بررسی میزان توجه برنامه های درسی دوره پیش از دبستان به رشد شخصیت اجتماعی و عاطفی کودکان از دیدگاه مربیان و والدین ناحیه ۴ در سال تحصیلی ۹۲ ۹۱- قسمت ۵ |
اصل مبتنی بر روان شناسی جدید:
-
-
- روش باید علاقه فعلی فراگیران را مورد توجه قرار دهد.
- رشد و علایق آینده او را برانگیزد. در دوره پیش دبستان بازی کردن علاقه خاص نوآموزان است.
- روش تدریس باید با بازی کردن بصورت درهم تنیده اجرا گردد. پیوند علاقه فراگیر با روش باعث رغبت و انگیزه او برای مشارکت در فرایند یاددهی ـ یادگیری شده و زمینه رشد او را فراهم می سازد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. - روش باید برای تفاوت های فردی در توانایی، علایق و زمینه های فراگیران پیش بینی لازم را به عمل آورد.
- روش باید از طریق استفاده از مواد عینی فرصتهایی برای یادگیری فراهم سازد.
- روش باید همه جانبه های رشد بچه را در برگیرد.
- جنبه های عقلانی، اجتماعی، عاطفی و معنوی و جسمانی، جنبه های اساسی شخصیت را تشکیل می دهند.
- روش باید امکان لازم را برای مشارکت فراگیران در حل مسایل زندگی فراهم سازد.
- روش باید امنیت و رضایت برای فراگیر فراهم سازد.
-
اهمیت آموزش و پرورش دوره پیش دبستانی
آموزش و پرورش کودکستانی اولین مرحله از آموزش و پرورش رسمی که هدفها، برنامه ها، روشها و ابزارهای خاص خود را دارد و پایه مهمی برای سایر دوره های آموزش و پرورش عمومی است این مرحله از آموزش را می توان به دو دوره اصلی تقسیم کرد دوره اول مربوط به کودکان شیرخواره و نوپا (از ماه های اول زندگی تا چهار سالگی است) در کشور ما اکثر مهدهای کودک که زیر نظر سازمان بهزیستی کشور هستند که رشد و پرورش ذهنی کودکان در همین سنین را بر عهده دارند. دوره دوم که مخصوص کودکان پنج تا شش ساله است دوره آمادگی برای ورود به دبستان (اصطلاحاً دوره پیش دبستانی) نامیده می شود که اساساً زیرا نظر آموزش و پرورش است هر یک از دوره ها با زیر دوره های مذکور که در کشورهای مختلف با نامهای گوناگون شناخته می شوند و با توجه به سطح رشد نیازها و توانایی های کودکان، برنامه آموزش و پرورش خاص خود را دارند. امروزه با ازدیاد تعداد مادران شاغل جمعیت کودکان ورود به کودکستان هر روز بیشتر و بیشتر می شود که البته فقط برای کودکان ۶ ساله برنامه های آموزش خاصی در نظر گرفته می شود درواقع وظیفه اساسی مهدکودکها در کنار پرستاری و حمایت از کودکان پاسخگویی به نیازهای زیستی، بهداشتی، روانشناختی آنان در غیاب والدین است برای انجام چنین وظیفه ای مهدکودکها باید برخوردار از مریبان توانمند و مدیران کار کشته و آگاه و لایق و دارای برنامه های دقیق و امکانات کافی باشند و در کار بر رشد و پرورش همه جانبه کودکان تأکید کنند چرا که دیدگاه همه جانبه نگر نسبت به کودکان در اصل بر تمامیت شخصیت کودکان استوار است بنابراین باید در همکاری و هماهنگی با خانواده امکان رشد او را فراهم آورد. توجه به تمامیت شخصیت کودک مستلزم آن است که در مهدکودک و کودکستان محیطی مطمئن و سالم و آموزنده که در عین حال از بازی و سرگرمی نیز خالی نباشد برای او فراهم آورده شود. طرح و نقشه مشخصی برای فعالیتهای عملی روزانه مربیان که پاسخگوی نیازهای خاصی کودکان باشد وجود داشته باشد و پیشرفتهای کودک را در زمینه های زیستی، عاطفی، ذهنی و اجتماعی به طور مرتب اعتلا بخشیده. سالهای پنجم و ششم زندگی کودک را سالهای کودکستانی و دوره آمادگی برای ورود به دبستان یا دوره پیش دبستانی می نامیم در این دوره است که کودکان برای ورود به دوره آمادگی و نهایتاً برای ورود به دبستان آماده می شوند. به بیان دیگر در این دوره است که نقش نهاد خارج از محیط خانواده یعنی نقش کودکستان در رشد و پرورش و یادگیری کودک اهمیت می یابد و لذا برنامه ریزی منسجم و هدفدار آموزش و پرورش ضرورت بیشتری پیدا می کند از قدیم الایام سن ۵ و ۶ سالگی در کشور ما سن ورود به مکتب خانه و آموزش نماز و الفبا و قرآن و نظم آموزشی و اجتماعی قلمداد می شده است و در اروپا اواسط قرن هجدهم به بعد همین دوره را زمان ورود به باغ کودکان می نامیده اند و ما امروزه نیازمندیم که بر مبنای اصالتهای فرهنگی خویش دانشهای نوین آموزش کودکستانی را به کار گیریم و طرح نوینی از تعلیم و تربیت را به عالم فرهنگ و دانش بشری عرضه کنیم برای اینکه در یک کشور انقلابی و در سال توسعه بسر می بریم بویژه ضرورت دارد برای کودکانی که در محرومیت فرهنگی و اجتماعی روزگار می گذرانند و متأسفانه اکثریت فرزندان این مرز و بوم را تشکیل می دهند کودکستانهایی در روستاها و شهرهای خود ایجاد کنیم که بتواند مقدمات پر کردن شکاف وسیع محرومیت را فراهم آورده تأکید ما بر ضرورت ایجاد و گسترش کودکستانها از این بابت نیز هست که ویژگی های زندگی اجتماعی ما در مقایسه با گذشته های دورتر به شدت تغییر یافته است درواقع امروز الگوی زندگی خانوادگی بسیار متفاوت از سابق می باشد چرا که بسیاری از مادران به طور فرآیندی به کار در ادارات و کارگاهها انتقال پیدا کرده اند در نتیجه طرز تلقی زنان از زندگی اجتماعی شان تغییر یافته و ارزشهای جدیدی بویژه روانشناسی و تعلیم و تربیت کودکان و پژوهشهای بیشمار علمی در ذهن مردم ایجاد کرده و خلاصه آموزش و پرورش رسمی پیش دبستانی بر همگان آشکار شده است که به صورت تکلیفی مهم و اساسی برای والدین و مسئولیتی برای دولتها درآمده است (ندیمی، ۱۳۸۷).
تعلیم و تربیت دوره پیش از دبستان از نظر دانشمندان بزرگ مغرب زمین:
امروزه آموزش پیش دبستانی از نظر همه صاحبنظران تعلیم و تربیت، امری پذیرفته شده است زیرا آموزش این دوره کودکان را وادار به کنجکاوی می کند و آنها را تشویق می نماید تا متفکران و یادگیرندگان خردسالی باشند که با انگیزه محیط اطرافشان را جستجو کنند و یاد بگیرند که چگونه بیاموزند.
در واقع ما هم نمی توانیم تأثیر متخصصان تعلیم و تربیت دوران کودکی اولیه[۱۱] را بر تفکر فعلی مان نادیده بگیریم. درواقع به نقطه نظرات چندی از متخصصان در مورد برنامه های درسی و تعلیم و تربیت دوره پیش دبستان می پردازیم.
نخستین کسی که از یک قرن قبل تاکنون تأثیر مهمی روی تربیت دوره کودکی اولیه در کشور انگلستان داشته است فریدریک فروبل[۱۲] بوده اگر چه امروز تعلیم و تربیت او بیهوده به نظر می رسد شکی نیست که فروبل رویکرد جدیدی برای فهم ما از فعالیتها و روش های یادگیری کودکان بوجود آورد و نشان داد که کودکستان قبل از اینکه بتوانند به آگاهی از خود و محیط دست یابند به تجربه های گسترده ای نیاز دارند. فروبل تحت تأثیر روسو[۱۳] و پستالوزی[۱۴] قرار داشت او معتقد است که بازی یک فعالیت جدی و عمیقاً مهم برای خردسال است فروبل نوشت (پ. ۳۰، ۸۹۶): در سن کودکی، بازی اساساً یک امر بی اهمیت نیست، بازی یک موضوع جدی و عمیقاً مهم است. تمرکز بر روی بازی در این سن هسته کامل آینده فرداست چون در بازی کل شخصیت و حساسترین کیفیات ذهن شکل می گیرد. به نظر او کودکستان [۱۵]ها مؤسساتی هستند که کودکان در آن آموزش می بینند و خودشان را تربیت می کنند و محلی است که آنها تمام توانایی هایشان را از طریق بازی که یک فعالیت خلاق[۱۶] و آموزش خود به خودی[۱۷] است شکل می دهند و یکپارچه می کنند کودکان از طریق بازی یاد می گیرند درواقع بازی اصل اساسی فلسفه فروبل است اصلی که توسط بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت دوران کودکی اولیه برجسته شده است.
هدایا و سرگرمی ها، بخش اساسی نظریه فروبل در مورد افکار فطری[۱۸] بود تا کودکان به کمک آنها نمادپردازی کنند و آنها اسباب بازی های دایمی دوران کودکی بودند برای نمونه توپ، تخته، شن، خاک، فعالیتهای بازی کودکان را در تمام سنین شکل می دادند نقش مربی، برنامه ریزی و نظارت بر فعالیتهای کودکان بود در کودکستان فروبل هدایا، سرگرمی ها، مسابقات، آوازخوانی داستان سرایی و گفت و شنودهایی وجود داشت که برنامه درسی کودکستان را متفاوت با مدرسه ابتدایی قرار می داد زیرا مدارس، برنامه درسی شامل مطالب ۳R[19] بود که بیشتر وقت برنامه روزمره دانش آموزان را پر می کردند. فعالیت آموزشگاههای کودکان خردسال در دوران جدید را باید بیشتر مدیون نظرات فروبل بدانیم.
رودولف (۱۸۹۹) اشتاینر فیلسوف و حکیم متأله اتریشی نخستین مدرسه والدرف[۲۰] را در استاتگارت[۲۱] برای فرزندان کارگران کارخانه سیگار دایر کرد گر چه این مدرسه برای کودکان تمام سنین طراحی شده بود امروزه فقط مهدکودک رودلف در این کشور و در بسیاری از کشورهای جهان گسترش یافته است اشتاینر اساساً به کودکان علاقمند بود و اصول تعلیم و تربیت او مبتنی بر دیدگاه ویژه ای از رشد کودک بود فلسفه پشت سر برنامه درسی او این بود که با درک ماهیت کودک، شکل گیری فردیت آنها ممکن می شود اگر به کودکان برنامه درسی خلاقی ارائه شود که بتوانند تجربه های متوازنی از هنر و علوم و فرصتهایی برای رشد فرآیندهای فرک کردن، احساس کردن و اشتیاق را فراهم کنند. آنها بزرگسالانی انعطاف پذیر و خلاق می شوند.
از نظر اشتاینر بهترین مربی کودکستان[۲۲] کسی است که بتواند جو خانه را در محیط مدرسه ایجاد کند. تأکید عمده اشتاینر روی بازی آزادانه و استفاده از اسباب بازی های دارای اهداف چندگانه بود که بتواند تخیل[۲۳] و بازی کودکان را تشویق کند در مهد کودک اشتاینر موادی همچون سنجاق، صدف، تکه های چوب و پارچه همیشه در دسترس کودکان بود و آنها تشویق می شدند که بدوزند، نقاشی کنند و به کارهای چوبی سرگرم شوند. در حوزه کارهای چوبی، کودکان به مدلهای کوچکی از هر چیز البته از نوع واقعی اش دسترسی داشتند؛ ابزارهایی که می توانستند اسباب بازی هایی را برای استفاده در بازی های تخیلی شان بسازند. بازیهای بیرون از کودکستان مورد تشویق قرار می گرفت، اما مقدار وسایل بازی کم بود با این وجود مقدار وسایل بازی طبیعی وجود داشت درواقع عدم وجود وسایل ساخته شده در دسترس کودکان عمدی بود تا آنها در بازی هایشان خلاق تر و تخیلی تر شوند. همچنین در این مدرسه کودکان به روش های گوناگونی در استفاده از رنگها تشویق می شدند زیرا اشتاینر باور داشت که کودکان باید در مورد رنگها به عنوان ماهیتهای فعال و زنده فکر کنند. آواز خواندن همانند حرکات موزون جسمی با اهمیت بود.
هنر جدید حرکات موزون که توسط اشتاینر مطرح شد شامل حرکات توأمان موسیقی و صحبت کردن بود. داستان گویی نیز در برنامه درسی اشتاینر مهم بود؛ همانطور که او می گفت اگر داستانی خوانده شود کتاب داستان بین داستانگو و کودکان قرار می گیرد. اگر کتاب کودکان تصاویری را برای تحریف تصوراتشان را نشان نداشته باشد آنها بیشتر قادر می شوند موقعیت را تصویر کنند در برنامه درسی اشتاینر نه مطالب آموزشی ارائه می شد و نه کوششی برای وادار کردن کودکان به خواندن و نوشتن صورت می گرفت شاید این یکی از دلایل افزایش و گرایش والدین به مهدهای کودک اشتاینر باشد؛ همان والدینی که از فشارهای آموزشی وارد بر کودکان توسط مهدهای کودک امروزی نگرانند(کرتیس، ۱۳۸۶).
مونته سوری (۱۹۶۴) به تربیت دوره اولیه کودکی اهمیت فراوانی قائل بود درواقع او بود که عملاً مسئول آشنایی با تجهیزات دوره کودکی در مدارس و کلاس های پیش دبستانی مانند برنامه درسی منطبق با دیدگاه های مونته سوری کودک را دارای دو نوع حساسیت پذیری خلاق می داند که مستلزم ذهن جذب کننده[۲۴] و دوره های حساس[۲۵] است که این دو ابزار برای کمک به کودک به منظور سازگاری با محیطش است. مونته سوری به لزوم آزادی در یک محیط سازماندهی شده اشاره می کند البته منظورش آن نیست که کودک هر چه بخواهد انجام دهد او استدلال می کند نمی توانیم به طور مطلق آزاد باشیم و اگر آزادی مطلق داشته باشیم نمی توانیم در جامعه زندگی کنیم درواقع او ویژگی های کودک طبیعی را مستلزم توانایی کار کردن متناسب با سنجش، آزادی نگاه کردن و امکان انتخاب فعالیت و دنبال کردن توازن طبیعی و الگوی کارش می دانست درواقع برنامه ریاضی مبتنی بر وسایل بسیار منظم بوسیله مونته سوری طراحی شده بود برنامه زبان با رویکرد فنوتیک (آوایی) کاملاً خردسالان را با خواندن آشنا می کند و فعالیت هایی نیز در مورد موضوعات فرهنگی و خلاق در محیط آماده شده وجود دارد (همان منبع).
تفاوت کودکان در سنین پیش از دبستان:
هیچ کودکی مانند کودک دیگر نیست هر کودک خصوصیات متفاوتی را به ارث می برد که یکی از آنها استعداد یادگیری است شکل ظاهری کودک طرز رفتار، چگونگی یادگیری او تا حدی تحت تأثیر خصوصیاتی است که از والدین و نیاکان خود به ارث برده است بنابراین به استثنای دوقلوهای همسان، هیچ کودکی نمی توان پیدا کرد که از نظر ترکیب خصوصیات ارثی با کودک دیگر همانند باشد آهنگ رشد دختران تندتر از پسران است. جنس کودک و نیز تمام مشخصات ارثی که باعث پیشرفت یا عقب افتادگی او در طول زندگی اش می شود در لحظه بسته شدن نطفه مشخص می شود دختر ها و پسرها نه تنها از لحاظ ظاهر بلکه از لحاظ رفتار نیز با یکدیگر متفاوتند برخی از این تفاوتها نتیجه توقعات والدین و معلمان از پسرها و دخترهاست چه غالباً پسرها از آغاز تولد آزادی بیشتر برای تلاش رسیدگی به کارها و روی پای خود ایستادن می دهند در حالی که نحوه رفتار با دختران با نرمش بیشتری همراه است و از آنها انتظارات دیگری می رود و به همین دلیل آنها شخصیت متفاوتی می یابند آرامتر و مطیع تر از پسران می شوند و انعطاف پذیری بیشتری از خود نشان می دهند اول این که پسرها پیش از دخترها خصوصیاتی را که منجر به نارسایی در صحبت کردن و خواندن می شود به ارث می برند تفاوت در آهنگ رشد نیز می تواند یکی از دلایل باشد بسیاری از پسرها برای فراگیری آنچه دخترها در سنین ۵ سالگی و ۶ سالگی می آموزند آمادگی لازم را ندارند همچنین محیط کودکان در استعداد یادگیری و همچنین در نگرش آنان نسبت به یادگیری مؤثر است پس از تولد کودک به همان اندازه که تغذیه او اهمیت دارد تغذیه ذهن او نیز مهم است اگر کودک برای دیدن، گوش داده لمس کردن و چیدن، چیزهایی در اختیار داشته باشد و اگر کسی باشد که با او بازی کند و به حرفهای او گوش دهد با او صحبت کند و او را دوست داشته باشد، از طریق نگاه کردن، گوش دادن، چیدن، دستکاری و جابه جا کردن اشیاء، تقلید کردن، مقایسه حرکات آنی و تمرین و تکمیل مهارتهایی که به تدریج در او ظاهر می شود در یادگیری پیشرفت چشمگیری خواهد داشت حتی کودکان یک خانواده نیز که تا اندازه ای محیطی متفاوت دارند، نخستین کودک زندگی خود را با والدینی جوانتر و در عین حال کم تجربه تر که غالباً در مقایسه با فرزند سوم یا چهارم توجه و دقت بیشتری به فرزندان اول اختصاص می دهند شروع می کند محیط خانواده ها از نظر مسکن، تغذیه و تحصیلات که در وضع مناسبی نیستند و امکان لذت بردن از طبیعت یا هنر برای آنها وجود ندارد بنابراین از آنجا که محیط، صفات موروثی جنسی، مرحله و آهنگ رشد کودک همه و همه بر رفتار و یادگیری او تأثیر دارند اگر بخواهیم کودکی را آموزش دهیم ابتدا باید خصوصیات او را تشخیص دهیم برای این کار باید او را بشناسیم و ببینیم چه عواملی شوق و علاقه او را به یادگیری برمی انگیزد و اینکه چه چیزی باعث یادگیری او می شود. (ندیمی، ۱۳۸۷).
شخصیت:
شخصیت مجموعه رفتارها و ویژگی هایی است که انسان خاصی را مشخص می کند عموماً مردم شخصیت فرد را عبارت از جلوه او در نظر دیگران فرض می کنند.
بررسی ابعاد شخصیت افراد مستلزم مراوده طولانی و مطالعه علمی و عمیق است بسیاری از فلاسفه عناصر باطنی و درونی افراد را که مبانی رفتار ایشان را فراهم می آورند به عنوان پایه و اساس شخصیت می دانند اما در روانشناسی ابعاد شخصیتی فرد عمدتاً در حوزه برخورد و رفتار او با دیگران مورد توجه است. غالباً روانشناسان شخصیت را نتیجه حاصل از تأثیر متقابل فرد و محیط زندگی اش می دانند ویژگی های اجتماعی شخصیت هر کس رفتار اجتماعی او را هدایت می کند و این ویژگی ها آمادگیهای کم و بیش پایدار برای رفتار اجتماعی است در هر حال شخصیت دارای دو بعدیا جنبه متمایز ظاهری و باطنی است جنبه ظاهری شخصیت ویژگیهای جسمانی و رفتار آشکار روانی و اجتماعی را شامل می شود و صفات درونی یا باطنی شخصیت به گونه ای است که همواره در یک نگاه و برخورد سطحی قابل توجه نیست و برای دستیابی به آنها می بایست از روش های ارزیابی و آزمونهای خاص بهره گرفت در هر حال باید توجه داشت که اگر شخصیت مجموعه ویژگیها و خصوصیاتی است که در یک طرح و الگوی واحد شکل گرفته و در رفتار فرد ظاهر می شود اما این خصوصیات کاملاً ثابت و تغییر ناپذیر نیست و همیشه زمینه تغییر و تکامل فراهم است. همواره در زندگی یک فرد شرایط و موقعیت هایی که موجب برانگیختگی نیازهای وی و کامروایی یا ناکامی اش می شود آثار قابل توجهی در شخصیت او به جای می گذارد. معمولاً هر زمانی که فرد نسبت به محیط خود واکنش نشان می دهد، تغییرات تازه ای، هر چند کوچک در شخصیت او پدید می آید. (افروز، ۱۳۷۸) در واقع غالب روان شناسان شخصیت را نتیجه حاصل حاصل از تأثیر متقابل فرد و محیط زندگی اش می دانند ویژگی های اجتماعی شخصیت هر کسی رفتار اجتماعی او را هدایت می کند و این ویژگی ها آمادگی های کم و بیش پایدار برای رفتار اجتماعی است که در این میان توجه به شخصیت (رشد اجتماعی و رشدی عاطفی) حائز اهمیت می باشد.
رشد شخصیت، یک فرایند همیشگی و متحول است که در برگیرنده تلاش انسان برای غلبه کردن بر مسائل مربوط به چگونگی گذراندن مراحل مختلف رشد است این مراحل بصورت منظم و پیاپی از تولد تا پیری در هشت مرحله یا هشت سن صورت می گیرد[۲۶]. برای شناخت یک فرد باید دید که او چگونه در این مراحل با مسائل مهم زندگی خود برخورد کرده است. و اریکسون از جمله دانشمندانی است که شخصیت و هویت آدمی را در هشت مرحله قرار داده که این هشت مرحله جهانشمول و شامل همه افراد است و به نظر او تفاوت های خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی در چگونگی برخورد هر فرد با مسائل هر مرحله و همچنین حل آن ها تأثیر بسیار می گذارد. (سیف، ۱۳۸۳).
اعتماد در برابر بی اعتماد (از تولد تا ۱ سالگی)
خود مختاری در برابر شرم (از ۱ تا ۳ سالگی)
ابتکار در برابر گناه (۳ تا ۶ سالگی)
سخت کوشی در برابر حقارت (۶ تا ۱۱ سالگی)
هویت در برابر سردرگمی هویت (نوجوانی)
صمیمیت در برابر انزوا (اوایل بزرگسالی)
زایندگی در برابر رکود (اواسط میانسالی)
انسجام من در برابر ناامیدی (پیری)
نظریه اریکسون: ابتکار در برابر گناه
اریکسون (۱۹۵۰) اوایل کودکی را دوره «شکفتن عمیق» نامید. وقتی که کودکان از درک خود مختاری و احساس امنیت در مورد جدا شدن از والدین برخوردار می شوند، از زمانی که کودک نوپایی بودند، آرمیده تر می شود و کمتر ساز مخالف می زنند. انرژی آن ها برای حل کردن تعارض روانی سال های پیش دبستانی آزاد می شود. ابتکار در برابر گناه واژه ابتکار (به معنی متکی به خود، شجاع و بلند پرواز است. این واژه حاکی است که کودکان از درک تازه هدفمندی برخوردارند. آن ها دوست دارند از پس تکالیف جدید برآیند، فعالیت هایی را با همسالانشان انجام دهند و با کمک بزرگتر ها به توانایی های خود پی ببرند. اریسکون بازی را وسیله مهمی می دانست که کودکان از طریق آن خود و دنیای اجتماعی شان را در می یابند. بازی به کودکان پیش دبستانی امکان می دهد تا مهارت های جدید را با کمترین خطر انتقاد و شکست امتحان کنند ضمناً بازی یک سازمان اجتماعی کوچک از بچه ها بوجود می آورد که برای رسیدن به هدف های مشترک باید همکاری کنند. بازی وانمود کردن، مخصوصاً فرصت های بی نظیری را برای پرورش ابتکار بوجود می آورد کودکان در فرهنگ های سراسر دنیا، صحنه های خانوادگی و مشاغلی مانند افسر پلیس، دکتر، پرستار در جوامع غربی، شکارچی خرگوش و سفالگر در بین سرخپوستان هاپی و و کلبه ساز و نیزه ساز در بین قبیله پاکاری آفریقای غربی را به نمایش می گذارند (کاروی، ۱۹۹۰ روپ نارین و همکاران ۱۹۹۸) بازی وانمود کردن، از این طریق کودکان را با پیوند بین خود و جامعه گسترده تر آشنا می سازد. (برگ، ۱۳۸۵).
رشد اجتماعی کودک:
انسان اصالتاً موجودی است اجتماعی و جنبه اجتماعی رشد کودک پایه و اساس زندگی انسانی را تشکیل می دهد لازمه زندگی اجتماعی، آماده روانی برخوردار از مهارت های اجتماعی، اعتماد به نفس و قدرت سازگاری اجتماعی است بدون تردید از نظر اجتماعی مهم ترین بعد شخصیت افراد بعد اجتماعی شخصیت ایشان است در پرورش شخصیت کودکان ونوجوانان والدین باید توجه داشته باشند که چگونگی رفتار اجتماعی کودک از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است برای اینکه بچه ها از رشد مطلوب اجتماعی برخوردار باشند لازم است الگوهای رفتاری بزرگسال، بیش از هر چیز نگرش مثبت نسبت به افراد مختلف و فعالیت های اجتماعی در ایشان ایجاد کنند و این مهم انجام نخواهد شد مگر ساختار مهربانانه، صمیمی و دوست داشتنی والدین با کودکان با عبارت دیگر برای اینکه کودک نگرش مثبت نسبت به برقراری روابط اجتماعی با دیگران داشته باشد می بایست از تجارب دلپذیر و خوشایند اجتماعی بهره مند شوند زمانی که الگوهای بزرگسال چون پدر و مادر همواره رابطه ای عاطفی و صمیمی با کودک برقرار کنند و تعادل اجتماعی او را با همراهی و همگامی و بازی و نشاط توأم سازند، آمادگی کودک برای ایجاد ارتباط با دیگران و مشارکت در فعالیت های اجتماعی بیشتر می شود بر عکس کودکانی که والدین آن ها جزو رفتار آمرانه و تحکم آمیز رفتار دیگری با ایشان ندارند به لحاظ همین تجارب ناخوشایند و هیجان انگیز چندان تمایلی برای برقراری ارتباط با دیگران از خود نشان نمی دهند. اضطراب، کمروئی، عصبانیت و برخاشگری والدین از آفات پشت مطلوب اجتماعی کودکان می تواند باشد کم رویی مثل رنگ چشم و پوست ارثی و ژنتیکی نیست کمروئی یک معلولیت اجتماعی است بچه های کمرو و عمدتاً متعلق به خانواده هایی هستندکه پدر یا مادر (هر دو) کمرو، گوشه گیر، عصبانی، پرخاشگر، کمال جو و تنبیه گر بوده به بچه های فرصت رشد مطلوب اجتماعی را نمی دهند در این قبیل خانواده ها معمولاً از تشویق و تکریم شخصیت کودکان و توجه به نقاط مثبت فعالیت های ایشان خبری نیست بنابراین یکی از موثرترین روش های پرورش شخصیت اجتماعی کودکان بهره گیری از بازی های گروهی و اجتماعی است بازی در زندگی کودکان نقش بسیار مهمی دارد. بچه ها هم از بازی لذت می برندو هم فرصت می یابند که احساسات خودشان را ابراز داشته یا نگرش خوشایند و انگیزه ای قوی مهارت های اجتماعی خویش را به کار گیرند. بازی های گروهی روحیه همکاری، اشتراک مساعی و رفاقت و دوستی را تقویت می کنند. اصولاً محور اصلی زندگی کودکان پیش دبستانی «بازی» است کودکان در شرایط و موقعیت های خوشایند زندگی بهتر یاد می گیرند لذا پرورش مطلوب شخصیت کودکان بدون توجه به این اصل مهم که نیاز فطری ایشان است بسادگی مقدور نخواهد بود پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در ارتباط با نحوه برخورد والدین و مربیان با کودکان و نوجوانان می فرمایند: فرزند در هفت سال اول زندگی سرور آقار خانواده است (محبت پذیر) در هفت سال دوم حیات بنده و تابع است (آموزش پذیر) در هفت سال سوم وزیر است (مشورت پذیر). بنابراین رفتار آمرانه با کودکان خردسال و برخوردهای جدی و خشن با آن ها خلاف ویژگی فطری ایشان است بنابراین ارتباط صمیمانه الگوهای بزرگسال با کودکان جذاب و پر نشاط کردن اوقات آنان نه تنها زمینه رشد اجتماعی کودکان را بیشتر فراهم می سازد بلکه این ارتباط سالم و ساده و دوست داشتنی تقویت رفتار اخلاقی کودکان را سبب می شود. کودکان در لحظات شیرینی زندگی، زمانی که مشتاقانه و کنجکاوانه در رفتار پر مهر الگوهای بزرگسال خبره می شوند در همانند سازی با ایشان، درستی، صداقت، راستگویی، خوش زبانی، خویشتن داری، گذشت و همه عادات مطلوب زندگی را که خمیر مایه یک شخصیت سالم، استوار و محبوب است عملاً می آموزند در یک کلام، خانواده اساسی ترین بستر رشد سخصیت مطلوب کودکان و نوجوانان به خصوص شخصیت اجتماعی می باشد.
رشد عاطفی کودک:
رشد عاطفی کودکان نیز پیچیدگی خاصی داشته از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است چگونگی شرایط عاطفی کودک بر روند سایر ابعاد رشد نظیر رشد جسمانی، رشد ذهنی و رشد اجتماعی وی تأثیر جدی می گذارد حالاتی مانند گریه های ناشی از ناراحتی و پریشانی، اضطراب، ترس، خشم و افسردگی و گوشه گیری که وجود در حال رشد کودک را متأثر سازد بدون تردید بر رشد روانی، حرکتی، قدرت تخیل، کنجکاوی، تفکر تمایلات و سازش های اجتماعی او تأثیر خواهد گذاشت کودک مضطرب و پریشان نه میل طبیعی به غذا دارد و نه رغبتی به تکلم، فعالیت های اجتماعی و کنش های ذهنی، لذا بچه هایی که در خانواده با مهر و محبت با ایشان رفتار می شود و نیازهای فطری و اساس آن ها به شایستگی تأمین می گردد همواره با چهره ای شاد و مبسم، با وجد و شادمانی با انرژی قابل توجه و آرامش روان، تلاش می کنند استعدادهای بالقوه خود را در زمینه های مختلف رشد به ظهور می رسانند به طور کلی شرایط عاطفی خوشایند کودکان در سنین خردسالی تأثیر بسزایی در رشد مطلوب منش و شخصیت آن ها دارد به بیان دیگر زمانی که نیاز عاطفی کودکان به نحو مطلوب در خانواده تأمین شود کودکان احساس خود ارزشمندی کرده با اعتماد به نفس روز افزون با نگرش مثبت به زندگی و با انگیزه ای قوی با مسایل مختلف مواجه می شود و به تلاش و تکاپو می پردازد (افروز، ۱۳۷۸).
رشد اخلاقی کودک: رشد اخلاقی کودکان با سایر جنبه های رشد به خصوص رشد ذهنی او ارتباط دارد و تا کودک قدرت فهم و درک لازم را پیدا نکند امر و نهی بزرگترها باعث رشد اخلاقی او نمی شود در واقع دستورهای اخلاقی ما به کودکان نشان دهنده توقعات ما از آنان است اگر این توقعات در حد توانایی آنان نباشد بدون شک برآورده نخواهد شد از دیدگاه روان شناسان باید به تاثیر تجارب محیطی و آثاری که خانواده در این زمینه دارد اشاره کرد چرا که کودک ارزشهای اخلاقی خود را از محیط کسب می کند و بزرگترها باید کودک را در این امر یاری کنند و نباید رفتاری را که شایسته نمی دانند و نمی خواهند فرزندانشان به آن مبادرت ورزند انجام دهند در واقع از مهمترین نکات ترتیب اخلاقی کودک این است که پدر و مادر مواظب رفتار خود باشند و گر نه دادن دستورات اخلاقی بدون آنکه والدین به آنها پایبند باشند سودی ندارد، اگر پدر و مادر، صادق، درستکار، وقت شناس و ملزم به رعایت رفتارهای پسندیده اخلاقی باشند کودکان به آسانی چنین رفتار و صفاتی را می پذیرند و به آنها عمل می کنند حضرت علی علیه السلام می فرمایند: پندی که زبان گفتار از آن خاموش و زبان کردار بدان گویا باشد هیچ گوشی بیرون نمی افکند و هیچ نفعی با آن برابری نخواهد کرد آنچه در رشد اخلاقی اهمیت دارد امر و نهی یا تنبیه کودکان برای انجام دادن کارهای نادرست نیست بلکه اجتناب والدین از رفتار ناصحیح و غیر معقول و نیز دروغ نگفتن به کودک، او را در معرض یادگیری اعمال صحیح قرار می دهد (سیف، ۱۳۸۳). از نظر پیاژه و کلبرگ کودک شش تا هفت ساله هیچگاه در تفاوتهای اخلاقی خود نیت افراد را در نظر نمی گیرند بلکه براساس نتیجه ظاهری هر عمل قضاوت می کند همچنین در تربیت اخلاقی کودکان، استفاده از تنبیه و سرزنش جایز نیست چون ممکن است کودک برای فرار از تنبیه یا جلب رضایت بزرگترها، کارنیکی را انجام دهد یا از کاری بد دوری جوید ولی لزوماً یک ارزش اخلاقی در او درونی نشده باشد بنابراین به جای امر و نهی دائم و احیاناً تنبیه کودکان برای رعایت موازین اخلاقی و یا قانونی، باید توضیحاتی در خور فهم و مطابق رشد ذهنی کودکان به آنها داده شود در واقع تحقییقات کلبرگ در رشد اخلاق موید این نکته است که رشد اخلاق هم از رشد ذهنی پیروی می کند هم تحت تاثیر محیط و آموزش قرار می گیرد (همان منبع).
رشد معنوی کودک: مسلماً خانواده اساسی ترین بستر برای ظاهر شدن رفتارهای مذهبی است خمیر مایه شخصیت معنوی کودک در کانون خانواده و با تاثیر پذیری از نقش الگوهای بزرگسال شکل می گیرد اما همیشه به دلایل عدیده، از جمله عدم امکان تماس مستقیم با همه خانواده ها، تعدد و تنوع نگرشهای موجود در بین خانواده ها نسبت به مذهب و حاکمیت ارزشهای مذهبی در جامعه، متصف نبودن بعضی از الگوهای بزرگسال خانواده ها به رفتارهای مذهبی، مسؤلیت بیشتری متوجه اولیای متعهد مدرسه می گردد چرا که در محیط آموزش رسمی امکان ارتباط مستقیم و متقابل با کودکان به مشابه نمایندگان خانواده ها کاملاً فراهم است در واقع تقویت روح بررسی و تتبع و تحقیق و ابتکار در تمامی زمینه های علمی فنی، فرهنگی، اسلامی، رشد فضائل اخلاقی براساس ایمان به خدا و تقوی اعتقاد به کتاب قرآن و سنت پیامبر و معصومین از جمله مهمترین اهداف معنوی و تربیتی اسلامی می باشد که در این دور مد نظر هست و برای این که مدرسه در این مهم موفق شود و براستی پیام انقلاب اسلامی را از طریق دانش آموزان روانه خانه ها سازد می بایست در ارائه ارزشها کاملاً هوشیارانه و اگاهانه عمل کندو به جای پرداختن به صرف انتقال مجموعه ای از اطلاعات شناختی به رفتارها و ایجاد تغییرات مطلوب در رفتارها بپردازد و این مقدور نخواهد بود مگر اینکه با سرمایه ای از مهر و محبت به بعد احساسی باز خوردها توجه خاص مبذول شود (افروز، ۱۳۷۸).
رشد عقلانی کودک: جنبه های عقلانی شخصیت کودک به فعالیتهای مختلف ذهنی مثل ادراک، فهم، تشکیل مفاهیم و بررسی و درک معنی کلی، کنجکاوی، تفکر و تعقل، قدرت پیش بینی و استنتاج، تعیین هدف، انتخاب روش و وسیله مناسب و اقدام به حل مساله مربوط می شود. هنگامی که نیازهای زیستی، عاطفی کودک براحتی تامین می گردد زمینه کنجکاوی و فعالیتهای ذهنی بیشتر فراهم می شود. ذهن کودک خردسال همانند لوح سفید است که آماده نگاشتن و ثبت شنیده ها، دیده ها و تجارب محیطی است. اهمیت دادن به سوالات کنجکاوانه کودکان و پرورش قدرت تخیل آنها امری کاملاً ضروری در جهت رشد ذهنی و تکوین شخصیت متعادل کودکان است ارائه پاسخهای ساده و روشن به سوالات کنجکاوانه کودکان، قصه گویی یا خواندن داستان های ساده و مناسب برای ایشان در اوقات مختلف و مشارکت دادن آنها در حل مسایل روزمره خانواده از جمله روشهایی است که در پرورش ذهنی و رشد شخصیت کودکان موثر است (افروز، ۱۳۷۸).
نقش مهم بازی به عنوان محور اصلی و اساسی برنامه پیش دبستان در رشد عاطفی و اجتماعی کودکان:
بازی از مهم ترین عوامل رشد جسمانی، اجتماعی، عاطفی، اخلاقی، عقلانی تلقی می شود مهارت ها و تجارب کودک از طریق بازی رشد می کند و پشتوانه آن نیز وسایل، مواد گوناگون، بزرگسالان و مربیان با تجربه ای هستند که بازی را بهترین طریق یادگیری و رشد کودک به حساب می آورند. بازی توانایی های کودک را به کار می اندازد و خلاقیت را به همراه می آورد کودکان ضمن لذت از بازی همچون بزرگسالان به آن نگاه نمی کنند بازی جزئی از زندگی کودک یک فعالیت طبیعی و منطقی بر نظرات اوست و سبب رشد همه جانبه او می شود کودک از بازی لذت می برد و انرژی بی پایانی برای انجام دادن آن دارد از طریق بازی کودک نحوه زندگی در جامعه را می آموزد و برای بزرگسالی آماده می شود کودک ضمن بازی علاوه بر لذت بردن از آن مهارت های جدیدی کسب می کند در واقع از طریق بازی، علاوه بر رشد، اتکای به نفس و آشنایی با محیط، حدود توانایی های کودک شناخته شده و به کمبود هایش پی برده می شود کودک در بازی با سایر کودکان چگونه ایجاد در ارتباط با آن ها را فرا می گیرد و دیگران را بهتر می شناسد و از خود نیز شناخت بهتری بدست می آورد بازی عواطف و احساسات کودک را بیدار ساخته او را به بوی زندگی اجتماعی و قبول مسئولیت ها راهنمایی می کند کودک در موقع بازی تمام توانایی های خود را به کار می گیرد و با انطباق این توانایی ها با محیطی که در آن زندگی می کند موقعیت خود را به کار می گیرد. کودک از طریق بازی کردن، احساسات خود را بیان می کند و بدین وسیله ترسها و نگرانی های خود را ابراز می کند و در بسیاری از موارد مسایل خود را حل می کند کودکان در بازی های گروهی راه و رسم زندگی با دیگران را می آموزند و تجارب جدیدی کسب می کنند این بازی ها نه تنها در رشد شخصیت کودک موثر است بلکه از طریق آن ها می توان به رشد عاطفی و اجتماعی کودک نیز پی برد و برای مشکلات او چاره ای اندیشید کودک از طریق بازی یاد می گیرد که چگونه در استفاده از وسایل بازی با دیگران سهیم شود و از این طریق حس تعاون و احترام به دیگران را در خود رشد می دهد کودک در بازی، چگونگی رعایت مقررات را از طریق فرمانبرداری از مقررات وضع شده فرا می گیرد البته کودک در ابتدا نمی تواند برای سایر کودکان حقوقی قائل شود لذا به شدت در مقابل آن ها مقاومت می کند و حاضر نمی شود اسباب بازی های خود را به آن ها بدهد کودکی که برای اولین بار از تاب استفاده می کند بسیار خودخواهانه برخورد می کند ولی به مرور یاد می گیرد که دیگر کودکان نیز مشتاقانه انتظار می کشند. با بزرگترن شدن کودک این اصل پذیرفته می شود که شرط اساس بازی با دیگران همکاری است در حدود ۶ سالگی کودک نسبت به کودکان دیگر و بازی با آن ها علاقه مند می شود و به تدریج آمادگی پیدا می کند که حقوق دیگران را درک کند در واقع می توان به تأثیر بازی بر رشد همه جانبه شخصیت کودک اشاره کرد که حائز اهمیت فوق العاده ای است (سیف، ۱۳۸۰).
پیشینه خارجی:
[یکشنبه 1399-12-17] [ 12:10:00 ق.ظ ]
|