مدل عملکرد اجرایی خودتنظیمی (S-REF)

مدل S-REF تنها معرف نحوه عملکردفرد دراختلالات روان شناختی نیست بلکه الگوی خاصی ازپردازش اطلاعات است(گارسیامونتس، پرز آلوارز، بالبوئنا، گارسلان وکانگاس، ۲۰۰۶). نمودار زیر معرف سطوح مختلف پردازش اطلاعات وفعالیت S-REF می‌باشد.

 

باورهای خود

 
   

 

 

 

 

 

 

 

پردازش کنترل شده

اتمام                                                                                                                 

 

 

 

 

پردازش خودکار

 

 

 

 

واحدهای پایینی پردازش اطلاعات

شکل (۲-۵) مدل عملکرد اجرایی خودتنظیمی (S-REF)، (اقتباس از ولز و متیوس، ۱۹۹۴؛
به نقل از ولز،۲۰۰۰، ص۱۷).

مطابق این مدل سیستم شناختی مرکب از سه سطح شناختی می‌باشد. درسطح اول که به صورت خودکار و براساس محرکهای بیرونی برانگیخته می‌شود، خارج ازآگاهی فردعمل می‌کند. سطح دوم دارای پردازش ارادی وشامل ارزیابی آگاهانه از وقایع،  کنترل فکروعمل می‌باشد.  وسطح سوم شامل باورهای اخباری[۱] وباورهایی درخصوص طرح‌های پردازشی است(ولز، ۲۰۰۰). این ساختارشناختی تحت عنوان مدل عملکرداجرایی خودتنظیمی‌(S-REF)مطرح شد(ولزومتیوس، ۱۹۹۶).

دوره‌های فعالیت S-REF درشرایط طبیعی کوتاه است. زیرا S-REF می‌تواند بااستفاده ازدانش خود، پاسخ‌های صحیح راهدایت وبا انجام راهبردهای صحیح شرایط را به شرایط طبیعی بازگرداند. ولی درشرایط غیرمعمول دوره فعالیت S-REF طولانی‌تر می‌شود. برای مثال دراختلالات روان شناختی شخص قادر به استفاده از راهبردهای صحیح ورسیدن سریع به اهداف خودتنظیمی‌نیست. این مشکل یابه دلیل انتخاب راهبردهای غلط ویا وجود اهداف غیرواقعی است. دراین شرایط اصلاح هدف وبرگزیدن هدفی واقع بینانه ویااستفاده ازراهبردهای مقابله‌ای مناسب، برای مثال راهبردهایی غیر از نگرانی ونشخوار فکری می‌تواند به فعالیت S-REF خاتمه دهد وفرد را از درگیری در یک شرایط خاص رهاکند. علاوه بر فعالیت S-REF درحوزه پردازش ارادی، فعالیت آن می‌تواند بر سطوح اول وسوم نیز تأثیرگذار باشد.  S-REFمی‌تواند اساس دانش خود (باورها) را درسطح سوم اصلاح کند. احتمال تعدیل، تغییر وتقویت باورها بستگی به اهداف وطرح فراشناختی فعال شده و همچنین اثرات راهبردهای مقابله‌ای داردکه توسط طرح موجود مشخص می‌شود. بعضی ازراهبردهای مقابله‌ای مثل اجتناب ازموقعیت ترس‌آور مانع تغییر درباورها می‌شود. فعالیت S-REF برپردازش سطح اول نیز تأثیرگذار است.

S-REF باعث ایجاد سوگیری درفعالیتهای سطح پایین‌تر می‌شود. بعضی از راهبردها، مانندنظارت آگاهانه بروقایع ممکن است به طور داوطلبانه شروع به کارکنند و تقدم فعالیت سطح پایین‌تر را روی محرکات درونی یابیرونی خاصی قراردهد. همچنین بعضی ازراهبردهای مقابله‌ای درجهت کاهش پردازش سطح پایین‌تر عمل می‌کند. مثل آرامش ومراقبه[۲] که هدف آن کاهش تحریکات بدنی است ویاآمادگی ذهنی وراهبردهای پیش بینی کننده که هدفشان کاهش وحشت زدگی است(ولز، ۲۰۰۰).

