و مبتکر بوده و منطقی رفتار نمایند. تربیت انسان های متفکر و خلاق روش خاص خود را می طلبد، قالب ها و چهارچوب های گذشته هرگز نمی تواند چنین بستر و موقعیتی را فراهم سازند، متأسفانه در بسیاری از نظام های آموزشی به دلیل گسترش و توسعه سریع مدارس و به کارگیری نیروهای اجرائی غیر متخصص و تربیت نشده، عاداتی نامطلوب بر فرایند تدریس حاکم شده است؛ مخصوصا آن دسته از عادت های غلطی که جانشین همفکری، تعامل و مشارکت دانش آموزان در کلاس درس شده اند و هر گونه آزادی اندیشه، نقادی و نوآوری را از آن ها گرفته اند و به جای استفاده از روشهای جدید و فعال تدریس و یادگیری بر اجرای روش های سنتی پافشاری می کنند(شعبانی، 1383).

همچنین باید توجه داشت که در آموزش كودكان تنها مواد آموزشی نیستند كه از اهمیت برخوردارند بلكه نحوه آموزش یا كیفیت آموزش، سطح رشد آن ها، علایق و تجربیات آن ها نیز در امر آموزش تأثیر فراوان دارد این عقیده باعث شده كه روش های انتخابی برای ارائه مطالب آموزش بیشتر مورد توجه متخصصان قرار گیرد(ابراهیمی قوام، 1388).

محققان معتقدند همه انسان ها در كودكی از تفكر خلاق برخوردارند، لكن عدم وجود محیطی مناسب و

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

بی توجهی و عدم تقویت این توانایی مانع ظهور آن می گردد. برای هر جامعه ای وجود افراد خلاق اهمیت زیادی دارد. زیرا در دوره انتقال و تغییر نیاز مبرمی به راه حل های خلاق برای مسائل حال و آینده خود دارند(ادیب نیا، 1388).

بنابراین یكی از ضروری ترین تحولات در نظام های آموزشی، تحول در نگرش و راهبردهای یاددهی-یادگیری است كه مورد استفاده معلمان و مدیران اجرایی نظام آموزشی داشته باشند؛ زیرا نظریه ها و رویكردهای تحول آفرین در فرآیند اجرا با استفاده درست از راهبردهای یاددهی-یادگیری هویت می یابند و كارایی و مفید بودنشان مشخص می شود بهترین برنامه در فرآیند اجرای نامطلوب ممكن است به انحراف كشیده شود و نتیجه ی معكوس به بار آورد. مسئولان و مجریان نظام های آموزشی باید باور كنند كه نظریه ها و اجرای برنامه های درسی عناصری انفكاك ناپذیر هستند و تأثیر متقابل بریكدیگر دارند(شعبانی، 1383).

بر اساس دیدگاه صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت، نهادهای آموزشی باید تلاش كنند كه توانایی های خلاق دانش آموزان را در فرآیند آموزشی صحیح پرورش دهند. زیرا در دنیای آینده نیازمند انسان های متفكر و خلاق می باشد. قدرت آفرینندگی می تواند در حل مسائل زندگی افراد و سازگاری آن ها با محیط بسیار مؤثر باشد.

یادگیری مشارکتی[1] روش تدریسی است که توجه زیادی را در طول سه دهه­ی اخیر به خود جلب نموده است پژوهش های بسیاری انجام شده­اند مبنی بر این­که اگر دانش­آموزان فرصت­های برای تعامل با یکدیگر جهت دستیابی به اهداف مشترک را داشته باشند هم از لحاظ تحصیلی و هم از لحاظ اجتماعی پیشرفت خواهندکرد (جانسون و جانسون[2]، 2002، لئو[3] و همکارانش، 1996، اسلاوین[4]، 1996، به نقل از گیلیس[5] ،2010). تعاملات دانش­آموزان فرصت­هایی را برای بهبود مهارت­های اجتماعی و به طور کلی برای حل مشکلات گروهی و ارائه راه حل های خلاق ایجاد می کند(ارال و فارم[6]، 2009).

متأسفانه در بسیاری از نظام های آموزشی، آموزش به شوه یادگیری مشاركتی چندان مورد توجه نیست. كتاب های درسی معمولاً به گونه ای نگارش یافته اند كه تنها انبوهی از حقایق علمی را به دانش آموزان منتقل می كنند. و معلمان نیز در فرآیند اجراء اغلب با استفاده از شیوه های سنتی فرصت هرگونه اندیشیدن و خلاقیت را از دانش آموزان می گیرند. با توجه به چنین مسأله ای محقق درصدد پاسخگویی به دو سئوال است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت