پایان نامه آموزش ذهن آگاهی/نظریه افسردگی لوینسون
نظریه­ های دیدگاه رفتاری:
 

نظریه افسردگی لوینسون:
مطابق با مدل لوینسون و همکارانش (1970) افراد افسرده دارای نقص‌ها و کمبودهایی در مهارت‌های اجتماعی هستند. به نظر این دانشمندان بیماران افسرده در پنج زمینه با افراد غیر افسرده تفاوت دارند که عبارتند از: تعداد واکنش‌های رفتاری، تعداد دفعات آغازش‌گری رفتار (نه واکنش به رفتار دیگری)، میزان ارائه یکسان رفتار خود به سایرین، نهفتگی پاسخ‌دهی به رفتار فرد دیگر و میزان رفتار تقویت کننده‌ی مثبت. از این رو بیماران افسرده مهارت­های اجتماعی ضعیفی دارند که موجب می‌شود میزان دریافت تقویت مثبت مشروط به پاسخ پائین آمده و میزان مواجهه با تجربه‌ی آزارنده (تنبیه) افزایش یابد. به عبارت دیگر افسردگی پاسخی به فقدان تقویت مثبت مشروط به پاسخ است. در نظریه‌ی لوینسون برای وقوع تقویت ناکافی سه علت مطرح است: نخست محیط مناسب منصف عمل کند. دوم فرد ممکن است فاقد مهارت­های لازم برای دستیابی به تقویت در محیطی باشد که بالقوه در آن یافت می‌شود. سوم: تقویت کننده­ها ممکن است در استرس فرد باشند اما او در کسب لذت و خوشی از آن­ها ناتوان باشد.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

لوینسون و همکارانش در آزمایش تجربی ثابت کردند که شدت افسردگی به طور منظم همراه با افزایش تنبیه و کاهش تقویت مثبت مشروط بر پاسخ تغییر می‌یابد. او پایین بودن میزان دریافت تقویت مثبت افراد افسرده را به این شرح خلاصه می‌کند: 1) افراد افسرده در مقایسه با افراد غیر افسرده در آغاز رفتارها کُند هستند. 2) در افراد افسرده میزان تقویت مثبت دریافت شده برای رفتارهای خاص کمتر از دیگران است. 3) خلق افسرده موجب می‌شود که فرد کمتر در فعالیت‌های خوشایند شرکت جوید 4) افراد افسرده در مقایسه با افراد غیر‌ افسرده حساسیت زیادی به محرک‌های آزارنده دارند. 5) میزان تقویت مثبت که بیماران افسرده دریافت می‌کنند به دنبال بهبودی افزایش می‌یابد.

به طور خلاصه در نظریه­ی لوینسون علت افسردگی به تعامل محیط و رفتار مشخص مربوط است که رفتار در این چهارچوب یک تعیین کننده ارتباط متقابل صرف و نه صرفاً پیامد رویدادهای بیرونی تلقی می‌شودافراد افسرده از موقعیت‌هایی که آن‌ها می‌توانند در آن‌جا تقویت کننده‌های مثبت وابسته به پاسخ را دریافت دارند به خاطر این­که آن‌ها مهارت‌های اجتماعی ضروری برای تعاملات پاداش دهنده مشکل دارند اجتناب می‌کنند (احدی، جمهری؛1380).

2-3-5-2- نظریه روابط بین‌فردی
این نظریه بر این اساس پرداخته شده است که افسردگی در زمینه ارتباط اجتماعی افراد بروز می‌کند و برای درمان آن فهم زمینه بین فردی پیدایش علائم بیماری مهم است. خاستگاه نظری این مدل تا اندازه‌ای به نظریات آدلف میر مربوط است. به نظر این دانشمندان انطباق فرد با محیط تابع تجربیات اولیه در خانواده و قدرت سازگاری در گروه­های اجتماعی مختلف است. در این دیدگاه برای فهم ریشه افسردگی لازم است که نظریه­های رشد خصوصاً نظریه بالبی را مد نظر قرار دهیم. به نظر بالبی عشق مادر در دوره‌ی نوزادی و کودکی به همان اندازه برای بهداشت روانی او اهمیت دارد که ویتامین­ها و پروتئین‌ها برای بهداشت جسمانی او نیاز است. طبق این نظریه جدایی اولیه کودک از مادر بین 3 ماهگی تا 3 سالگی مانع پیدایش و رشد احساس دلبستگی در کودک می‌شود. به نظر می‌رسد در صورتی که جدایی از مادر قبل از 3 ماهگی اتفاق افتد پریشانی روانی نوزاد اصولاً واکنشی به غرابت و تغییر محیط است و معمولاً در صورت وجود جانشین خود را با آن تطبیق می‌دهد. (شاملو، 1385؛ احمدوند، 1386).

اریک اریکسون روان­شناس معاصر معتقد است که آن­چه کودک از ارتباط متقابل خود با مادرش کسب می‌کند اعتماد اساسی یا بی‌اعتمادی اساسی نسبت به دنیا به طور کلی و نسبت به مردم به طور خاص است. فقر عاطفی حاصل از رابطه ناکافی بین کودک و مادر موجب پیدایش عدم اعتماد به دیگران و محدودیت تجارب اجتماعی بعدی خواهد شد. بدیهی است چنین نگرش‌های بدبینانه و دوری جستن از افراد در درازمدت می‌تواند به واکنش‌های افسردگی بیانجامد (احمدوند، 1386).

لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت