ای که بیش از نیم قرن پیش توسط مایر (1955) انتشار یافت ، مشخص شده است :  انگیزش × توانایی = عملکرد شغلی

این معادله نشان می‌دهد که چرا موضوع انگیزش از مبانی حوزه‌های مدیریت منابع انسانی[1] ، روانشناسی صنعتی و سازمانی [2] و رفتار سازمانی [3] به شمار می‌آید (لاتام ، 1389) .

گستردگی سازمانها ، مشکلات تولید ، فن آوریهای پیشرفته و به دنبال آن مسائل مربوط به مهندسی انسانی ، گاه چنان حجم کار را افزایش می‌دهد که جز با تعریف کار در قالب یک پروژه و بررسی لحظه به لحظۀ آن نمی‌توان از شیوۀ درست انجام کار آگاه شد . در این میان سهم نیروی انسانی اگر نگوییم بیشتر ، اما کمتر از آن فن آوریهای پیشرفته و پیچیده نیست . در واقع با داشتن نیروی انسانی سالم و با انگیزه است که می‌توان سودای دستیابی به قله های دانش را در سر پروراند . افراد می‌خواهند حس کنند که آنها در آنچه برایشان اتفاق می‌افتد موثر هستند و این نیاز در تمام وجوه زندگی وجود دارد ، از جمله در کارشان . این نیاز یک نیاز پایه ای است . کودکانی که عصبانی و نا امید هستند ، به دلیل نرسیدن به خواسته هایشان و به این دلیل که با آن خواسته ها نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند ، عصبانی می‌شوند. این نیاز در بزرگسالان نیز از بین

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

نمی رود ، فقط ناراحتی و ناامیدی خود را جور دیگری آشکار می‌کنند . مردم همچنین خواهان کنترل در محیط کار هستند و تلاشهایی صورت می‌دهند تا نیاز به انگیزه در کار ، قابل فهم شود . بسیاری از محیط های کاری گسترش داده می‌شوند تا استراتژی هایی برای افزایش کیفیت و نوآوری صورت می‌گیرد . در سالهای اخیر این ایده را توانمندسازی می گویند (پریچارد و اشوود[4] ، 1391) .

کلمۀ انگیزه گاهی در این مورد به کار برده می‌شود که فرد برای انجام کار چقدر پافشاری و تلاش می‌کند تا آن کار را به سرانجام برساند . این لغت همچنین می‌تواند توضیح دهد که چه چیزی الهام بخش یک فرد است ؛ یکی ممکن است با تصدیق انگیزه پیدا کند و فرد دیگری با افزایش دستمزد انگیزه اش افزون شود . انگیزه فرایندی است که برای تخصیص دادن انرژی به منظور حداکثر رضایتمندی از انجام نیازها به کار برده می‌شود . انگیزه چیزی بیش از تلاش همه جانبه برای انجام کار است ، انگیزه یک استراتژی کاری است . استراتژی کاری انتخاب روشی است که موثر باشد . اینکه برای هر هدف ممکن ، چه مقدار تلاش انجام دهیم و سلسله مراتب انجام این تلاش نسبت به بازده زمانی چگونه است . این کار همچنین بخش مرکزی انگیزش هست . انگیزۀ بالا علاوه بر این که به افراد سود می‌رساند موجب سوددهی بیشتر سازمان نیز خواهد شد . زمانیکه کارکنان بتوانند انرژی شان را به ارضای نیازهایشان تبدیل کنند ، عملا انرژی شان افزایش می‌یابد ، اما وقتی نتوانند این کار را انجام دهند ، انرژی شان کاهش می‌یابد . افزایش انگیزه چالشی سحرآمیز است که می‌تواند آن را در مورد خود ، دیگران و یا حتی سازمانها به کار گرفت . درک انگیزش برای یک مدیر می‌تواند مفید باشد ، بویژه وقتی که بداند چگونه یک گروه را مدیریت کند و انگیزه را به آنها تزریق نماید و بویژه به عنوان یک مدیر نوآور می‌تواند کارآیی گروه را به طرز چشمگیری افزایش دهد . همچنین انگیزش فرایندی است که طی آن انرژی تبدیل به نیازهای ارضا شده می‌گردد (همان منبع) .

ویتلس (1953) انگیزش را با عملکرد شغلی و روحیه ، برابر می دانست . استنباط حاصل از زمینه یابی های نگرشی و نیز مطالعات هاوثورن ان بود که کارمند مولد ، کارمندی است که دارای نگرشی مثبت نسبت به شغل خویش است . بنابر این ، یک متغیر اصلی مورد علاقه روانشناسان صنعتی / سازمانی ، روحیه یا خشنودی کارمند بود (لاتام[5]، 1389) .

4- Human resource management , HRM

5-industrial and organizational psychology

6- organizational behavior

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت