سطوح مختلف سرآمدی در مفاهیم بنیادین مدل EFQM |
سطوح مختلف سرآمدی در مفاهیم بنیادین مدل EFQM
پایان نامه درباره توانمندسازی
سطوح مختلف سرآمدی در مفاهیم بنیادین مدل EFQM
مفاهیم بنیادین سرآمدی در مدل EFQM بیانگر اهداف و ایده آل هایی هستند که سازمان برتر به آنها اعتقاد داشته و سعی در رسیدن به آنها دارند. طبیعی است که رسیدن به این ایده آل ها برای سازمان هایی که در جستجوی سرآمدی هستند کاری آسان نخواهد بود و مستلزم عبور از مراحل مختلفی است. برای این که سازمان های علاقه مند به پیاده سازی این مدل بتوانند وضعیت خودشان را از لحاظ میزان دستیابی به این مفاهیم بنیادین بسنجند، هر کدام از این مفاهیم، به سه سطح تقسیم شده اند (نجمی و حسینی،1387):
مرحله آغازین2: در این مرحله سازمان حرکت خود را برای پیاده سازی مفاهیم مذکور به تازگی آغاز کرده است ولی پیشرفت چشمگیری در این کار حاصل نشده است.
…………………………..
1-Brand 2-Start up
میانه راه1: در این مرحله، سازمان می تواند شواهد زیادی را ارایه کند که به موفقیت هایی در عمل به مفاهیم مذکور دست یافته است و برنامه ها، اهداف و روش هایی برای دستیابی کامل به آن مفاهیم تهیه کرده است.
سطوح بلوغ و کمال2: در این مرحله مفاهیم مذکور به خوبی در تمام سازمان پیاده، اجرا و نهادینه شده است و سازمان به تمامی خواسته های مدل EFQM در این مفاهیم به روشی نظام مند، دست یافته و مسیر رشد خود را در به کارگیری و توسعه این مفاهیم طی می کند.
در جدول2-1سطوح مختلف سرآمدی برای هر کدام از مفاهیم هشتگانه در مدل EFQM به طور کامل تشریح شده است (نجمی و حسینی،1387).
جدول2-1 سطوح مختلف سرآمدی در مفاهیم بنیادین مدل EFQM
ردیف
ارزش محوری
مرحله آغازین
میانه راه
سطوح بلوغ وکمال
1
نتیجه گرایی
تمامی ذی نفعان مرتبط شناسایی شده اند.
نیازهای(Needs) ذی نفعان به روشی ساخت یافته (Structured) ارزیابی شده اند.
مکانیزم شفاهی برای ایجاد توازن میان انتظارات (Expectations) ذی نفعان وجود دارد.
2
مشتری مداری
رضایت مندی مشتری ارزیابی شده است.
اهداف میان مدت و کوتاه مدت به نیازها و انتظارات مشتری مرتبط شده اند. میزان وفاداری(Loyalty) مشتری، تحقیق می شود.
پیش ران های کسب و کار سازمان برای رضایت مندی مشتری (و ارضای نیازهایش) و موارد مرتبط با وفادرای مشتری درک و اندازه گیری شده و بر مبنای آن عمل می شود.
3
رهبری و ثبات در مقاصد
چشم انداز(Vision) و مأموریت(Mission) تعریف شده اند.
خط مشی، کارکنان و فرآیندها هم راستا بوده و یک مدل برای رهبری وجود دارد.
در تمامی سطوح سازمانی ارزش های مشترک و الگوی اخلاقی وجود دارد.
4
مدیریت مبتنی بر فرآیندها و واقعیت ها
فرآیندها برای رسیدن به نتایج مطلوب طراحی شده اند.
داده ها و اطلاعات مقایسه ای (مقایسه شده) برای تعیین اهداف میان مدت چالش برانگیز استفاده می شوند.
سازمان قابلیت فرآیند خود را کاملاً درک کرده و از آن برای بهبود عملکرد استفاده می کند.
5
توسعه و مشارکت کارکنان
کارکنان پذیرفته اند که مسایل به آنها تعلق دارد و آنها برای حل مسایل پاسخگو هستند.
کارکنان برای دستیابی به اهداف درازمدت سازمان نوآور و خلاق هستند.
کارکنان برای انجام کارها توانمند(Empowered) شده اند و دانش و تجارب خود را در سطح وسیعی منتشر کرده و به اشتراک می گذارند.
6
یادگیری، نوآوری و بهبود مستمر
فرصت های بهبود شناسایی شده و مورد استفاده قرا می گیرند.
تک تک افراد بهبود مستمر را به عنوان یک هدف دراز مدت پذیرفته اند.
بهبود و نوآوری موفق کاملاً در سازمان گسترده و با آن یکپارچه و آمیخته شده است.
7
توسعه شراکت ها
فرآیندی برای انتخاب و مدیریت تأمین کنندگان
(Suppliers) وجود دارد.
بهبود و موفقیت های تأمین کنندگان مورد تقدیر قرار گرفته و شرکای خارجی کلیدی شناسایی شده اند.
سازمان و شرکای کلیدی اش به یکدیگر وابسته اند و طرح ها و خط مشی ها به کمک هم و بر مبنای دانش مشترک
(Shared Knowledge) ایجاد می شوند.
8
مسئولیت اجتماعی شرکت
قوانین و مقررات درخواست شده درک و رعایت می شوند.
سازمان مشارکت فعال در جامعه دارد.
انتظارات اجتماعی از سازمان اندازه گیری شده و بر مبنای آنها عمل می شود.
[دوشنبه 1398-07-29] [ 07:19:00 ب.ظ ]
|