رابطه بین درک شنیداری و به کارگیری راهبردهای فراشناختی، شناختی و اجتماعی عاطفی بر اساس عملکرد فارسی آموزان غیرایرانی |
موضوع پژوهش حاضر بررسی رابطه بین درک شنیداری و به کارگیری راهبردهای شنیداریِ فراشناختی، شناختی و اجتماعی – عاطفی توسط ۴۵ فارسیآموز غیرایرانی است. رابطه بین جنسیت و ملیت فارسیآموزان با به کارگیری راهبردهای شنیداری نیز مد نظر پژوهش حاضر است. در فصل حاضر ابتدا یافته های پژوهش حاضر، حاصل از تحلیل آماری داده ها در فصل چهار، با پژوهشهای انجام شده در این حوزه که در فصل دو برشمرده شدند، مقابله میشوند. در ادامه هر یک از فرضیه های پژوهش نیز با توجه به داده های آماری مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
– ۵ -۲ بحث
نتایج حاصل از تحلیل داده ها را میتوان با نظر به پژوهشهای پیشین مورد بحث و بررسی قرار داد. یونگ (۱۹۹۷، ۱۹۹۶) به این نتیجه رسید که توانایی بالاتر در مهارت شنیدن، ارتباطی با به کارگیری راهبردها، بسامد به کارگیری و نیز نوع آنها ندارد و بسندگی کلی زبانی تأثیر بیشتری بر درک بالاتر شنیداری دارد. داده های پژوهش حاضر تا حدی با نتایج یونگ همسو است، از این منظر که شنوندگان موفق و ناموفق در بسامد کاربرد راهبردها تفاوتی با یکدیگر ندارند، لیکن شنوندگان موفق نسبت به نوع راهبرد حساس هستند و دست به انتخاب میزنند.
پترز (۱۹۹۰) نیز نتیجه گرفت بین شنوندگان موفق و ناموفق تفاوتی در انواع به کارگیری راهبردها وجود ندارد، اما بیان داشت در میزان به کارگیری موفقیتآمیز راهبردها تا حدی تفاوت وجود دارد. پژوهش حاضر با یافته پترز همسوست. همه آزمودنیهای پژوهش حاضر نیز انواع راهبردهای فراشناختی، شناختی و اجتماعی – عاطفی را بهکار گرفتند، لیکن بین گروه موفق و ناموفق از نظر میزان به کارگیری راهبردها تا حدی تفاوت وجود دارد.
اومالی و همکاران (۱۹۸۹) نیز متذکر شدند که در شنیدن موفقیتآمیز، راهبرد نظارت از مجموعه راهبردهای بالابهپایین جنبه پیشنیاز دارد و نشان میدهد فرد در مواجهه با متن شنیداری از فراشناخت بهره میبرد. در پژوهش حاضر نیز سطح معناداری راهبرد نظارت قابلتوجه است.
وندرگریفت (۱۹۹۷a) نیز بیان داشت آنچه زبانآموزان متوسط را از مبتدیها متمایز می کند، راهبرد نظارت بر درک است. زبانآموزان سطح متوسط از راهبرد نظارت که راهبردی فراشناختی است بهره
میبرند، در حالی که زبانآموزان سطح مبتدی بسیار به ترجمه، انتقال و تکرار که از راهبردهای پردازشی پایینبهبالاست روی میآورند. وی در پژوهش (۲۰۰۳b) خود با اطمینان اظهار داشت که شنوندگان موفقتر به طرز چشمگیری راهبرد نظارت را بهکار میگیرند.
گوه (۱۹۹۸) نیز بر تفاوت به کارگیری راهبردها توسط شنوندگان موفق صحه گذاشته است و بیان داشته است که شنوندگان ناموفق نمیتوانند برخی از راهبردهای فراشناختی مانند ارزیابی را بهکار بندند. البته در پژوهش وی میزان به کارگیری راهبرد فراشناختی ارزیابی توسط شنوندگان موفق نیز بهگونه معناداری بالاتر از گروه ناموفق بود. در پژوهش حاضر بهعکس این معناداری به دست نیامد و گروه موفق و ناموفق هردو به یک میزان راهبرد فراشناختی ارزیابی را به کار گرفتند و گروه موفق از راهبرد فراشناختیِ نظارت بیشتر استفاده کردند. راهبرد نظارت نیز مانند راهبرد ارزیابی جزو مجموعه راهبردهای فراشناختی است.
پژوهش حاضر به صورت تک سطحی صورت گرفت، همگی زبانآموزان در سطح پیشرفته قرار داشتند، زبانآموزان موفقِ در درک شنیداری هم از راهبرد پردازشی بالابهپایینِ نظارت و هم راهبرد پردازشی پایینبهبالای انتقال بیشتر استفاده کردند، گرچه سطح معناداری راهبرد نظارت بیش از انتقال است. چنین به نظر میرسد که زبانآموزان موفق در مهارت شنیدن در به کارگیری راهبردها دست به انتخاب میزنند؛ یعنی همان ادعایی که وندرگریفت (۲۰۰۳a) مطرح کرد و آن اینکه شنوندگان ماهر در به کارگیری راهبردها انعطافپذیرتر عمل می کنند و راهبردهای فراشناختی مانند توجه انتخابی و نظارت را بیشتر بهکار میگیرند. در حالی که میزان به کارگیری راهبردهای شناختی مانند توضیح و استنتاج نزد شنوندگان کارآمد و ناکارآمد کم و بیش یکسان است، شنوندگان کارآمد بنا به الزام فعالیت از ترکیب بهتری متناسب با آن متن بهره میبرند و از آنجا که شنوندگان کممهارت از راهبرد نظارت کمتر استفاده می کنند، توضیح و استنتاج آنها نیز از عمق کافی برخوردار نیست، بافتمند نیست و سطح گفتمان را دربرنمیگیرد.
یکی از دلایلی که در پژوهش حاضر شنوندگان ناموفق نیز سه دسته کلی راهبردها را به میزان برابر با گروه موفق به کار بردهاند می تواند این باشد که برای سنجش سطح بسندگی شنیداری از متون واقعی استفاده شد. چنانچه در بخش پیشینه پژوهش ذکر شد، بنابر نظر کیم (۱۹۹۹) و ماکارو (۲۰۰۷)،
زبانآموزان به متون واقعی گرایش بیشتری دارند و در تعامل با این متون ذهن آنها برای به کارگیری راهبردها فعال می شود و از این منظر زبانآموزی که در مهارت شنیدن کمتر موفق است، لزوماً فاقد توانایی به کارگیری راهبردهای شنیداری نیست و متون واقعی میزان راهبردی عمل کردن این گروه از زبانآموزان را نیز بالا میبرد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. |
تحلیل دیگر می تواند این باشد که در پژوهش حاضر برای سنجش سطح بسندگی شنیداری از آزمون شنیدن استفاده شد. این آزمون از درستی کافی برخوردار بود، لیکن از آنجا که در ایران آزمون معیارین برای تعیینِ سطح فارسیآموزان وجود ندارد، سطح کلی زبانی آنها با ثابت نگه داشتن سطح آموزشی کنترل شد و ممکن است سطح زبانی کلی زبانآموزها از جمله دانش ساختواژی دو گروه چندان با هم تفاوت نداشته باشد و همانطور که ماکارو (۲۰۰۷) بر این نکته تأکید کرده است، دانش بالاتر ساختواژی بر بالا رفتن سطح درک شنیداری تأثیرگذار است. فیلد (۲۰۰۴) نیز بیان داشته است در فرایند شنیدن،
بهخصوص وقتی سطح مهارت نسبتاً پایین است، طبیعت به کارگیری راهبردها بسیار متغیر است. در پژوهش حاضر نیز شنوندگانِ کمتر موفق از انوع راهبردها استفاده کرده اند تا فرایند درک شنیداری را برای خود آسانتر سازند.
از طرف دیگر، انعطافپذیری در کاربرد و تعامل با اطلاعات درونمتنی با رویکرد شنوندگان موفق این پژوهش همخوانی دارد؛ به این معنی که شنوندگان بنا بر الزامات متن شنیداری انواع راهبردها را با هم درآمیختهاند و خود را محدود به به کارگیری راهبرد خاص نکرده اند، گرچه راهبرد فراشناختی نظارت به شکل معناداری توسط گروه موفق بیشتر بهکار گرفته شده است.
در مورد رابطه جنسیت با به کارگیری راهبردها، باید گفت در پژوهشی که بیکن (۱۹۹۲) بر روی دانشجویان زبان اسپانیایی انجام داد، به تفاوتهای آماری اندکی بین شنوندگان زن و مرد دست یافت. در پژوهش وی زنان راهبرد نظارت را بیشتر بهکار میبردند، اما این تفاوتها تأثیر چندانی بر سطح درک شنیداری نداشت. وندرگریفت نیز (۱۹۹۷b) بیان داشت در به کارگیری راهبردهای شنیداری و رابطه آن با درک شنیداری موفقیتآمیز تفاوتهای ناچیز و بیاهمیتی بین زنان و مردان وجود دارد. در پژوهش حاضر نیز در صورتی که بین زنان و مردان، صرفنظر از موفقیت در درک شنیداری، تفاوتی در
به کارگیری راهبردها وجود داشت، رابطه این تفاوت با موفقیتآمیز بودن درک شنیداری بررسی میشد، لیکن نه در سه دسته کلی راهبردها و نه در زیرمجموعه راهبردهای فراشناختی و شناختی تفاوت معناداری در میزان به کارگیری راهبردها بین دو گروه مشاهده نشد.
درباره رابطه ملیت آزمودنیها با به کارگیری راهبردها، باید گفت بنابر نظر مارک و لتهام (۱۹۸۷) و لانگ (۱۹۹۰) چنین برمیآید که تفاوت فرهنگی یعنی پیشینه مذهبی و آموزشی متفاوت موجب تفاوت در به کارگیری راهبردها می شود و متغیری تأثیرگذار است، لیکن دانش پیشین تعامل بالایی با به کارگیری راهبردها دارد و به عقیده یونگ (۱۹۹۷) و ماکارو (۲۰۰۷) آشنا بودن موضوع متن و بنا بر کیم (۱۹۹۹) و ماکارو (۲۰۰۷) واقعی بودن متون شنیداری تأثیر بالایی در انگیزش فعالیت ذهنی مربوط به به کارگیری راهبردها دارند. در پژوهش حاضر نیز تفاوت در ملیت، تأثیری در به کارگیری راهبردها توسط
فارسیآموزان نداشت. یکی از دلایلی که تفاوتی بین ملیتهای متفاوت دیده نشد می تواند این باشد که متون شنیداری پژوهش همگی متون واقعی بودند و کلیه شنوندگان بهگونه یکسانی در به کارگیری راهبردها از توانایی برخوردار بودند. دلیل دیگر می تواند این باشد که موضوع متون همگی موضوعهایی آشنا بودند که نیاز به دانش پیشینِ خاصی مرتبط با فرهنگ و شیوه آموزشی یک ملیت خاص نداشت. از این رو، تفاوت ملیت تحت شعاع واقعی بودن و آشنا بودن موضوع متون شنیداری قرار میگیرد و تفاوتی در به کارگیری راهبردها پدید نمیآورد.
-۵-۳ فرضیه های پژوهش
در این بخش به طور مستقیم فرضیه های پژوهش را مرور میکنیم.
فرضیه اول: فارسیآموزان از انوعِ متفاوت راهبردهای شناختی، فراشناختی و اجتماعی- عاطفی به میزانهای متفاوت استفاده می کنند.
داده ها نشان داد تفاوت معناداری بین سه دسته کلی راهبردها در میزان به کارگیری وجود ندارد و میانگین هیچ یک از سه دسته کلی راهبردها کمتر از شاخص ۰٫۰۵ نیست؛ یعنی گرچه
فارسیآموزان از هر سه دسته این راهبردها استفاده می کنند، از یک دسته بهخصوص بیش از یک دسته دیگر استفاده نمیکنند. میتوان نتیجه گرفت، مجموع آزمودنیها، صرفنظر از میزان توانایی در مهارت شنیدن، از انواع راهبردهای شنیداری به میزان کم و بیش یکسان استفاده کرده اند تا فرایند درک را برای خود آسانتر سازند. به این ترتیب، بخشی از فرضیه اول پژوهش به تأیید میرسد که فارسیآموزان از انواع متفاوت راهبردها استفاده می کنند، اما تفاوت معناداریِ در به کارگیری سه دسته کلی راهبردها وجود ندارد. اینکه به کارگیری راهبردهای شنیداری تا چه میزان در افزایش درک شنیداری فارسیآموزان مؤثر بوده است و چه تفاوتی در میزان تأثیرگذاریِ هر راهبرد وجود دارد، به بررسی فرضیه دوم پژوهش موکول می شود.
فرضیه دوم: به کارگیری راهبردهای شناختی، فراشناختی و اجتماعی-عاطفی منجر به درک بالاتر شنیداری فارسیآموزان می شود.
بر اساس داده ها، بین آزمودنیهای موفق و ناموفق در مهارت شنیداری، تفاوت معناداری در
به کارگیری سه دسته کلی راهبردهای شنیداریِ فراشناختی، شناختی و اجتماعی – عاطفی وجود نداشت. لیکن گروه موفق یعنی گروهی از فارسیآموزان که از درک شنیداری بالاتری برخوردار هستند، راهبرد نظارت از مجموعه فراشناختی و راهبرد انتقال از مجموعه شناختی را بیشتر بهکار میبردند. بنابراین، درباره فرضیه دوم پژوهش باید گفت که گرچه در میزان تأثیرگذاری سه دسته کلی راهبردها در درک بالاتر شنیداری تفاوتی وجود ندارد، لیکن دستکم به کارگیری دو دسته از راهبردها یعنی راهبرد فراشناختی نظارت و راهبرد شناختی انتقال در افزایش درک شنیداری مؤثر است.
فرضیه سوم: میزان تأثیرگذاری راهبردهای فراشناختی، شناختی و اجتماعی-عاطفی در افزایش درک شنیداری متفاوت است.
تحلیل داده های پژوهش، بررسی فرضیه سوم را نیز ممکن میسازند. در میزان تأثیرگذاری کلی سه دسته راهبرد تفاوتی وجود ندارد، اما فارسیآموزانی که از درک شنیداری بالاتری برخوردار هستند، از راهبردهای خاصی از مجموعه فراشناختی، یعنی راهبرد نظارت و راهبرد انتقال از مجموعه شناختی استفاده می کنند و میزان به کارگیری این راهبردها توسط آنان بالاتر است. از بین دو راهبرد فراشناختیِ نظارت و راهبرد شناختیِ انتقال، میزان تأثیرگذاریِ راهبرد انتقال بیشتر است. به طور کلی، در مورد فرضیه سه باید گفت در میزان تأثیرگذاری بخش عمدهای از راهبردها در افزایش درک شنیداری، تفاوت معناداری وجود ندارد، لیکن از بین دو راهبرد تأثیرگذار در ارتقاء درک شنیداری، یعنی راهبرد نظارت و انتقال، میزان تأثیرگذاریِ راهبرد فراشناختیِ نظارت بیش از راهبرد شناختیِ انتقال است.
فرضیه چهارم: در نحوه به کارگیری راهبردهای شنیداریِ فراشناختی، شناختی و اجتماعی – عاطفی بین فاسیآموزان زن و مرد تفاوت وجود دارد.
تحلیل داده ها در فصل سه پژوهش نشان داد که در فرایند درک شنیداری از میان
فارسیآموزان غیرایرانی بین گروه جنسیتی زنان و مردان تفاوت معناداری در میزان به کارگیری سه دسته کلی راهبردهای فراشناختی، شناختی، اجتماعی – عاطفی وجود ندارد. این تفاوت در زیرمجموعه راهبردهای فراشناختی و شناختی نیز معنادار نمی باشد.
فرضیه پنجم: در نحوه به کارگیری راهبردهای شنیداریِ فراشناختی، شناختی و اجتماعی – عاطفی بین فاسیآموزان با ملیتهای مختلف تفاوت وجود دارد.
از تحلیل داده ها چنین نتیجه گرفته شد که در میان فارسیآموزان غیرایرانی با ملیتهای مختلف تفاوت معناداری در میزان به کارگیری سه دسته کلی راهبردهای فراشناختی، شناختی واجتماعی – عاطفی وجود ندارد. این تفاوت در زیرمجموعه راهبردهای فراشناختی و شناختی نیز معنادار نمی باشد.
-۵-۴ یافته های پژوهش
با نگاه به بستر فراهم آمده از بحث پیرامون فرضیه های پژوهش میتوان یافته های پژوهش حاضر را چنین برشمرد:
۱: نخست آنکه راهبردهای شنیداری بهعنوان فعالیتهای ذهنی که خاستگاهی شناختی دارد توسط فارسیآموزان استفاده میشوند.
۲: هم فارسیآموزانی که در مهارت شنیدن موفق هستند و هم فارسیآموزانی که کمتر موفق هستند، راهبردهای شنیداری اعم از فراشناختی، شناختی و اجتماعی-عاطفی را بهکار میبرند؛ یعنی فارسیآموزان گرایش به راهبردی عمل کردن برای تسهیل فرایند شنیدن دارند. عدم توانایی کافی در درک شنیداری منجر به عدم به کارگیری راهبردهای شنیداری نمی شود. شنونده ناموفق نیز بههر روی میکوشد از راهبردها بهره گیرد.
۳: کلیه فارسیآموزان، چه گروهی که موفقتر هستند و چه گروهی که کمتر موفق هستند، سه دسته کلی راهبردهای فراشناختی، شناختی و اجتماعی – عاطفی را کموبیش به یک میزان استفاده می کنند.
۴: شنوندگان موفق از راهبرد نظارت بردرک که راهبردی فراشناختی است و نیز راهبرد انتقال که راهبردی شناختی است بیش از گروه ناموفق استفاده می کنند.
۵: میزان تأثیرگذاری راهبرد فراشناختی نظارت در افزایش درک شنیداری بیش از راهبرد شناختی انتقال است و این خود نشانگر اهمیت راهبردهای فراشناختی است.
۶: شنونده موفق، شنوندهای است که مطابق با الزامات فعالیت شنیداری در به کارگیری راهبردها دست به انتخاب میزند.
۷: صرفاً استفاده از راهبردهای فراشناختی منجر به درک بالاتر شنیداری نمی شود و راهبردهای شناختی نیز در تعامل با راهبردهای فراشناختی در افزایش درک شنیداری نقش بازی می کنند.
۸: فارسیآموزانی که در مهارت شنیدن موفقتر هستند، بین الگوهای پردازشی بالابهپایین (راهبرد فراشناختیِ نظارت) و الگوهای پردازشی پایین به بالا (راهبرد شناختیِ انتقال) تعامل برقرار می کنند.
۹: تأثیر راهبرد فراشناختی نظارت در افزایش درک شنیداری بیش از راهبرد شناختی انتقال میباشد.
۱۰: پژوهش حاضر، همسو با پژوهشهای پیشین، تا حدودی تأثیر زیرمجموعهای از راهبردهای فراشناختی را در افزایش درک شنیداری به تأیید میرساند.
۱۱: در به کارگیری راهبردهای شنیداری بین فارسیآموزان زن و مرد تفاوتی وجود ندارد.
۱۲: در به کارگیری راهبردهای شنیداری بین فارسیآموزان با ملیتهای متفاوت، تفاوتی وجود ندارد.
میتوان گفت، یافته های پژوهش حاضر در مجموع با یافته های پژوهشهای پیشین در حوزه راهبردهای شنیداری و رابطه به کارگیری این راهبردها با درک شنیداری که در بخش پیشینه پژوهش و بحث پیرامون فرضیه ها در این فصل به تفصیل درباره آنها سخن رفت، همسو است. راهبردهای شنیداری بهگونهای پویا توسط فارسیآموزان بهکار گرفته میشوند. هم شنوندگان موفق و هم کمتر موفق در به کارگیری راهبردها توانا هستند. آنچه تا حدودی موجب ارتقاء درک شنیداری می شود، انتخاب در به کارگیری راهبرد و انعطافپذیری در کاربرد آن است. در پژوهش حاضر شنونده موفق زبان فارسی زبانآموزی است که از میان راهبردهای فراشناختی، شناختی و اجتماعی- عاطفی، از راهبرد فراشناختی نظارت و راهبرد شناختی انتقال بیشتر استفاده می کند و تأثیر راهبرد نظارت در افزایش درک شنیداری معنادارتر از راهبرد نظارت است. به این ترتیب، میتوان در جهت آموزش راهبردهای شنیداری، به ویژه راهبردهای فراشناختی، به فارسیآموزان برنامه ریزی کرد تا با آموزش راهبردها به کارگیری آنها تقویت شود. از این رهگذر، درک شنیداری فارسیآموزان می تواند ارتقا یابد و با در نظر گرفتن اهمیت مهارت شنیدن در فراگیری زبان دوم، افزایش توانش در مهارت شنیدن موجب بالا رفتن سطح بسندگی فارسیآموزان در مهارت های دیگر شود.
-۵ -۵ پیشنهادهایی برای پژوهشهای آتی
[شنبه 1399-12-16] [ 11:34:00 ب.ظ ]
|