بنیادین انسان که در اسناد مختلف حقوق بشری بدان اشاره شده و حتی آن را در کنار مواردی همچون منع برده داری ، منع شکنجه و….جزءهنجارهای عرفی بین المللی قلمداد کرده اند ،مبنا و پایه ای قا بل دفاع تر و روشن تر داشته است با توجه به اینکه فرض بی گنا هی جز ء حق ها ی بنیا دین محسوب می شود ،مبناو پا یه ای مشترک با سایر حق های اسا سی بشر دارد .به تعبیر دیگر ،علت مو جه ساز حق های    بنیا دین بشر علت موجه ساز فرض بی گناهی نیز به حساب می آید. حق های بنیادین بشر- ازجمله «فرض بی گناهی» دارای و یژگی های جهان شمولی (نه مطلق )، ذاتی وغیر قا بل سلب اند . جهان شمولی بدین معناست که این حق ها منحصر به تمدن و فرهنگ خا صی نیستند ؛ ذاتی بودن به معنای ارتباط  آنها با حیثیت و کرامت ذاتی آدمیان است؛ ومراد از غیر قابل سلب بودن آن است که حکومت در مقام وضع قانون قادر به سلب آنها نیست ودر مقام تحمیل مجازات نیز برای سلب آنها با ید دلیل اقامه کند( راسخ، 1382، ص:77).

از بین موجه سازحق های بنیادین بشر از قبیل حقوق طبیعی، قراردادگرایی ،حق الاهی و….،شاید متقن­ترین آنها نظریه ای است که بر حیثیت و کرامت ذاتی آدمیان تأکید می کند . بر مبنای این نظر یه ، انسان به ماهو انسان دارای کرامت ذاتی است. مراد از کرامت ذاتی انسان همانا غایت پنداشتن هر انسان در

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

خویشتن خویش است . هر انسانی باید هدف وغایت تلقی شود وبه هیچ روی نمی توان برای رسیدن به یک هدف (هر چند هدف انسانی )انسان دیگر را وسیله قرار داد. نظر به اینکه در طول تار یخ اصل غایت (به تعبیر کانت )همیشه مورد توجه نبود ه و چه بسیار مواردی بوده اند که انسان ها به عنوان غایت نگریسته نشده ومورد استفادۀ ابزاری قرار گرفته اند ،بهتر ین شیوه برای حفظ کرامت ذاتی تأسیس نهادی است به نام حق است( آشوری، 1376، ص:12).از این منظر حق ها خود وسیلۀ حفظ ارزش برتر (موقعیت غایی)آدمیان­اند وخادم آن تلقی می شوند .  دربارۀ صدق گزارۀ«انسان داری کرامت ذاتی است »باید گفت که اصل غایت بودن انسان را باید ایده ای پیشینی تلقی کرد وگزارۀ فوق را یک گزارۀ پیشینی ضرورتاٌ صادق فرض گرفت( همان، ص:11). زیرا، انکار این اصل به نتایج غیر قابل دفاع از قبیل برده داری، تبعیض وترجیح بلامرجح یک انسان بر انسانی دیگر می انجامد که همۀ ما به نحو بدیهی بر رد آن پافشاری می کنیم. وانگهی، فرق انسان با موجودات دیگر آگاهی انسان به وجود خویشتن( خودآگاهی) واختیار(قدرت انتخاب)است؛ به نحوی که، این دو ویژگی بی­بدیل را می توان گوهر انسانی او ذکر کرد وانسانیت انسان را استوار بر آن دانست. انسان واجد این دو ویژگی قادر به برنامه ریزی وتعیین مسیر زندگی وسرنوشت آینده خود است وگوهر انسانی او از این طریق فعلیت می یابد وکرامت ذاتی اش تجلی پیدا می کند.  به تعبیر دیگر، فاعلیت اخلاقی انسان- که بر خود آگاهی واختیار مبتنی است- روی دیگر سکۀ کرامت ذاتی است وشاید بتوان گفت  که مبنای آن است( همان، ص:15). انسان به علت داشتن کرامت ذاتی بهره مند از برخی حق­­های بنیادین است که در اسناد حقوق بشری منطقه ای وبین المللی بازتاب یافته اند؛ حق هایی مانند منع برده داری،منع شکنجه، منع رفتار ومجازات های غیر انسانی یا بی رحمانه، منع سلب خودسرانۀ حیات افراد، جلوگیری از زندان وبازداشت خودسرانۀ افراد، فرض بی گناهی و….

بر مبنای این نظریۀ موجه ساز، وجود هریک از این نهادها که با عنوان حق شناسایی شده است، ارتباط مستقیم با کرامت ذاتی آدمیان دارد؛ به نحوی که، سلب هریک از آنها به نادیده گرفتن کرامت ذاتی انسان ها ونقض فاعلیت اخلاقی  آنان منجر خواهد شد. طبق این نظریه،نظر به این که همه­ی انسان ها دارای کرامت ذاتی اند وهمۀ آنان غایت در خویشتن تلقی می شوند، به لحاظ ارزشی با یکدیگر برابر بوده و به نحو یکسان از این حقوق بهره مندند ونباید ترجیح بلا مرجحی در بهره مندی از حق های بنیادین وجود داشته باشد.

بر مبنای این تحلیل، حق بهره مندی از فرض بی گناهی از جمله حق های ناشی از کرامت انسان است و از آنجا که همه به نحو یکسان از کرامت ذاتی بهره مند اند، بهره ای برابر از این حق دارند. 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت