بیماران دیابتی با چهار­نوع مساله­ی روانی اجتماعی مواجه می­شوند؛ اولین مساله پیامدهای روان شناختی نشانه­ها و بحران دیابت است که بخشی از این مساله مربوط به شروع دیابت و بخشی دیگر مربوط به شکایات جسمی حاصل از دیابت است.نیاز به مداخلات روانی اجتماعی گروهی در افراد دیابتی در مطالعات مختلف بارها ذکر شده است(اسنک و اسکینر،2002؛ روبین و پیروت[1]،1992،2001؛ دلاماتر[2] وهمکاران،2001). هدف اصلی بکار­بردن مداخلات روانی اجتماعی هم کنترل قند­خون و هم افزایش کیفیت­زندگی این بیماران است(لورنز[3] همکاران،1996). از آنجا که فشار­روانی حاصل­از این بیماری که متوجه بیماران است زیاد است بکار­بردن مداخلات روانی اجتماعی ضروری است و به­کار­بردن این مداخله به شکل گروهی بهتر و مقرون به­صرفه­تر است(اسکیلر و اودو[4]،2002).

در بیماران مزمن نسبت به بیمارانی که مشکلات حاد جسمی دارند کاربرد مداخلات روانی اجتماعی معمول تر و دارای پیشینه­ی بیشتری است. این نوع مداخلات گروهی به چهار دسته تقسیم می­شوند: دسته­ی اول گروه­هایی است که با علائم روان­شناختی حاصل از دیابت به­ویژه اضطراب و افسردگی در این بیماران سرو کار دارند(اسپیرا[5]،1997). نتیجه­ی تحقیقات نشان می­دهد که وقتی این بیماران با تشخیص دیابت

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

مواجه می شوند شرکت در گروه­های مداخله­ی روانی اجتماعی در کاهش این علائم موثر است(لریگ، سبل، ریتر، لورنت وهوبز[6]2001؛ شفرد [7]وهمکاران،1999؛ گالاتزر، امیر، گیل، کرپ و لارن[8]،1982). اسپیس، ساچس، پیچمن وپراگر[9] (1995) با بکار­بردن روش مداخله­ی گروهی روانی اجتماعی در بیماران دیابتی نوع 1کاهش میزانHbA1cرا در این بیماران گزارش داد . همچنین الووی، توث ومک کراگر[10](2001) با بکار­بردن یک مداخله­ی روانی اجتماعی شش جلسه­ای در بیماران دیابتی که دچار اختلال خوردن نیز بودند به­این نتیجه رسید که میزانHbA1cبه میزان43%کاهش یافته بود، همچنین پی­گیری شش ماهه­ی این مداخله نشان­داد که رفتار غذا خوردن این بیماران به میزان زیادی اصلاح شده بود. کندری، منش، بوون،گرین و لوی[11](2002). دومین گروه­ها،گروه­هایی هستند که با شکایت­های جسمی حاصل از دیابت مانند مشکلات بینایی در این بیماران سرو­کار دارند. هدف این گروه­ها فراهم آوردن شرایطی است که اطلاعاتی درباره­ی دیابت و مشکلات حاصل از آن به بیماران داده شود . به­علاوه در این گروه­ها بیماران را در جهت افزایش استقلال و عزت­نفس ، کنترل قند­خون و چگونگی استفاده از حداقل بینایی که دارند، مورد حمایت هیجانی قرار می­دهند(کادیتز[12]،1992). زیتلر، دوران، وادت، هرشباچ و استرین[13](1995) در یک مطالعه­ی کنترل شده در بیماران دیابتی نوع1 که در آن بیماران در شش جلسه­ی یک و نیم ساعته که هفته­ای یک­بار تشکیل می­شد به­این نتیجه رسید که پس از سه­ماه اجرای مداخله میزان ترس بیماران از نشانه­های آسیب چشمی شان کم شده و راحت­تر بیماری را می­پذیرفتند.گروه سوم کمپ­های دیابتی است، در این کمپ­ها که بیشتر نوجوانان و کودکان مبتلا به دیابت نوع 1نگهداری می­شوند آموزش­هایی جهت کنترل بهتر بیماری به بیماران داده می­شود. در یک مطالعه­ی کنترل شده که در آن256کودک و نوجوان مبتلا به دیابت نوع1نگهداری می­شدند برنامه ها متشکل بود از سه ساعت آموزش تئوری و عملی خودمدیریتی دیابت به علاوه شش ساعت ورزش، درکنار این­ها نیز در کمپ یک روان­شناس حضور داشت که با کمک روان­شناس و با پیشنهاد خود اعضای گروه هر روز درباره­ی یک موضوعی بحث می­کردند(میسوراکا، گنارو، لیونیلو، دوال و الوی[14]،1996). و آخرین گروه گروه­هایی است که با نیاز­های روزانه­ی دیابتی ها سرو­کار دارد. هدف این گروه­ها آموزش راهبرد­های مقابله­ای از طریق آموزش حل­مساله و آموزش مهارت­های اجتماعی است.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت