را روی توزیع، درصد و تراکم پوشش گیاهی به طور کمّی بررسی کردند و روابط ویژه ای بین نوع گیاه و تنوع خاک یافتند و بیان کردند که نقش شوری و بافت مؤثرتر از سایر عوامل بوده است.

Kosmas و همکاران (۲۰۰۰) طی تحقیقی که در منطقه لسوس (یونان) انجام دادند به این نتیجه رسیدند که از بین فاکتورهای خاک pH، EC، عمق، سدیم و پتاسیم قابل تبادل که مورد بررسی قرار گرفتند عمق خاک در ماندگاری گیاهان چندساله یک عامل بسیار اساسی محسوب می گردد.

Farrukh و همکاران (۱۹۹۴) به طبقه بندی و آنالیز چند متغیره پوشش گیاهی ناحیه سوابی پرداختند و مهمترین عوامل کنترل کننده پراکنش گیاهی در این منطقه را اسیدیته خاک، فسفر و کربنات کلسیم تشخیص دادند.

Jensen (1990) در بررسی اثر گرادیان های محیطی در پراکنش جوامع گیاهی نشان داد که جوامع گیاهی به گرادیان های پیچیده ای از خاک شامل عمق خاک، ظرفیت نگهداری آب و میزان رس عکس العمل نشان داده و pH، نیتروژن، مواد آلی و فسفر از خصوصیات شیمیایی با رج بندی توده ها همبستگی معنی داری داشتند.

Lentz (1984) در تیپ های رویشی درمنه زار، ضمن مطالعه ۲۸ پارامتر از عوامل مورفولوژیکی خاک عنوان کرد که بافت و توالی افق ها، میزان سنگریزه، رنگ، ضخامت افق ها، اندازه ذرات و نوع ساختمان خاک به عنوان معیارهای ارتباطی بین پوشش گیاهی و خاک می تواند در تفکیک تیپ های رویشی مفید واقع شود.

ترنج زر و همکاران (۱۳۹۰) رابطه بین جوامع گیاهی و متغیر های فیزیکی و شیمیایی خاک کویر میقان اراک را مورد مطالعه قرار دادند. آنها برای تعیین عوامل خاکی مؤثر بر پراکنش پوشش گیاهی از آنالیز های PCA و CCA استفاده کردند. نتایج حاصل از آنالیز PCA نشان داد مهمترین عوامل خاکی مؤثر در پراکنش پوشش گیاهی خصوصیاتی نظیر بافت، شوری، سدیم، منیزیم و آهک است. و عوامل مهم مؤثر بر پوشش گیاهی با بهره گرفتن از آنالیز CCA، بافت و شوری را نشان داد.

جعفری و همکاران (۱۳۸۵) رابطه خصوصیات خاک با پراکنش گونه های گیاهی در مراتع استان قم را بررسی کردند. آنها به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آنالیز مؤلفه های اصلی استفاده کردند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که مهمترین خصوصیات خاکی مؤثر در تفکیک تیپ های گیاهی بافت، هدایت الکتریکی و آهک خاک است.

تحقیق گرگین کرجی و همکاران (۱۳۸۵) با عنوان بررسی ارتباط برخی گونه های شاخص مرتعی با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در کردستان که با روش فیزیونومیک تیپ بندی پوشش گیاهی انجام شده تأیید می کند حضور و درصد تاج پوشش گونه های گیاهی با برخی عوامل خاکی از جمله بافت خاک، درصد اشباع بازی، اسیدیته، سنگ و سنگریزه، سیلت و رس همبستگی دارند. آنها اعلام کردند داشتن اطلاعات درباره خصوصیات خاک در اکولوژی ضروری است.

مختاری اصل و همکاران (۱۳۸۴) در بررسی عوامل مؤثر در استقرار و پراکنش چهار گونه مرتعی شورپسند در مراتع قرخلار مرند بیان کردند که به طور کلی، واکنش گونه ها به عوامل خاکی می تواند به عنوان مؤلفه مهم در گسترش و استقرار این گونه ها برای مناطق شور مورد توجه قرار گیرد و هر گونه گیاهی با توجه به منطقه رویش، نیازهای اکولوژیک و دامنه بردباری با بعضی از خصوصیات خاک رابطه دارد.

ترنج زر و همکاران (۱۳۸۴) رابطه خصوصیات خاک با پوشش گیاهی مراتع وشنوه استان قم را بررسی کردند. آنها بیان کردند به عنوان یک نتجه کلی گیاهان به آن دسته از فاکتورهایی که به جذب مواد غذایی و آب کمک می کند گرایش مثبت نشان می دهند به طوری که در تیپ های مورد مطالعه ماده آلی، بافت، آهک، سنگریزه به ترتیب بیشترین رابطه را با گونه های گیاهی مورد مطالعه نشان دادند.

رضایی (۱۳۸۳) با تحلیل ۳۲ متغیر خاک و شکل زمین در حوزه سد لار به کمک آنالیز مؤلفه های اصلی مهمترین پارامترهای کیفیت خاک رویشگاه را، عمق مؤثر خاک، شاخص حاصلخیزی، ازت کل، پایداری، ساختمان، عمق لایه سطحی و ظرفیت نگهداری آب در خاک دانسته است و نشان داده که متغیرهای گیاهی به خصوصیات فیزیکی خاک نسبت به خصوصیات شیمیایی آن حساستر هستند.

نتابج پژوهش حسینی توسل و جعفری (۱۳۸۲) جهت تعیین میزان تأثیر فاکتورهای خاکی بر جدایی تیپ های گیاهی نشان داد که صفات خاک می تواند یکی از عوامل مهم و مؤثر در تشابه یا تمایز تیپ ها از یکدیگر باشد اگر چه به دلیل تأثیر عوامل متعدد این ارتباط صد در صد نیست. همچنین مشخص شد که ارتباط بین فاکتورهای خاکی و پوشش گیاهی از عوامل مؤثر در تغییرات درصد پوشش تاجی گیاهان مرتعی در جهات و طبقات ارتفاعی مختلف می باشد و فاکتورهایی که بیشترین تغییرات درصد پوشش تاجی گیاهان مورد بررسی را توجیه کردند، به ترتیب درصد سیلت، درصد سنگ و سنگریزه و درصد مواد آلی موجود در خاک بودند.

نتایج تفکیک تیپ های رویشی مختلف مراتع پشتکوه استان یزد در ارتباط با مشخصات خاک با بهره گرفتن از تجزیه مؤلفه های اصلی و آنالیز تطابق کانونیک (CCA) تشان داد که هدایت الکتریکی، بافت خاک، املاح پتاسیم، گچ و آهک از مهمترین عوامل مؤثر در تفکیک پوشش گیاهی منطقه میباشند و هر گونه گیاهی با توجه به منطقه رویش، نیاز های بومشناختی و دامنه بردباری با بعضی از خصوصیات خاک رابطه دارد (جعفری و همکاران، ۱۳۸۱).

نتایج بررسی ارتباطات متقابل خواص فیزیکی و شیمیایی خاک با گونه های غالب مرتعی منطقه مهرزمین قم توسط جعفری و همکاران (۱۳۸۱) نشان داد که پارامترهای مختلف خاکی تأثیر یکسانی بر گونه های گیاهی ندارند و از بین عوامل خاکی مورد بررسی (ضخامت هر افق، میزان هدایت الکتریکی عصاره اشباع، اسیدیته خاک، درصد آهک، میزان پتاسیم، بافت خاک و درصد ماده آلی)، تاج پوشش گونه ها بیشترین همبستگی را با دو عامل میزان پتاسیم و ضخامت افق ها و کمترین همبستگی را با هدایت الکتریکی داشتند.

مهردادی (۱۳۸۰) پس از بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک بر گونه های مرتعی غالب منطقه کهک قم به این نتیجه رسید که ارتباط خاصی بین خصوصیات خاک و پوشش گیاهی وجود دارد به طوری که تاج پوشش بیشترین همبستگی را با رس و pH نشان داد.

آریاوند و میروکیلی (۱۳۷۴ ) ضمن بررسی رابطه جوامع گیاهی بازفت در غرب استان چهار محال و بختیاری با عوامل محیطی، نتیجه گرفتند که تغییرات ارتفاع از سطح دریا، شیب، نوع و تغییرات خاک و عوامل اقلیمی در انتشار جوامع گیاهی مؤثرند.

۲-۱-۲ ارتباط عوامل فیزیوگرافی و پوشش گیاهی

عوامل جغرافیایی از جمله عرض های جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، جهات جغرافیایی و درصد شیب زمین موجب محدودیت انتشار گونه های گیاهی می شوند و انتشار آنها به موازات همدیگر صورت می گیرد. مثلاً انتشار گونه های گیاهی در مناطق کوهستانی تابع درجه حرارت و در مناطق پست عامل محدود کننده رطوبت و مقدار آب است. پستی و بلندی بطور مستقیم از طریق تغییر و تعدیلاتی بر روی عوامل محیطی و بطور غیر مستقیم از طریق تأثیر در تشکیل خاک روی جوامع نباتی تأثیرات عمده ای دارد. داشتن مشخصات فیزیوگرافی اراضی مرتعی جهت مدیریت این اراضی ضروری می باشد. با افزایش ارتفاع از سطح دریا، متوسط درجه حرارت هوا کاهش یافته و با توجه به سایر عوامل اقلیمی منجر به تشکیل نواحی اقلیمی گشته، در نتیجه نواحی گیاهی با تنوع گونه ای خاص ایجاد می شود (Muller and Oberlander, 1978). Marsh (1991) بیان می دارد که اختلاف موجود در دریافت انرژی خورشید که از جهت های مختلف جغرافیایی و طبیعت شیب ها ناشی می شود، می تواند تأثیرات عمیقی روی پوشش گیاهی و شرایط محیطی داشته باشد.

از میان عوامل محیطی، پارامترهایی مانند جهت جغرافیایی، میزان شیب، ارتفاع از سطح دریا و سایر عوامل محیطی بر روی پارامترهای شیمیایی و فیزیکی خاک اثرگذار می باشند (Enright etal.,2005؛Solon et al., 2007). ویژگی های پستی و بلندی مانند ارتفاع از سطح دریا، شیب و جهت بر روی خشکی خاک و تبخیر و تعرق گیاهان مؤثر است (Pssama, 1970) و همچنین از جمله عامل هایی هستند که آب قابل دسترس را تحت تأثیر قرار می دهند (Vetaas, 1993). در میان عوامل پستی و بلندی، پارامتر جهت جغرافیایی با ایجاد خرد اقلیم به عنوان عامل مهمی در ایجاد تفاوت های شگرف بین خصوصیات اکوسیستم ها محسوب می شود (Carmel and Kadmon, 1999). در این زمینه Aragon و همکاران (۲۰۰۷)، Goldi(2001) و Schoenholtz و همکاران (۲۰۰۰) هر یک در پژوهش خود ارتباط بین جهت جغرافیایی و پراکنش گیاهان را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیدند که جهت شیب، اثر معنی داری روی ترکیب، ساختار و تراکم جوامع گیاهی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک دارد. نتایج پژوهش Rundel (1981) نشان داد که عوامل مؤثر در جهت جنوبی، عمق خاک، میزان هوموس، اسیدیته خاک و در جهت شمالی، تابش نور خورشید است. Mark و همکاران (۲۰۰۰) نیز دریافتند که ویژگی های توپوگرافی (ارتفاع، شیب و جهت شیب)، عامل های اصلی الگوهای پراکنش پوشش گیاهی آلپی در کوهستان آرمسرونگ نیوزلند هستند.

Tavili and Jafari (2009) دریافتند که عامل ارتفاع از سطح دریا، جهت جغرافیایی و شیب با تأثیر بر میزان دما و رطوبت، عوامل عمده کنترل پراکنش گونه های گیاهی می باشند. نتایج مطالعات قلیچ نیا (۱۳۷۸) نیز نشان می دهد که پوشش گیاهی منطقه نردین تحت تأثیر عوامل مختلف زیستی و فیزیکی شکل است و بین عوامل توپوگرافی و ویژگی های گیاهی همبستگی متقابل وجود دارد.

در بررسی ها و تحقیقاتی که در زمینه تغییر دینامیک ساختار پوشش گیاهی در مناطقی که فیزیوگرافی رخساره های گوناگونی دارد، انجام شده، تغییر ارتفاع به عنوان یکی از پارامترهای مؤثر در ساختار پوشش گیاهی، در حالت عام و خاص مطرح می باشد و به تدریج که ارتفاع محلی افزایش می یابد تغییراتی در آب و هوا و به تبع آن در پوشش گیاهی ایجاد می شود و از طرفی در اراضی با شیب تند نیز بواسطه جریان شدیدتر آب، زمین سریعتر خشک شده و همچنین فرسایش شدید خاک، شرایط را برای رشد و نمو گیاهان محدودتر می کند (مبین، ۱۳۵۲). در بررسی رابطه بین پوشش گیاهی و برخی عوامل محیطی بیات موحد (۱۳۷۷) نتیجه گرفته است که ارتفاع یک همبستگی قابل قبولی با درصد پوشش گیاهی دارد و با افزایش ارتفاع درصد پوشش گیاهی نیز افزایش یافته است.

خواجه الدین و یگانه (۱۳۸۹) رابطه ی گونه های گیاهی منطقه ی شکار ممنوع کرکس با عوامل پستی و بلندی و اقلیم را بررسی کردند و رسته بندی ویژگی های گونه ها با عوامل محیطی را با روش تجزیه تطبیقی متعارف (CCA) انجام دادند. نتایج این پژوهش نشان داد در منطقه شکار ممنوع کرکس عوامل فیزیوگرافی و اقلیمی تأثیر بسیار زیادی در استقرار گونه های گیاهی دارند و این عوامل با تأثیر بر یگدیگر عامل عمده ی پراکنش گونه های گیاهی هستند. نتایج تجزیه ی مؤلفه های اصلی نشان داد که مهمترین ویژگی های اقلیمی مؤثر در پراکنش و استقرار گونه های غالب، بارندگی و دما و از بین عامل های پستی و بلندی، عامل ارتفاع از سطح دریا تأثیر به سزایی دارد. این بررسی نشان داد که با افزایش ارتفاع، گونه های بالشتکی پراکنش بیشتری دارند. آنها اینطور استناط کردند که عامل های محیطی مهم دیگری بر پوشش گیاهی منطقه تأثیر گذارند.

خادم الحسینی و همکاران (۱۳۸۶) با بررسی نقش عوامل توپوگرافی و اقلیم در پراکنش پوشش گیاهی مراتع مشجر ارسنجان نشان دادند ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی با تأثیر بر میزان دما و رطوبت، عامل عمده کنترل پراکنش گونه های گیاهی هستند.

با توجه به بررسی پژوهش های انجام شده در مطالعه حاضر و انجام نگرفتن مطالعه ای بر پراکنش پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه، این پژوهش صورت گرفت.

فصل سوم

مواد و روش ها

۳-۱ منطقه مورد مطالعه

۳-۱-۱ موقعیت جغرافیایی منطقه

منطقه تنگ صیاد ناحیه ای کوهستانی و مرتفع با ارتفاع متوسط۲۷۲۰ متر از سطح دریا، وسعتی معادل ۲۷۰۰۰ هکتار بین مختصات جغرافیایی ˝۲۸۰۶/۴۴´۵۸°۵۰ تا ˝۰۸۹۶/۲۵´۱۰°۵۱ طول شرقی و ˝۲۸۸۶/۶´۳°۳۲ تا ˝۵۵۱۶/۷´۱۷°۳۲ عرض شمالی واقع شده است. از نظر تقسیمات کشوری، این منطقه در بخش شرقی شهرستان شهرکرد و بخش غربی شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری و فاصله آن تا شهرستان شهرکرد (مرکز استان) ۱۵ کیلومتر می باشد و نزدیکترین شهر به آن فرخشهر میباشد. شکل ۳-۱ موقعیت منطقه را در ایران و استان چهارمحال و بختیاری نشان می دهد.

 

شکل ۳-۱: موقعیت منطقه مورد مطالعه بر روی نقشه ایران و چهارمحال و بختیاری

این منطقه در سال ۱۳۴۹ از طرف شورای عالی شکاربانی و نظارت بر صید به عنوان منطقهی شکار ممنوع و در سال ۱۳۵۲ با تصویب شورای عالی محیط زیست، به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام گردید. در سال ۱۳۷۴ نیز حدود ۵۴۰۰ هکتار از قسمت میانی این منطقه به پارک ملی تبدیل گردید. به این ترتیب منطقه مطالعاتی تنگ صیاد شامل پارک ملی در قسمت میانی و منطقه حفاظت شده در پیرامون آن است (سازمان حفاظت محیط زیست، ۱۳۸۱).

۳-۱-۲ منابع اراضی و خاک منطقه

بر پایه نتایج مطالعات و ارزیابی منابع و قابلیت اراضی، اراضی محدوده به ۶ تیپ و ۱۲ واحد اراضی تقسیم شده است.

حدود ۶۵ درصد از وسعت محدوده مطالعاتی به تیپ کوه ها و تپه ها، ۲۳ درصد به تیپ واریزه های بادبزنی شکل سنگریزه دار، ۷ درصد به تیپ فلات ها و تراس های فوقانی و ۵/۲ درصد به دشت های دامنه ای تعلق می گیرد.

بررسی مشخصات فیزیکی خاکهای محدوده مورد نظر گویای آن است که این خاکها عمدتاً فاقد تکامل پروفیلی بوده و در تحت گروه Lithic Xerorthents و Typic Xerorthents قرار دارند که حاکی از کم عمق یا نیمه عمیق بودن خاکها در رژیم رطوبتی Xeric است.

۳-۱-۳ هوا و اقلیم

بر پایه یافته های مطالعات اقلیمی و نقشه خطوط همباران، میزان بارش در گستره منطقه از حدود ۳۵۰ میلیمتر در دامنههای ارتفاعی کمتر از ۲۱۰۰ متر تا حدود ۶۰۰ میلیمتر در قلل مرتفع منطقه و با بیش از ۲۹۰۰ متر ارتفاع نوسان دارد که نشان میدهد میزان ریزش با افزایش ارتفاع رابطه مستقیمی دارد. شکل بارش نیز در طبقات ارتفاعی با دمای پایینتر از صفر درجه سانتیگراد به شکل برف است. بر این اساس و متناسب با تغییرات میزان بارندگی و درجه حرارت، برحسب تغییرات ارتفاع، سه قلمرو اقلیمی خشک سرد، نیمه خشک سرد و نیمه مرطوب با تابستان معتدل و زمستان بسیار سرد بر اساس تقسیمبندی اقلیمی را میتوان در منطقه تشخیص داد (شیوندی و نظریان، ۱۳۸۶).

۳-۱-۴ زمین شناسی و ژئومرفولوژی منطقه

از لحاظ زمین شناسی این منطقه در پهنه سنندج- سیرجان واقع است که در آن سنگ هایی به سن کواترنری، الیگومیوسن و کرتاسه دیده می شود. بیشتر سنگ های این منطقه آهکی بوده که از نوع آهک های خاکستری، آهک های کریستالیزه، آهک های اوربیتولین دار، آهک نومولیت دار و کنگلومرای آهکی می باشد که با جوشش آنها توسط اسید کلریدریک قابل تشخیص می باشند (درویش زاده،۱۳۷۰).

از لحاظ تکتونیکی این منطقه روی گسل جنوبی رخ قرار گرفته است که سازوکار این گسل از نوع راندگی است. امتداد گسل شمال باختری- جنوب خاوری با شیب به سوی شمال خاوری است (آقانباتی، ۱۳۸۵).

۳-۱-۵ پوشش و ترکیب گیاهی منطقه

در این منطقه ۲۰ تیپ گیاهی تشخیص داده شده و حدود ۲۵۰ گونه متعلق به ۵۲ تیره شناسایی شده است (محیط زیست، ۱۳۸۱). اما ما به دلیل صرف هزینه و وقت زیاد و صعب العبور بودن بعضی تیپ ها فقط در ۶ تیپ رویشی منطقه مطالعه و نمونه برداری انجام دادیم که ویژگی های این ۶ تیپ در ذیل مختصراً شرح داده شده است.

تیپ Ast. alb + Ast.myr + Aca. mic + Cou. ten

گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:

Astragalus albispinus – Astragalus myriacanthus – Acanthophyllum microcephalum – Cousinia tenuiramula

این تیپ عمدتاً در منطقه دشتی جنوب کوه بر آفتاب حاجی و تپه ماهورهای شرق فرخشهر گسترش دارد. پوشش گیاهی آن کاملاً تخریب یافته و چرا شده است بطوری که گیاه خوشخوراک در آن دیده نمی شود و چهره ظاهری آن گندمیان یکساله است. تراکم رویشی در این تیپ تا ۱۰ درصد می باشد. گیاهان همراه این تیپ عبارتند از:

Nepeta glomerulosa – Echinophora platyloba – Centourea guabae – Phlomis persica – Hertia angustifolia – Astragalus gossypinus

تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses

گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:

Astragalus susianus – Astragalus myriacanthus – Astragalus rhodosemius – Astragalus cephalanthus – Astragalus podolobus – Cousinia tenuiramula – Psathyrostachys fragilis – Bromus tomentellus – Agropyrom intermedium

این تیپ در بخش وسیعی از ارتفاعات کوهستانی منطقه حفاظت شده در تنگ کماسون، اطراف چشمه حسن خان، کوه چشمه کوکی، کوه چاله گل سرخی، شیب شرقی کوه دستگرد، اطراف کوه آتش برقی، گردنه بستان شیر به طرف آب شرشر و کوه کورچی گسترش دارد. این تیپ از تراکم نسبی گیاهی خوبی برخوردار است و تراکم آن در حدود ۵۰ درصد می باشد. گیاهان همراه این تیپ عبارتند از:

Scoriola orientalis – Phlomis olivieri – Aconthophyllum microcephalum – Teucrium polium – Eryngium noeanum – Centaurea virgata – phlomis persica – Centaurea gaobae – Artemisia aucheri – Hertia angustifolia – Daphne mucronata – Stipa hohenackeriana – Melica persica – Gundelia toornefortii – Acantholimon erinaceum

تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh

گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:

Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Astragalus cephalanthus-Astragalus albispinus-Astragalus -Cousinia tenuiramula-Stipa hohenackeriana-Bromus tomentellus

این تیپ در بخش های دامنه ای و دشتی دربرگیرنده مزرعه شیخ رجب، دشت شمالی خط برق فشار قوی تا مزرعه چاه فرهاد و دره ماران و دامنه های شاه مار و دشت دربرگیرنده دره به طرف تنگ صیاد و دامنه های کوه جیلون تا شمال گسترش دارد که به علت دشتی بودن در اغلب نقاط تخریب یافته و چرا شده است. تراکم گیاهی در این تیپ بین ۲۵-۱۰ درصد می باشد. گیاهان همراه این تیپ عبارتند:

Acanthophyllum microcephalum- Scariola orientalis- Phlomis olivieri- Echinophora platyloba- Erangium billardieri- Hertia angostifolia- Erangium noeanum- Nepeta glomerulosa- Pimpinella deverroides

تیپ Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh

گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:

Astragalus myriacanthus – Cousinia tenuiramula – Cousinia cylindracea – Stipa hohenackeriana

این تیپ در ناحیه وسیعی از دشت های حدفاصل اراضی زراعی و ارتفاعاتی چون کوه پلنگ آباد، کوه کورچی، کوه بستان شیر و پیرکوه (شرق پیرکوه مشهور به دشت احمدآباد) با تراکم نسبی ۱۰ تا ۲۵ درصد متشکل از گیاهان غیرخوشخوراک و اغلب خاردار گسترش دارد، بخش هایی ازآن اراضی زراعی رها شده یا بستر های سیلابی است. گیاهان همراه این تیپ عبارتند از:

Bromus tomentellus – Echinophora platyloba – Scariola orientalis – Eryngium noeonum – Hertia angustifolia – Centaurea gaubae – Astragalus spp

تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten

گیاهان غالب این تیپ عبارتند از:

Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Cousinia tenuiramula

این تیپ در ناحیه نسبتاً وسیع دشتی شمال غرب منطقه حفاظت شده، حد فاصل کوه تنگ لاسون تا پیرکوه گسترش دارد. بخش هایی از این منطقه در اطراف تنگ کماسون زراعی و تخریب یافته است. به دلیل دشت بودن گیاهان مرغوب و خوشخوراک آن از بین رفته و تنها گیاهان خاردار و غیر خوشخوراک باقیمانده اند، در بعضی از موارد فرسایش نیز در اینجا به خوبی مشهود است. تراکم رویشی در این تیپ بین ۲۵-۱۰ درصد می باشد. گیاهان همراه این تیپ عبارتند:

Phlomis persica- Acanthophyllum microcephalum- Stipa hohenackriana- Centaurea gaubae- Bromus tomentellus- Scariola orientalis- Centaurea virgata

تیپ R + Ast. ech

این تیپ در نواحی صخره ای با گیاه پشته ای Astragalus echidnaeformis شامل بخش هایی از شیب جنوب غربی کوه برآفتاب سورک و ارتفاعات صخره ای غرب تنگ صیاد گسترش دارد. ارتفاعات صخره ای مذکور فقط بدلیل وجود گونه ای از گون که نام آن آورده شده از سایر نقاط صخره ای که دارای پوشش گیاهی خاص خودشان می باشند متمایز می شود. گیاهان همراه این تیپ عبارتند از:

Centaurea gaubae – Picris strigosa – Nepeta persica – Amygdalus lycioides – Rhamnus persica

۳-۲ تعیین تیپ های گیاهی منطقه مورد مطالعه

به منظور تعیین تیپ های رویشی که شاخص پوشش گیاهی کل منطقه باشد با توجه به تیپ بندی اولیه که توسط سازمان محیط زیست استان تهیه شده بود و پس از مراجعه به عرصه و بازدیدهای مکرر مرز تیپ ها اصلاح شد و تیپ های رویشی منطقه با توجه به سیمای ظاهری (فیزیونومی) تعیین گردید. سپس اقدام به استخراج محدوده مطالعاتی، نقشه تیپهای گیاهی و تهیه نقشه های مدل رقومی ارتفاع، شیب، جهت و ارتفاع در محیط نرم افزاری ARC GIS9.3 شد.

شکل ۳-۲: نقشه تیپ های رویشی نمونه برداری شده

۳-۲-۱ تهیه مدل رقومی ارتفاع

نقشه DEM یا مدل رقومی ارتفاع نقشه ای است که در آن سطح حوزه مورد نظر به صورت سلول ها یا شبکه هایی در نظر گرفته می شود که این سلول ها در تحقیق حاضر ۲۰*۲۰ متر مربع بوده است. در این سلول ها مرکز هر سلول دارای یک ارتفاع می گردد. برای تهیه نقشه مدل رقومی ارتفاع منطقه مورد مطالعه از نقشه های توپوگرافی ۲۵۰۰۰/۱ منطقه استفاده شد. دراین نقشه ها خطوط توپوگرافی ۱۰ متری دارای ارزش ارتفاعی می باشد، سپس این نقشه ها اسکن گردید و زمین مرجع شد. نقشه های زمین مرجع شده توپوگرافی به کمک نرم افزار Arc view رقومی و چهار ورقه مورد نظر به هم چسبیده شده و بدین ترتیب نقشه خطوط توپوگرافی نهایی حوزه با دقت۲۰ متر تهیه شد. سپس از این نقشه، نقشه مدل رقومی ارتفاع منطقه به دست آمد و در نهایت با استفاده آن، نقشه های ارتفاع، شیب و جهت تهیه گردید و هرکدام در چند کلاس طبقه بندی شدند.

۳-۲-۲ ارتفاع از سطح دریا

ارتفاع از سطح دریا نقش مهمی در مقدار و نوع بارش، میزان تبخیر و تعرق و نوع پوشش گیاهی دارد. نقشه طبقات ارتفاعی حوزه از روی مدل رقومی ارتفاع با قدرت تفکیک مکانی ۲۰ متری تهیه شد (شکل ۳-۳). شکل۳-۳ نشان می دهد بیشترین مساحت مربوط به طبقه ارتفاعی ۲۴۰۰-۲۲۰۰ و کمترین مساحت مربوط به طبقه >3000 می باشد.

شکل ۳-۳: نقشه طبقات ارتفاعی منطقه

۳-۲-۳ شیب

برای معرفی توپوگرافی هر منطقه یکی از عوامل فیزیکی مهم، شیب می باشد. نقشه شیب منطقه از روی مدل رقومی ارتفاع به دست آمد و در مرحله بعد طبقه بندی گردید (شکل ۳-۴). بیشترین مساحت مربوط به طبقه شیب ۲۵-۱۲ درصد است.

شکل ۳-۴: نقشه شیب منطقه

۳-۲-۴ جهت های شیب

جهات جغرافیایی نیز نقش به سزایی در گرفتن انرژی تابشی خورشیدی، برخورداری از بارش و در نتیجه پوشش گیاهی دارد. نقشه جهت منطقه نیز با بهره گرفتن از مدل رقومی ارتفاع به دست آمد (شکل ۳-۵). مطابق با شکل ۳-۵ بیشترین مساحت مربوط به جهت غرب و کمترین مساحت مربوط به جهت شمال است.

شکل ۳-۵: نقشه جهت های شیب منطقه

۳-۳ نمونه برداری عوامل محیطی

در منطقه معرف تیپ های گیاهی نمونه برداری از خاک و ثبت متغیرهای توپوگرافیک به عنوان فاکتورهای تأثیرگذار بر پوشش گیاهی. به شرح زیر انجام گردید :

۳-۳-۱ عوامل توپوگرافی

ارتفاع و مختصات جغرافیایی نقاط نمونه برداری با بهره گرفتن از دستگاه GPS و اطلاعات مربوط به جهت جغرافیایی و درصد شیب نیز در محل ثبت گردید.

۳-۳-۲ عوامل خاکی

ارتباط بین پوشش گیاهی و خصوصیات خاک به عنوان یک ابزار مهم برای ارزیابی مناطق میباشد. بنابراین خاک به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای محیطی در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفت.

به منظور مطالعه و تعیین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در هر تیپ رویشی در منطقه ای که از هر لحاظ معرف کل خصوصیات تیپ بود، پروفیل حفر شد که با توجه به عمق ریشه دوانی گیاهان از دو عمق ۱۵-۰ و ۳۰-۱۵ سانتیمتر نمونه خاک برداشت گردید و جهت آزمایشات مختلف بر روی آنها به آزمایشگاه خاکشناسی منتقل شد.

۳-۳-۲-۱ مطالعات آزمایشگاهی

در آزمایشگاه خاک شناسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مورد اندازه گیری قرار گرفت.

الف- خصوصیات فیزیکی

در آزمایشگاه نمونه های خاک بعد از خشک شدن در معرض هوای آزاد، کوبیده شد. سپس نمونه های خاک از الک ٢ میلیمتری عبور داده شد و با توجه به وزن نمونه، قبل از الک کردن و وزن خاک عبور کرده از الک، درصد سنگریزه خاک تعیین شد. بعد از آن بر روی ذرات کوچکتر از ٢ میلیمتر آزمایش های فیزیکی تعیین ذرات نسبی خاک شامل رس، سیلت و ماسه به روش هیدرومتری بایکاس انجام شد (Gee, 1986). جرم مخصوص ظاهری (ρb) به روش کلوخه و پارافین جامد تعیین شد (Blake and Hartge, 1986).

ب- خصوصیات شیمیایی

در بررسی های تجزیه شیمیایی خاک، میزان اسیدیته خاک در گل اشباع با pH متراندازه گیری شد. برای بررسی وضعیت شوری خاک، هدایت الکتریکی در عصاره اشباع با هدایت سنج الکتریکی تعیین گردید (Klute, 1982). اندازه گیری آهک خاک به روش خنثی کردن کربنات کلسیم با اسید کلریدریک و تیتراسیون اسید اضافی با سود اندازه گیریشد (علی احیایی و بهبهانی زاده، ۱۳۷۲). کربن آلی خاک بر اساس روش والکلی و بلاک با بهره گرفتن از دی کرومات پتاسیم به عنوان اکسید کننده در حضور اسید سولفوریک و سپس تیتراسیون دی کرومات پتاسیم مصرف نشده با فروسولفات اندازه گیری شد (Nelson and Sommers, 1982).

نیتروژن کل پس از هضم مقدار ۲/۰ گرم خاک باH2SO4 به روش کجدال اندازه گیری شد (Bremner and Mulvaney, 1982). غلظت فسفر قابل جذب به روش اولسن اندازه گیری شد، بدین گونه که ابتدا نمونه خاک با محلول بی کربنات سدیم ۵/۰ مولار (۵/۸PH=) عصاره گیری شد، سپس فسفر در عصاره خاک به روش رنگ سنجی اندازه گیری شد (Olsen and Sommers, 1982). پتاسیم قابل جذب که شامل شکل محلول و تبادلی آن است با بهره گرفتن از آب مقطر عصاره گیری شد و سپس به کمک دستگاه فلیم فتومتر غلظت پتاسیم نمونه ها قرائت گردید (Rhoades, 1982).

۳-۴ تجزیه و تحلیل داده ها

بعد از جمع آوری داده ها، برای تجزیه و تحلیل عوامل تأثیرگذار بر پراکنش پوشش گیاهی از روش تجزیه و تحلیل چندمتغیره آنالیز مؤلفه های اصلی (PCA) با بهره گرفتن از نرم افزار PC-ORD استفاده شد.

تیپ های گیاهی مورد مطالعه از نظر خصوصیات محیطی با بهره گرفتن از تجزیه وتحلیل واریانس یکطرفه با تکرار نامساوی مورد مقایسه قرار گرفتند. مقایسه میانگین عوامل محیطی که بر تیپ های گیاهی تأثیر گذار شدند، به روش Tukeyدر نرم افزار spss نسخه ۱۹ انجام گرفت.

همچنین آنالیز رگرسیون حداقل مربعات جزیی (PLS) انجام شد. PLS نسخه چند متغیره از رگرسیون است که در شرایطی که تعداد متغیرها بیشتر از تعداد مشاهدات میباشد روش های دیگر رگرسیونی و همچنین تحلیل تطبیقی متعارفی (CCA) کارایی خود را ازدست داده و استفاده از PLS توصیه میشود.

فصل چهارم

نتایج

۴-۱ دامنه تغییرات متغیرهای مورد مطالعه در رویشگاه

اشکال ۴-۱ و ۴-۲ به ترتیب درصد ضریب تغییرات متغیرهای خاک را در عمق ۱۵ -۰ و ۳۰ -۱۵ سانتیمتر نشان میدهد.. با توجه به اینکه دامنه و واحد اندازه گیری داده های مختلف، متفاوت میباشد از ضریب تغییرات یا تغییرپذیری متغیرهای مورد بررسی استفاده شد که نشان میدهد پراکندگی چند درصد میانگین میباشد، بطوری که به همه متغیرها ضریب بدون بعد میدهد و میتوان در خصوص متغیر ها با واحد های متفاوت قضاوت نمود. از آنجا که ضریب تغییرات میتواند الگوی گرادیان ایجاد شده را منعکس کند، بنابراین استدلال میشود بیشترین تغییرپذیری مربوط به سنگریزه عمق دوم و کمترین تغییرپذیری مربوط به اسیدیته میباشد. بطوری که میتوان گفت سنگریزه عمق دوم در محدوده مطالعاتی گرادیان ایجاد نموده است. شکل ۴-۳ درصد ضریب تغییرات پارامترهای توپوگرافی را نشان میدهد. بیشترین ضریب تغییرات مربوط به شاخص دریافت گرما در منطقه میباشد.

شکل ۴-۱: درصد ضریب تغییرات متغیرهای خاکی در عمق ۱۵ -۰ سانتی متری خاک

شکل ۴-۲: درصد ضریب تغییرات متغیرهای خاکی در عمق ۳۰ -۱۵ سانتی متری خاک

شکل ۴-۳: درصد ضریب تغییرات ویژگی های توپوگرافی

۴-۲ نتایج آنالیز مؤلفه های اصلی (PCA)

نام تیپ های موجود در منطقه به همراه کد آنها در جدول ۴-۱ آمده است. با توجه به جدول ۴-۲ که نتایج آنالیز مؤلفه های اصلی بر روی ۲۷ متغیر در شش تیپ رویشی را نشان می دهد، مؤلفه های اصلی اول و دوم به ترتیب ۰۱/۲۲ و ۰۴/۱۹ درصد از تغییرات پوشش گیاهی را توجیه می کنند، که جمعاً دو مؤلفه اول و دوم ۰۵/۴۱ درصد از تغییرات را در بر می گیرند. براساس همبستگی متغیرها با مؤلفه ها، مؤلفه اصلی اول شامل متغیرهای سیلت و اسیدیته عمق اول و مؤلفه اصلی دوم شامل خصوصیات درصد آهک عمق اول، درصد سنگریزه عمق اول و دوم و درصد شیب است (جدول ۴-۳).

جدول ۴-۱: تیپ های گیاهی و کد تیپ های گیاهی در منطقه تنگ صیاد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کد تیپ مخفف نام تیپ تیپ گیاهی
Type1 Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten Astragalus albispinus – Astragalus myriacanthus – Acanthophyllum microcephalum – Cousinia tenuiramula
Type2 Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses Astragalus susianus – Astragalus myriacanthus – Astragalus rhodosemius – Astragalus cephalanthus – Astragalus podolobus – Cousinia tenuiramula – Psathyrostachys fragilis – Bromus tomentellus – Agropyrom intermedium
Type3 Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Astragalus cephalanthus-Astragalus albispinus-Astragalus podolobus-Cousinia tenuiramula-Stipa hohenackeriana-Bromus tomentellus
Type4 Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh Astragalus myriacanthus-Cousinia tenuiramula-Cousinia cylindracea-Stipa hohenackeriana
Type5 Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Cousinia tenuiramula
Type6 R+Ast.ech Astragalus echidnaeformis

جدول ۴-۲: مقادیر ویژه و درصد واریانس مؤلفه های تأثیرگذار بر پراکنش پوشش گیاهی براساس تجزیه مؤلفه های اصلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مؤلفه ها مقدار ویژه درصد واریانس واریانس تجمعی
۱ ۹۴۴/۵ ۰۱۴/۲۲ ۰۱۴/۲۲
۲ ۱۴۲/۵ ۰۴۵/۱۹ ۰۵۹/۴۱
۳ ۷۱۶/۳ ۷۶۴/۱۳ ۸۲۲/۵۴
۴ ۰۰۰/۳ ۱۱۱/۱۱ ۹۳۳/۶۵
۵ ۸۸۲/۱ ۹۷۲/۶ ۹۰۶/۷۲
۶ ۴۷۳/۱ ۴۵۶/۵ ۳۶۱/۷۸

جدول ۴-۳: همبستگی بین ویژگی های محیطی با مؤلفه های اصلی در تجزیه مؤلفه های اصلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عامل محیطی مؤلفه اول مؤلفه دوم مؤلفه سوم مؤلفه چهارم
ارتفاع ۰۸۹۹/۰ ۱۲۶۳/۰ ۳۰۳/۰- ۰۰۸۱/۰
جهت ۱۰۱۸/۰ ۰۰۰۳/۰- ۳۲۱۳/۰ ۱۱۰۴/۰-
شیب ۰۸۱۲/۰- ۳۱۳۷/۰- ۲۳۸۷/۰- ۰۲۱۳/۰-
رس ۱ ۲۳۹۵/۰- ۱۷۹۶/۰ ۱۷۷۶/۰- ۲۳۵۹/۰-
رس ۲ ۰۴۳۱/۰- ۱۸۶۸/۰ ۱۰۳۷/۰– ۴۴۱۹/۰-
سیلت ۱ ۳۴۹۴/۰ ۰۱۸۵/۰- ۰۵۸۷/۰ ۱۳۷۹/۰-
سیلت ۲ ۲۸۳۴/۰ ۱۲۵۷/۰- ۱۵۷۵/۰ ۲۵۶/۰-
شن ۱ ۲۷۲۵/۰- ۰۰۰۸/۰- ۰۴۳۳/۰ ۳۵۶۶/۰
شن ۲ ۱۸۳/۰- ۰۸۶۳/۰- ۰۳۸۷/۰ ۴۵۷۹/۰
هدایت الکتریکی ۱ ۰۰۱۱/۰- ۲۷۱۶/۰ ۰۰۱۱/۰- ۰۷۷۵/۰
هدایت الکتریکی ۲ ۲۳۳۱/۰- ۱۸۷۵/۰ ۲۳۳۱/۰- ۰۶۰۱/۰-
کربن آلی ۱ ۱۷۲۳/۰- ۲۶۴۱/۰ ۱۷۲۳/۰- ۱۴۳۲/۰
کربن آلی ۲ ۰۲۹/۰ ۲۱۱۷/۰ ۰۲۹/۰ ۱۷۵۸/۰
اسیدیته ۱ ۳۲۳۵/۰- ۰۳۰۱/۰- ۳۲۳۵/۰- ۱۷۳/۰-
اسیدیته ۲ -۲۷۰۷/۰ ۰۰۷۳/۰- -۲۷۰۷/۰ -۱۰۳۳/۰
آهک ۱ -۱۰۳۵/۰ ۳۶۸۴/۰- -۰۴۳۲/۰ -۰۳۲۳/۰
آهک ۲ -۲۶۰۷/۰ ۲۰۰۳/۰- ۱۲۴۵/۰ ۱۱۲۷/۰-
نیتروژن ۱ ۲۵۰۷/۰ ۰۰۹۹/۰ ۱۲۳۳/۰ ۱۷۹۲/۰
نیتروژن ۲ ۰۸۸/۰ ۰۷۱۷/۰ ۳۶۸۳/۰- ۰۸۷۵/۰
پتاسیم ۱ ۲۷۱۸/۰ ۱۳۵۹/۰ ۰۱۰۸/۰- ۱۰۵۶/۰
پتاسیم ۲ ۲۶۴۳/۰ ۰۹۶۵/۰ ۰۵۳۷/۰- ۱۲۳۳/۰
فسفر ۱ ۱۱۳۵/۰ ۲۵۰۱/۰ ۱۰۹۶/۰ ۱۵۱۳/۰-
فسفر ۲ -۰۲۴۴/۰ ۲۷۰۵/۰ ۱۵۵۵/۰ ۲۰۳۱/۰
سنگریزه ۱ ۱۸۲۸/۰ -۲۹۹۳/۰ ۰۷۱۲/۰ ۱۳۲۶/۰
سنگریزه ۲ ۰۵۲۴/۰ ۳۰۴۷/۰- ۰۵۳۶/۰- ۱۵۲۹/۰
جرم مخصوص ظاهری ۱ ۰۰۴۹/۰ ۰۰۲۳/۰ ۳۶۷۱/۰ ۰۷۳۱/۰
جرم مخصوص ظاهری ۲ -۰۰۳۱/۰ ۲۰۸۶/۰ ۳۴۲۲/۰ ۱۵۱۸/۰

شکل۴-۱ توزیع تیپ های رویشی را در ارتباط با عوامل محیطی نشان می دهد. برای تجزیه و تحلیل این نمودار و توجیه علت پراکنش مکانی تیپ های گیاهی افزون بر عوامل محیطی باید به فاصله نقاط معرف تیپ های رویشی از مبدأ مختصات و علامت جبری ضرایب همبستگی بین ویژگی های محیطی معنی دار شده با مؤلفه ها توجه شود (زارع چاهوکی، ۱۳۸۵). با توجه به اینکه در مؤلفه اصلی اول اسیدیته دارای ضریب همبستگی منفی است، و سیلت دارای ضریب همبستگی مثبت است، از چپ به راست مقدار سیلت افزایش و مقدار اسیدیته خاک کاهش می یابد، بنابراین تیپ هایی که درجهت مثبت محور اول قرار دارند، با اسیدیته رابطه معکوس و با سیلت رابطه مستقیم دارند. در مؤلفه دوم که همه ضرایب مربوط به ویژگی های محیطی معنی دار شده منفی است، از پایین به بالا درصد آهک عمق اول، درصد سنگریزه عمق اول و دوم و درصد شیب کاهش می یابد، بنابراین رویشگاه تیپ هایی که در جهت مثبت محور دوم قرار داشته باشد با ویژگی های محور دوم رابطه معکوس دارند و برعکس (جدول ۴-۳).

همانطور که در شکل ۴-۱ ملاحظه می شود، توزیع تیپ های رویشی منطقه تابعی از عوامل محیطی است. این نمودار نشان می دهد که در منطقه تیپ ۶ (R+Ast.ech) کاملاً از بقیه تیپ ها جدا شده است ولی تیپ Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten و تیپ ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh) زیاد جدا نشده اند. این شکل نشان می دهد که تیپ ۲ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses)) و تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) از نظر ویژگی های محیطی محور اول (سیلت و اسیدیته) وضعیتشان عکس هم است، به طوری که تیپ ۲ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses)) استقرار در خاک هایی با میزان سیلت زیاد و اسیدیته کم را ترجیح می دهد، در حالی که تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) به استقرار در خاک هایی با میزان سیلت کم و اسیدیته زیاد گرایش بیشتری دارد. همچنین تیپ های ۱ (Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten)، ۶R+Ast.ech) ) و تیپ ۳ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh)) با تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) و ۲ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses)) از نظر ویژگی های معرف محور دوم (شیب، آهک و سنگریزه) وضعیتشان عکس هم است. به طوری که تیپ های ۱ (Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten)، ۶ (R+Ast.ech) و تیپ ۳ ((Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh به استقرار در شیب های زیاد و خاک هایی با میزان آهک و سنگریزه زیاد گرایش دارند، در حالی که تیپ های ۲ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses)) و ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) به استقرار در شیب های کم و خاک هایی با میزان آهک و درصد سنگریزه کم گرایش بیشتری نشان می دهند.

تیپ ۲ (Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses) با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد، یعنی این تیپ در مناطق کم شیب با خاک های با مقدار سیلت زیاد، درصد سنگریزه، آهک و اسیدیته کم استقرار می یابد. تیپ ۴ (Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh) با ویژگی های معرف محور اول همبستگی دارد، اما این همبستگی قوی نیست.

تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد و از آنجا که نقطه معرف این تیپ در ربع دوم قرار گرفته است، می توان نتیجه گرفت که این تیپ در مناطقی با شیب کم و خاک های اسیدی با میزان آهک و درصد سنگریزه و سیلت کم مستقر می شود.

تیپ ۶ R+Ast.ech)) با ویژگی های معرف محور اول و دوم همبستگی دارد، اما با توجه به فاصله زیاد آن نسبت به محور اول همبستگی آن با محور دوم قوی تر از محور اول است و بیشتر تحت تأثیر ویژگی های معرف محور دوم (درصد شیب، سنگریزه و آهک) است و خیلی کم تحت تأثیر ویژگی های معرف محور اول قرار دارد.

شکل ۴-۴: نمودار رسته بندی رویشگاه های مورد مطالعه با بهره گرفتن از روش تجزیه مؤلفه های اصلی

(Type 1: Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.tenType 2: Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses, Type 3:Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh, Type 4: Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh, Type 5: Ast.myr+Ast.gos+Cou.tenType6: R+Ast.ech)

۴-۲-۱ نتایج مؤلفه های اصلی در عمق ۱۵-۰ سانتیمتری خاک

تجزیه مولفه های اصلی (PCA) برای تعیین مؤثرترین عامل های محیطی در پراکنش ۶ تیپ رویشی منطقه به کار برده شد. عامل های مربوط به محور اول و دوم رسته بندی، به ترتیب ۰۵/۲۶ و ۹۸/۲۱ درصد تغییرات پوشش را توجیه می کنند (جدول ۴-۴). نخستین محور PCA همبستگی قوی با سیلت دارد و محور دوم با سنگریزه و آهک همبستگی زیادی دارد.

جدول ۴-۴: همبستگی بین ویژگی های محیطی با مؤلفه های اصلی در تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق۱۵-۰ سانتیمتری خاک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مؤلفه چهارم مؤلفه سوم مؤلفه دوم مؤلفه اول عامل محیطی
۰۹۲۷/۰- ۴۴۴/۰ ۱۶۶۸/۰ ۰۵۳۲/۰- ارتفاع
۳۱۵۸/۰ ۳۶۳/۰- ۰۳۰۷/۰ ۲۳۰۷/۰- جهت
۰۰۶۴/۰- ۲۵۴۶/۰ ۳۵۹۱/۰- ۲۳۷۶/۰ شیب
۳۲۵۵/۰ ۱۳۷۳/۰ ۳۳۳۷/۰ ۲۷۹۶/۰ رس
۱۱۳۲/۰ ۱۲۸۷/۰ ۱۳۲۶/۰- ۴۱۸۷/۰- سیلت
۴۶۹۱/۰- ۲۹۲۶/۰- ۰۵۸۴/۰ ۲۹۹۶/۰ شن
۴۱۸۸/۰- ۰۵۲۲/۰- ۳۱۴۲/۰ ۱۱۵۸/۰- هدایت الکتریکی
۲۰۰۵/۰- ۰۳۹۵/۰ ۳۹۹۹/۰ ۱۲۹۲/۰ کربن آلی
۰۵۵۸/۰ ۳۴۸۲/۰- ۱۱۵۲/۰ ۳۳/۰ اسیدیته
۰۶۲۳/۰ ۰٫۰۴۰۸- ۴۱۰۸/۰- ۲۲۶۸/۰ آهک
۲۹۹۳/۰- ۱۱۴/۰- ۰۵۷۸/۰- ۳۳۲۷/۰- نیتروژن
۲۴۰۶/۰- ۲۱۰۲/۰ ۱۱۳۶/۰ ۳۴۹۳/۰- پتاسیم
۳۹۳/۰ ۰۵۶۴/۰- ۲۷۲۸/۰ ۲۴۴۲/۰- فسفر
۱۶۴۳/۰- ۱۵۷۴/۰- ۴۱۵۷/۰- ۱۸۰۲/۰- سنگریزه
۰۳۵۱/۰ ۵۲۲۴/۰- ۰۷۶۱/۰ ۱۷۰۲/۰- جرم مخصوص ظاهری
۵۵۷/۱ ۰۱۱/۲ ۲۹۸/۳ ۹۰۹/۳ مقدار ویژه
۳۸۱/۱۰ ۴۰۹/۱۳ ۹۸۷/۲۱ ۰۵۹/۲۶ درصد واریانس
۷۱٫۸۳۶ ۴۵۵/۶۱ ۰۴۶/۴۸ ۰۵۹/۲۶ مقدار کل واریانس

تو زیع تیپ های رویشی در ارتباط با عوامل محیطی مورد مطالعه نشان می دهد که یک تمایز روشنی بین تیپ های ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) ، ۲ (Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses) و ۶ ((R+Ast.ech وجود دارد در حالی که تیپ های ۱ (Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten)، ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh) و ۴ ((Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh کمتر از همدیگر جدا شده اند. تیپ ۵ (Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد، اما از آنجا که نقطه معرف این تیپ در ربع اول قرار گرفته است، می توان نتیجه گرفت که این تیپ در خاک هایی با میزان آهک، درصد سنگریزه و سیلت کم مستقر می شود. تیپ ۲ ((Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد، اما از آنجا که نقطه معرف این تیپ در ربع دوم قرار گرفته است، می توان نتیجه گرفت که این تیپ در خاک های سیلتی با میزان آهک و درصد سنگریزه کم مستقر می شود (شکل ۴-۵).

شکل ۴-۵: نمودار رسته بندی رویشگاه های مورد مطالعه با بهره گرفتن از روش تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق۱۵-۰ سانتیمتری خاک

(Type 1: Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.tenType 2: Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses, Type 3:Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh, Type 4: Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh, Type 5: Ast.myr+Ast.gos+Cou.tenType6: R+Ast.ech)

۴-۲-۲ نتایج تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق ۳۰-۱۵ سانتیمتری خاک

جدول ۴-۵ که نتایج مؤلفه های اصلی را برای ۱۵ خصوصیت محیطی نشان می دهد، در عمق۳۰-۱۵ سانتیمتری، مؤلفه های اصلی اول و دوم (محورهای اول و دوم) به ترتیب ۴۷/۲۱ و ۵۸/۱۹ درصد تغییرات پوشش را توجیه می کنند. محور اول با آهک همبستگی مثبت و محور دوم با شیب همبستگی مثبت دارد. با توجه به همبستگی بالای مقدارآهک با مؤلفه اول و همچنین همبستگی درصد شیب با مؤلفه دوم می توان گفت مهمترین عوامل در تفکیک تیپ های رویشی منطقه در عمق ۳۰-۱۵ سانتیمتری متغیرهای محیطی ذکر شده می باشند.

شکل ۴-۶ توزیع تیپ های رویشی را در ارتباط با عوامل محیطی مورد مطالعه نشان می دهد. تیپ های ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh)، ۴ ( (Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hohو ۵ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten) به طور واضح تفکیک نشده اند ولی همانطور که شکل نشان می دهد تیپ ۴ Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh)) و تیپ ۵ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten)) بیشتر تحت تأثیر ویژگی محور دوم قرار دارند یعنی در مناطق با شیب کم استقرار می یابند. اما تیپ ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh) با هیچ کدام از محورها همبستگی قوی ندارد.

تیپ ۱ (Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten) و تیپ ۶ (R+Ast.ech) با ویژگی های معرف محور اول و دوم همبستگی دارد، اما همبستگی آن با محور دوم قوی تر از محور اول است و در مناطق با شیب زیاد استقرار می یابد.

تیپ ۲ (Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses) با ویژگی های معرف محورهای اول و دوم همبستگی قوی دارد و از آنجا که نقطه معرف این تیپ در ربع چهارم قرار گرفته است، می توان نتیجه گرفت که این تیپ در مناطق کم شیب با میزان آهک کم مستقر می شود.

جدول ۴-۵: همبستگی بین ویژگی های محیطی با مؤلفه های اصلی در تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق ۳۰-۱۵ سانتیمتری خاک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مؤلفه چهارم مؤلفه سوم مؤلفه دوم مؤلفه اول عامل محیطی
۰۸۳۱/۰ ۰۳۹۱/۰ ۰۵۹۵/۰ ۳۸۴۹/۰- ارتفاع
۱۳۰۴/۰- ۳۸۶۳/۰- ۱۷۹۹/۰- ۱۵۹۹/۰ جهت
۰۶۹۳/۰ ۰۳۷۸/۰ ۵۰۱۳/۰ ۰۴۷۳/۰ شیب
۶۳۱۵/۰ ۰۱۱۱/۰- ۱۵۵۸/۰- ۱۱۰۵/۰- رس
۰۱۷۱/۰- ۵۹۶۹/۰- ۰۲۰۵/۰- ۰۲۲۳/۰- سیلت
۴۴۲۸/۰- ۳۸۹۲/۰ ۱۴۷۲/۰ ۲۰۳۶/۰ شن
۲۹۴۱/۰ ۳۸۳۳/۰ ۱۵۹۱/۰- ۱۴۷۸/۰ هدایت الکتریکی
۰۰۳۸/۰- ۳۱۷۲/۰ ۰۶۸۱/۰- ۳۸۴۷/۰- کربن آلی
۲۲۹۱/۰ ۰۷۲۷/۰ ۰۳۴/۰- ۳۷۶۶/۰ اسیدیته
۱۶۵۶/۰ ۰۵۲/۰ ۲۴۰۶/۰ ۴۳۸۴/۰ آهک
۰۲۷۴/۰ ۱۱۸۳/۰ ۱۴۵۸/۰ ۳۹۳۹/۰- نیتروژن
۲۴۱۲/۰- ۱۱۲۶/۰- ۰۶۳۵/۰- ۲۸۳۸/۰- پتاسیم
۲۰۸۴/۰- ۲۳۸۴/۰ ۴۰۸۹/۰- ۰۲۸/۰ فسفر
۲۳۳/۰- ۰۰۸۲/۰- ۴۱۳۹/۰ ۰۳۳۲/۰ سنگریزه
۲۳۰۳/۰- ۰۲۸۲/۰ ۴۶۲۳/۰- ۱۶۸۴/۰ جرم مخصوص ظاهری
۹۹۲/۱ ۴۵۱/۲ ۹۳۸/۲ ۲۲۱/۳ مقدار ویژه
۲۸/۱۳ ۳۳۷/۱۶ ۵۸۴/۱۹ ۴۷۴/۲۱ درصد واریانس
۶۷۵/۷۰ ۳۹۵/۵۷ ۰۵۸/۴۱ ۴۷۴/۲۱ مقدار کل واریانس

شکل ۴-۶: نمودار رسته بندی رویشگاه های مورد مطالعه با بهره گرفتن از روش تجزیه مؤلفه های اصلی در عمق ۳۰-۱۵ سانتیمتری خاک

(Type 1: Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.tenType 2: Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses, Type 3:Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh, Type 4: Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh, Type 5: Ast.myr+Ast.gos+Cou.tenType6: R+Ast.ech)

۴-۳ نتایج تجزیه و تحلیل مقایسه میانگین

نتایج تجزیه و تحلیل واریانس تیپ های گیاهی بر حسب خصوصیات محیطی نشان داد که این تیپ ها از نظر میزان سیلت، هدایت الکتریکی، نیتروژن، فسفر و جرم مخصوص ظاهری عمق دوم خاک، کربن، اسیدیته و درصد سنگریزه عمق اول خاک و درصد آهک عمق اول و دوم خاک و همچنین از نظر ارتفاع دارای اختلاف معنی دار هستند (جدول ۴-۶). لازم به ذکر است تیپ های Ast.alb+Ast.myr+Aca.mic+Cou.ten و R+Ast.ech به دلیل تعداد کم پروفیل های خاک حفر شده در آنها وارد این آنالیز نشدند و فقط بر روی ۴ تیپ مورد مطالعه آنالیز انجام شد که نام تیپ هایی که روی آنها آنالیز انجام شد در جدول ۴-۷ آورده شده است.

جدول ۴-۶: اثر عوامل محیطی بر تیپ های گیاهی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عامل محیطی نام متغیرها مقدار F مقدار P
خاک رس ۱ ۵۸۸/۱ ۲۵۳/۰
رس ۲ ۱۵۰/۰ ۹۲۸/۰
سیلت ۱ ۴۴۰/۳ ۰۶۰/۰
سیلت ۲ ۳۶۷/۴ ۰۳۳/۰
شن ۱ ۷۶۷/۱ ۲۱۷/۰
شن ۲ ۳۰۳/۱ ۳۲۷/۰
هدایت الکتریکی ۱ ۷۵۱/۱ ۲۲۰/۰
هدایت الکتریکی ۲ ۶۵۳/۸ ۰۰۴/۰
کربن آلی ۱ ۸۷۱/۵ ۰۱۴/۰
کربن آلی ۲ ۳۹۰/۳ ۰۶۲/۰
اسیدیته ۱ ۵۹۹/۶ ۰۱۰/۰
اسیدیته ۲ ۳۷۷/۳ ۰۶۳/۰
آهک ۱ ۵۹۳/۵ ۰۱۶/۰
آهک ۲ ۵۱۱/۱۰ ۰۰۲/۰
نیتروژن ۱ ۴۴۱/۱ ۲۸۹/۰
نیتروژن ۲ ۶۱۲/۶ ۰۱۰/۰
پتاسیم ۱ ۳۶۸/۳ ۰۶۳/۰
پتاسیم ۲ ۹۰۲/۱ ۱۹۳/۰
فسفر ۱ ۶۱۵/۱ ۲۴۷/۰
فسفر ۲ ۸۵۴/۳ ۰۴۵/۰
سنگریزه ۱ ۴۸۲/۴ ۰۳۱/۰
سنگریزه ۲ ۷۳۲/۱ ۲۲۳/۰
جرم مخصوص ظاهری ۱ ۰۳۸/۰ ۹۸۹/۰
جرم مخصوص ظاهری ۲ ۸۶۸/۶ ۰۰۹/۰
توپوگرافی ارتفاع ۴۸۴/۳ ۰۵۸/۰
شیب ۲۹۴/۰ ۸۲۹/۰
جهت شیب ۷۹۴/۰ ۰۹۵/۰
اعداد ۱ و ۲ نشان دهنده عمق اول (۱۵-۰ سانتیمتر) و عمق دوم (۳۰-۱۵ سانتیمتر) پروفیل خاک می باشد.

جدول ۴-۷: نام زیراجتماعات گیاهی به همراه مخفف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شماره مخفف تیپ گیاهی
Type1 Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses Astragalus susianus – Astragalus myriacanthus – Astragalus rhodosemius – Astragalus cephalanthus – Astragalus podolobus – Cousinia tenuiramula – Psathyrostachys fragilis – Bromus tomentellus – Agropyrom intermedium
Type2 Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Astragalus cephalanthus-Astragalus albispinus-Astragalus podolobus-Cousinia tenuiramula-Stipa hohenackeriana-Bromus tomentellus
Type3 Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh Astragalus myriacanthus-Cousinia tenuiramula-Cousinia cylindracea-Stipa hohenackeriana
Type4 Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten Astragalus myriacanthus-Astragalus gossypinus-Cousinia tenuiramula

۴-۳-۱ عوامل خاکی

بیشترین درصد سیلت در تیپ Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh دیده شد و این تیپ به جز با تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten با دو تیپ دیگر اختلاف معنی داری نداشت.

تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten با اختلاف معنی داری بیش از سایر تیپ ها تحت تأثیر هدایت الکتریکی قرار داشته در صورتی که سایر تیپ های مورد مطالعه، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند.

بیشترین میزان کربن آلی در تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten دیده شد و این تیپ با دو تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh و Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh دارای تفاوت معنی داری بود.

دو تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten و Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses به ترتیب با اختلاف معنی داری بیش از دو تیپ دیگر تحت تأثیر میزان اسیدیته قرار داشته در صورتی که دو تیپ دیگر، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند.

کمترین و بیشترین مقدار آهک عمق اول به ترتیب در تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses و Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh مشاهده شد. دو تیپ دیگر به طور متوسطی تحت تأثیر این عامل قرار داشتند.

بین دو تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses و Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten بیشترین اختلاف معنی دار از نظر مقدار آهک عمق دوم مشاهده شد. در صورتی که دو تیپ دیگر، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند.

بیشترین میزان نیتروژن در تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses دیده شد و این تیپ با تیپ های Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh و Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten دارای تفاوت معنی داری بود.

تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh و Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten به ترتیب کمترین و بیشترین مقدار فسفر را داشتند در حالی که دو تیپ دیگر، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند.

تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten به طور محسوسی با سایر تیپ از نظر درصد سنگریزه اختلاف معنی دار داشته و کمتر از ِآنها تحت تأثیر این عامل قرار گرفته بود، در حالی که بیشترین درصد سنگریزه در تیپ Ast.myrr+Cou.ten+Sti.hoh دیده شد.

جرم مخصوص ظاهری بیشترین تأثیر را در تیپ Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh و کمترین تأثیر را در تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh داشت که تیپ Ast.myr+Cou.ten+ Cou.cyl+Sti.hoh با سایر تیپ ها بجز تیپ Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh اختلاف معنی داری نداشت (جدول ۴-۸)

۴-۳-۲ عوامل توپوگرافی

تیپ Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses بیشترین و تیپ Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten کمترین میزان ارتفاع را داشتند، در حالی که دو تیپ دیگر، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند (جدول ۴-۸).

جدول ۴-۸: مقایسه میانگین اثر عوامل محیطی در تیپ های رویشی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عوامل محیطی تیپ ها
عوامل خاکی واحد Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten
سیلت ۲ درصد ۹۵/۳۱ab ۲۸/۳۶ab ۷۸/۳۸b ۰۰/۲۶a
هدایت الکتریکی ۲ دسی زیمنس بر متر ۱۴/۰a ۱۴/۰a ۱۴/۰a ۱۹/۰b
کربن آلی ۱ درصد ۷۳/۰ab ۳۵/۰a ۲۴/۰a ۰۷/۱b
اسیدیته ۱ عددی ۰۲/۸a ۲۰/۸ab ۱۸/۸ab ۳۲/۸b
آهک ۱ درصد ۳۳/۲a ۷۵/۱۲b ۷۵/۸ab ۰۰/۷ab
آهک ۲ درصد ۵۰/۲۰a ۸۷/۴۴b ۸۷/۳۷ab ۶۷/۵۴b
نیتروژن ۲ درصد ۶۷/۱۵b ۵۰/۱۰ab ۰۰/۴a ۳۳/۷a
فسفر ۲ قسمت در میلیون ۳۳/۱۳ab ۰۰/۵a ۰۰/۱۱ab ۰۰/۱۵b
سنگریزه ۱ درصد ۶۷/۱۰ab ۶۲/۱۸ab ۰۰/۲۱b ۰a
جرم مخصوص ظاهری ۲ عددی ۳۳/۱۰ab ۵۰/۵a ۵۰/۱۴b ۳۳/۱۴b
عوامل توپوگرافی واحد Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten
ارتفاع متر ۱۷/۲۵۲۴b ۳۳/۲۳۲۸ab ۲۶/۲۳۴۱ab ۲۸/۲۲۹۹a
اعداد ۱ و ۲ نشان دهنده عمق اول (۱۵-۰ سانتیمتر) و عمق دوم (۳۰-۱۵ سانتیمتر) پروفیل خاک می باشد.حروف مشابه بیانگر عدم وجود اختلاف معنی دار بین تیپ ها در سطح ۵ درصد است.

۴-۴ نتایج رگرسیون حداقل مربعات جزیی

با توجه به نتایج آنالیز رگرسیون حداقل مربعات جزئی، مؤلفه های اول و دوم به ترتیب ۳۹/۳۹ و ۵۰/۲۱ درصد از تغییرات پوشش گیاهی را توجیه می کنند (جدول ۴-۹). براساس همبستگی متغیرها با مؤلفه ها، مؤلفه اول شامل متغیرهای آهک عمق اول و اسیدیته عمق اول و دوم و مؤلفه دوم شامل خصوصیات درصد رس عمق اول، سیلت عمق دوم است.

شکل ۴-۷ توزیع تیپ های رویشی را در ارتباط با دو مؤلفه اول و دوم نشان می دهد که می توان با توجه به فواصل واحدهای نمونه برداری شده در امتداد محورها، الگوهای موجود در تیپهای رویشی منطقه را استخراج کرد. با توجه به اینکه در مؤلفه اول اسیدیته و آهک دارای ضریب همبستگی مثبت است، بنابراین تیپ هایی که درجهت مثبت محور اول قرار دارند، با این دو خصوصیت رابطه مستقیم دارند. با توجه به ضرایب ویژگی های محیطی معنی دار شده محور اول هر چه از طرف راست محور اول به سمت چپ حرکت می کنیم، ارزش عددی متغیرهای اسیدیته و آهک کاسته شده و در نتیجه تیپهای رویشی که در طرف راست محور اول هستند، از این نظر با تیپهای گیاهی که در طرف چپ محور هستند، متفاوتند. در رابطه با محور دوم نیز با توجه به اینکه ضرایب درصد رس منفی و ضرایب درصد سیلت و جرم مخصوص ظاهری مثبت است، بنابراین رویشگاه تیپ هایی که در جهت مثبت محور دوم قرار داشته باشد با درصد رس رابطه معکوس و با درصد سیلت رابطه مستقیم دارند (جدول ۴-۹).

جدول ۴-۹: مقادیر بارهای مربوط به متغیرهای محیطی در هر یک از مؤلفه ها در روشPLS

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عامل محیطی مؤلفه اول مؤلفه دوم
ارتفاع ۲۳۲۶/۰- ۱۳۷۷/۰-
جهت ۰۳۵۴/۰ ۲۵۳۷/۰
شیب ۰۰۷۱/۰ ۲۱۳۳/۰-
رس ۱ ۱۱۷۶/۰ ۳۵۶۲/۰-
رس ۲ ۰۰۳۵/۰- ۰۲۶۲/۰-
سیلت ۱ ۲۹۴۴/۰- ۳۱۲۱/۰
سیلت ۲ ۱۶۸۹/۰ ۳۶۹۷/۰
شن ۱ ۲۶۸۸/۰ ۱۷۴۷/۰-
شن ۲ ۱۷۸۵/۰ ۱۷۸۱/۰-
هدایت الکتریکی ۱ ۰۷۵۴/۰ ۲۵۵۸/۰
هدایت الکتریکی ۲ ۲۲۳۹/۰ ۰۸۹۶/۰-
کربن آلی ۱ ۰۵۸۹/۰ ۳۱۳۳/۰-
کربن آلی ۲ ۲۲۱۹/۰- ۳۴۶۷/۰-
اسیدیته ۱ ۳۵۸۴/۰ ۱۵۶۸/۰-
اسیدیته ۲ ۳۵۹۴/۰ ۰۱۸۳/۰-
آهک ۱ ۱۲۵۵/۰ ۰۵۸۶/۰-
آهک ۲ ۳۲۰۴/۰ ۱۱۱۹/۰-
نیتروژن ۱ ۱۸۵۴/۰- ۲۷۴۳/۰
نیتروژن ۲ ۲۷۲۶/۰- ۲۷۴۷/۰-
پتاسیم ۱ ۲۵۹۹/۰- ۲۵۸۶/۰
پتاسیم ۲ ۲۷۲۹/۰- ۱۸۶۱/۰
فسفر ۱ ۰۸۰۰/۰- ۱۷۰۷/۰
فسفر ۲ ۰۶۸۸/۰ ۱۲۸۷/۰
سنگریزه ۱ ۱۰۶۸/۰- ۲۱۰۶/۰
سنگریزه ۲ ۰۳۳۷/۰- ۰۴۹۶/۰
جرم مخصوص ظاهری ۱ ۱۶۵۷/۰ ۳۱۲۱/۰
جرم مخصوص ظاهری ۲ ۱۴۵۶/۰ ۳۰۶۸/۰

شکل ۴-۷ نشان میدهد که تیپهای رویشی منطقه تحت تأثیر عوامل محیطی استقرار یافتهاند. همانطور که در شکل ملاحظه میشود به جز تیپهای ۲ (Ast.sus+Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+grasses) و ۳ (Ast.myr+Ast.spp+Cou.ten+Sti.hoh) تمایز روشنی بین بقیه تیپها وجود دارد و به طور واضح از هم تفکیک شدهاند. این شکل نشان میدهد که تیپ ۴ ((Ast.myr+Cou.ten+Cou.cyl+Sti.hoh با ویژگیهای محور اول همبستگی قوی دارد و به استقرار در خاکهای اسیدی با میزان آهک زیاد گرایش بیشتری دارد.

تیپ ۵ ((Ast.myr+Ast.gos+Cou.ten همبستگی قوی با هر دو محور دارد و خاکهای رسی اسیدی با میزان آهک زیاد را ترجیح میدهد و تیپ ۱ (Ast.abl+Ast.myr+Aca.mci+Cou.ten) نیز تحت تأثیر ویژگی هر دو محور است ولی همبستگی آن با محور دوم زیادتر است یعنی در مناطقی با خاکهایی با درصد رس زیاد با میزان سیلت کمتر، بیشتر رویش پیدا میکند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:44:00 ب.ظ ]




۲-۱-۸- فنون و ابزارهای خلق توانمندی در سازمان ها:

بسترسازی اولیه و مناسب در محیط سازمان، اولین نیاز جهت توانمندسازی کارکنان در سازمان است. در سازمان هایی که عوامل تاثیرگذار در توانمندسازی به طور کامل و صحیح اجرا می شود، می توان اطمینان داشت که بهترین استفاده از نیروی انسانی و درنتیجه بیشترین بهره وری در سازمان صورت گرفته است. ولی برای اجرای این عوامل از چه فنون و ابزاری می توان استفاده کرد؟ در زیر به چند نمونه از فنون خلق توانمندی در سازمان ها اشاره شده است و درصورت لزوم توضیحاتی نیز ارائه شده است:
۱- اجرای نظام پیشنهادها در سازمان
۲- تشکیل دوایر کیفیتی
۳- تشکیل گروه های کاری: از جمله وظایف مدیران تشکیل گروه های کاری توانمند است. برای این منظور ایجاد و رشد عوامل چندی در محیط کار، از الزامات به شمار می رود که مدیران و کارکنان با هم در ایجاد و گسترش آنها سهیم هستند. از جمله این موارد عبارتند از: احترام، اطلاعات، کنترل، تصمیم گیری، مسئولیت و مهارت.
۴- ایجاد و به کارگیری سیستم مناسب ارزیابی عملکرد و معرفی کارمند نمونه در دوره های زمانی مشخص.
۵- ایجاد امکانات انگیزشی
۶- غنی سازی شغلی: به منظور غنی سازی شغلی باید اطلاعات کافی در مورد شغل وجود داشته باشد که از طریق تجزیه و تحلیل شغل می توان به آن دست یافت. تجزیه وتحلیل شغل عبارت است از: «روش هایی برای تعیین و شناسایی وظایف، مسئولیت ها، شرایط کاری و ارتباط بین مشاغل و خصوصیات انسانی کارکنان » در واقع، تجزیه و تحلیل شغل خلاصه ای از وظایف، مسئولیت ها، رابطه آن با مشاغل دیگر، دانش و مهارت های مورد نیاز برای تصدی شغل و شرایط کاری است. تجزیه و تحلیل شغل از اساسی ترین و بهترین کارهایی است که کلیه موسسات برای استفاده، پرورش و حفظ منابع انسانی و غنی سازی شغل آنها انجام می دهند. (قاسمی، ۱۳۸۲، ص ۵۴)

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
۲-۱-۹- عوامل موثر در فرایند توانمندسازی کارکنان:

 

می توانیم در یک جمع بندی کلی عوامل موثر بر توانمندسازی کارکنان را به شرح زیر بیان کنیم:

– مشخص بودن اهداف، مسئولیت ها و اختیارات در سازمان
-غنی سازی مشاغل و ارتقای شغلی کارکنان
-روحیات و تعلق سازمانی
-اعتماد، صمیمیت، صداقت
-تشخیص و قدردانی
-مشارکت و کارگروهی
-ارتباطات
-محیط کاری
-بهینه سازی فرایندها و روش های کار
-اطلاعات، دانش و مهارت شغلی.(اسکات، ۱۳۸۳، ص ۳۶)

۲-۱-۱۰- دستاوردهای برنامه های توانمندسازی:

برنامه های تواناسازی این امکان را به سازمان می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآور عمل کرده و برنامه های کسب و کارش را به گونه ای عرضه کند که موقعیت خود را همواره در بهترین حالت حفظ کند. برجسته ترین مزیت بکارگیری این گونه برنامه ها آن است که موجبات تفاهم و تعهد هر چه بیشتر کارکنان و سازمان را فراهم می آورد. به اعتقاد مولفان این مقاله، مسأله تفاهم یکی از مهم ترین منافع حاصله است. هنگامی که کارکنان درک متقابلی از سازمان و وظایف محوله داشته باشند، اغلب خود را جزئی از آن به حساب آورده و برای تعالی سازمان، خود را متعهد می دانند؛ به ویژه این وضع هنگامی صادق است که بین عملکرد سازمان و کارکنان، رابطه ای منطقی مشاهده شود و چنین رابطه ای را درک کنند. ایجاد چنین درکی، درنهایت تفاهم و تعهد ایجاد خواهد کرد. (بابایی، ۱۳۸۱، ص۶۲)
در ادامه به برخی از مهم ترین فواید اجرایی برنامه های توان افزایی اشاره می شود:
– تمرکز بر مشتری مداری و رضایت مراجعان، به عنوان محور اصلی تصمیمات مهم سازمانی؛
– اتخاذ تصمیمات مهم سازمانی به صورت تیمی و گروهی؛
– مشارکت و سهیم کردن کارکنان در مسئولیت ها، مهارت ها و اختیارات سازمانی؛
– کنترل و ارزیابی عملکرد فردی و سازمانی توسط گروه های ارزیابی؛
– ایجاد چابکی در سازمان و انطباق سریع با تغییرات و دگرگونی های محیطی؛
– غالب شدن مهارت کلیدی کار کردن در جمع و با جمع، به عنوان محور اصلی تفکرات سازمانی؛
-تغییر مفهوم قدرت از فرمان دادن به توانایی نفوذ بر دیگران؛
– تغییر مسئولیت مدیران از کنترل صرف به آزادسازی توانایی های نهفته کارکنان.(همان منبع)

۲-۱-۱۱-پیش نیازهای توانمندسازی کارکنان:

توانمندسازی کارکنان مستلزم سه پیش نیاز یعنی: ویژگی های حرفه ای، محیط کاری و سبک رهبری است. این پیش نیازها بستر لازم برای موفقیت برنامه های توانمندسازی را فراهم می آورند و می توان گفت که بدون وجود آنها توانمندسازی کارکنان تقریباً غیر ممکن خواهد بود این پیش نیازها عبارتند از:

۲-۱-۱۱-۱- ویژگی های حرفه ای[۳۸]:

ویژگی های حرفه ای کارکنان همانند زمین حاصلخیزی است که آماده کشت می باشد. این ویژگی ها را می توان به شرح زیربرشماری کرد:

۲-۱-۱۱-۱-۱- آموزش[۳۹]:

آموزش بدین جهت ضروری است که افراد را قادر می سازد به نوعی دانش و شناخت کلی دست یافته تا به عنوان عضوی از یک تیم در تغییر سیستم، فعالانه ایفای نقش نمایند. این نوع آموزش شامل فنون رهبری، مهارتهای حل مشکل، ارتباطات و آماده سازی کارکنان برای ایفای نقش های تیمی می باشد.

۲-۱-۱۱-۱-۲-ارشاد[۴۰]:

ارشاد، اشاره به راهنمایی های دارد که افراد با تجربه به افراد کم تجربه انتقال می دهند تا موجبات آموزش ورشد آنان رافراهم نمایند و سودمندترین رفتارهای افرادباتجربه، رفتارهایی هستند که توان بالقوه افراد را شناسایی، به الگو سازی نقش ها و ارتقاء مسئولیت پذیری و فرصت ها کمک وبر احساس عزت نفس و اطمینان آنان بیفزاید.

۲-۱-۱۱-۱-۳-تعلق حرفه ای[۴۱]:

افراد باید به حرفه خود عشق بورزند و وظیفه سازمان است با اجرای برنامه های مناسب در اعضای خود، تعلق حرفه ای ایجاد نماید. تعلق حرفه ای باعث رشد شخصیتی افراد شده و ابزاری را برای شکل دهی به رفتار آنان فراهم می آورد.

۲-۱-۱۱-۱-۴- شبکه سازی[۴۲]:

شبکه ها تجلی ارتباطات درون سازمانی تلقی می گردند نه سلسله مراتب درون سازمانی. شبکه های واقعی شبکه هایی اند که در محیط واقعی سازمان و نه در نمودار سازمانی شکل می گیرند. شبکه های درون سازمانی پنجره هایی را می گشایند بدون آنکه لطمه ای به احساس عضویت افراد وارد شود. بنابراین شبکه ها پیامد ناخواسته اما مفید سازمان های رسمی اند. آنها می توانند باعث تبادل سریع اطلاعات و باز خورد در بین افراد شده و بر عزت نفس آنها بیافزاید. (محمدی، ۱۳۸۱، ص ۱۶۴)
۲-۱-۱۱-۲- محیط کاری[۴۳]:
محیط کاری افراد بر توانمندسازی آنها موثر است. انجام وظیفه کارکنان در خلاء صورت نمی گیرد. کارکنان به محیطی نیاز دارند که توانمندسازی را تشویق کند. آنان به توانمندی نایل نخواهند شد مگر آنکه نیاز های اساسی شان در محیط کار ارضاء شود و فرهنگ حاکم بر سازمان به ارزش هایی چون اعتماد متقابل، مشارکت فراگیر، کارگروهی و ریسک پذیری بها دهد. (همان منبع، ص ۱۶۵)
تحقق سازمان توانمند، نیازمند وجود یک فرهنگ سازمانی حامی توانمندسازی می باشد. در یک فرهنگ سازمانی توانمندساز، برقراری اجماع، سبک های دموکراتیک، ارتباطات باز سازمانی و رسمیت کم در سازمان، مورد ترغیب و تشویق قرار می گیرد و بروی مسائلی چون تیم سازی و جریان آزاد وتبادل اطلاعات به صورت های عمودی، افقی ومورب، تاکید می شود. (فرهنگی، ۱۳۸۲، ص۱۲۰)همچنین دریک محیط کاری پویا، اطلاعات کافی و منابع لازم جهت انجام موفقیت آمیز کارها باید فراهم گردد. (کان[۴۴]، ۲۰۰۶، ص۱)

۲-۱-۱۱-۳- سبک رهبری[۴۵]:

سبک رهبری کارآمد جزء لاینفک ایجاد محیط پرورش کارکنان توانمند است. مدیران مستبد به دلیل نگرش سنتی قدرت، هرگز قادر به توانمندسازی زیر دستان نخواهند بود. به زعم آنها توانمندسازی کارکنان به مثابه قدرت بخشیدن به رقیبی است در بازی با مجموع صفرکه به هیچ وجه منطقی نیست. بر خلاف مدیران خودکامه که در جهت تضعیف هر بیشتر زیر دستان گام برمی دارند، مدیران توانمندسازی به عنوان یک هادی، مباشر، تسهیل کننده ومربی عمل می کنند. (محمدی، ۱۳۸۱، ص ۱۶۵) به عبارت دیگر می توان گفت فردی که مسوول بهبود عملکرد و مهارت های فردی اعضای گروه است، فراهم کننده محیطی برای بهبود عملکرد تیمی (گروهی) است که یک مهارت اساسی به منظور ایجاد توانمندی محسوب می گردد. (اسکات، ۱۳۷۵، ص ۱۰۱)

۲-۱-۱۲- برنامه های توانمندسازی:

برنامه های مختلف، سطوح متفاوتی از توانمندی را برای کارکنان به ارمغان می آورد. به زعم باون ولالر[۴۶] سه سطح مختلف برای برنامه های توانمندسازی وجود دارد:

۲-۱-۱۲-۱- برنامه های توانمندسازی سطح پایین[۴۷]:

این سطح از برنامه های توانمندسازی شامل برنامه های غنی سازی شغلی و سیستم پیشنهادها می گردد. در غنی سازی شغلی به کارکنان فقط در چارچوب وظایف شغلی شان آزادی عمل محدودی داده می شود. در سیستم پیشنهادها، کارکنان اجازه می یابند تا در زمینه های مربوط به تولید و خدمات، پیشنهادهایی ارائه دهند، اما مدیر ملزم به اجرای این پیشنهاد ها نیست.(محمدی، ۱۳۸۰، ص ۲۱۷)

۲-۱-۱۲-۲- برنامه های توانمندسازی سطح متوسط[۴۸]:

در این سطح، کارکنان از درجه متوسط آزادی عمل در قالب برنامه های مشارکت شغلی، دوایر کنترل کیفیت و تیم های چند وظیفه ای برخوردار می گردند. مشارکت شغلی شیوه خاصی است که به موجب آن کارکنان می توانند در مورد برخی از جنبه های شغلی شان آزادی عمل یافته و چگونگی انجام کارشان را خود سازماندهی نمایند. دوایر کنترل کیفیت و تیم های چند وظیفه ای نیز اجازه می یابند تا به حل مشکلات واحد کاری و یا سازمانی شان بپردازند. (همان منبع)

۲-۱-۱۲-۳- برنامه های توانمندسازی سطح بالا:

تشریح وضعیتی است که درآن کارکنان از آزادی عمل زیادی در زمینه شیوه انجام وظایفشان برخوردار می گردند. آنها نه تنها در عملکرد شغلی بلکه در عملکرد سازمان نیز مشارکت داده می شوند. به اعتقاد باون ولالردراین سطح، اطلاعات مربوط به عملکرد شرکت، در اختیار تمامی افراد قرار می گیرد. کارکنان در زمینه کارتیمی وحل مشکلات سازمان مهارت هایشان را به تکامل رسانده، درتصمیمات مدیریتی واحدهای کاری مشارکت نموده، سودسازمان دربین تمامی اعضای تقسیم گردیده و کارکنان در مالکیت شرکت سهیم می گردند. (همان منبع)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:43:00 ب.ظ ]