۲-۲-۳-۲ ارتباط S-REF بااختلالات روان شناختی

درمدل عملکرد اجرایی خودتنظیمی‌(S-REF)آسیب پذیری برای بدکارکردی روان شناختی وتداوم آن همراه باسندرم توجهی - شناختی(CAS) است که مشخصه آن توجه زیاد متمرکز برخود، نظارت برتهدید، فرایند نشخوار، فعالیت باورهای بدکارکردی وراهبردهای خودگردانی است، که دراصلاح دانش خودسازگارانه شکست خورده‌اند. این سندرم توسط باورهای فراشناخت فردی تحریک می‌شودوباورها ازطریق این سندرم برراهبردهاوپردازش‌های خاص تأثیرگذارهستند(موریسون[۳] وولز، ۲۰۰۳). بنابراین شروع وتداوم فعالیت سندرم توجهی-   شناختی دربرابر استرس به دانش فراشناخت (باورها)وابسته است. به نظر ولزاین باورها بایدجدا ازباورهای معمول (طرحواره ها)،که درشناخت درمانی برآن تأکیدشده فرمول بندی شود. مواردی ازاین باورهای مربوط به اهمیت انواع خاصی ازافکار وباورهای درمورد راهبردهای مقابله‌ای که روی شناخت مؤثرند راکارت رایت- هاتون[۴] وولز درقالب پنج باور درپرسش نامه فراشناخت(MCQ)معرفی کرده‌اند.

این پنج باور شامل باورهای زیراست:

۱-  باورهای مثبت درمورد نگرانی: این اعتقادوباور که تفکر مداوم مفیداست. ۲-  باورهای منفی درموردنگرانی ومرتبط باغیرقابل کنترل وخطرناک بودن: که فردفکرمی‌کندتفکرمداوم،  غیرقابل کنترل وخطرناک است. ۳-  اطمینان شناختی: که بااعتماد واطمینان به توجه وحافظه مشخص می‌شود(دراینجا درواقع عدم کفایت شناختی وعدم اصمینان به حافظه مدنظراست). ۴-  باورهایی درموردنیازبه کنترل افکار: بااعتقاد فردمبنی براینکه انواع خاصی ازتفکر بایدسرکوب شود رابطه دارد و ۵-  خودآگاهی شناختی: که با تمایل به نظارت روی افکار وتمرکز توجه برآنها مشخص می‌شود. درپژوهش‌های ولز وهمکاران این پنج باور نسبتا"مستقل ازیکدیگرند(اسپادا[۵]، محی الدینی[۶] و ولز، ۲۰۰۸).

۲-۲-۳-۳ پدیدآیی وسواس مطابق مدل S-REF

اولین مدل فراشناخت خاص OCD توسط ولز ومتیوس پیشنهاد، ۱۹۹۴، وسپس توسط ولز، ۱۹۹۷و(۲۰۰۰)تصحیح شد. درمدل پیشنهادی ولزومتیوس برای اختلال وسواس فکری و  عملی  دوبعد ازباورهای فراشناخت مورد تأکید قرارگرفته است. شامل: الف- باورهایی درارتباط بامعنا وقدرت افکار و ب-  باورهایی درباره تشریفات(مایرز، فیشروولز، ۲۰۰۹).

الف- باورهایی درارتباط بامعنا وقدرت فکر

اولین مجموعه ازباورها براهمیت ومعنای افکارمزاحم تأکیدمی‌کند. باورهای فراشناخت درمورد افکار
مزاحم به سه بعد گسترده تقسیم می‌شود، ائتلاف فکر-  عمل (TAF)، راچمن، ۱۹۹۳؛  ائتلاف فکر-
حادثه[۷] (TEF)، ولز، ۱۹۹۷وائتلاف فکر-  شی[۸] (TOF، ولز، ۲۰۰۰).

درمدل ولزTAF ، به ائتلاف بین افکار واعمال اشاره می‌کند.  TEF،  به باوری اشاره می‌کندکه به موجب آن یک فکر می‌تواند باعث رخ دادن یک حادثه یاشاهدی برای رخ دادن اتفاق باشدوTOF به باوری اشاره می‌کند که به موجب آن افکار، احساسات یاخاطرات می‌تواند به مردم یااشیاء دیگر منتقل شود (فیشر وولز، ۲۰۰۵). مثال‌های زیرمعرف TAF می‌باشد. «اگر من فکرآسیب رساندن به خودم راداشته باشم، به خودم آسیب خواهم رساند»یا«اگرمن افکارنادرستی داشته باشم، این فکر به معنای آنست که می‌خواهم آن افکار راداشته باشم». TAF توسط راچمن، ۱۹۹۳، شافران[۹]، ثردارسون[۱۰] وراچمن(۱۹۹۶) وراچمن وشافران، ۱۹۹۹، مطرح ودرمدل ولز نیز مورد توجه قرارگرفت وبه این معناست که افکار مزاحم خاصی، بطورمستقیم برحوادث بیرونی اثرمی‌گذارند، علاوه براین گاه شامل این باور که داشتن بعضی ازافکار مزاحم معادل انجام دادن آن است نیزمی‌شود. درTEF، مرز بین فکروحادثه ازبین می‌رود وبیمار باور داردکه یک فکر خاص، یک اتفاق را به وجود خواهدآورد. برای مثال این فکر که«اگرفکرکنم که اتفاقی خواهد افتاد، این فکربه واقعیت خواهد پیوست»ومثالی برای TOF اینکه«اشیاء می‌توانندباافکار واحساسات کثیف شوند»(ولز، ۲۰۰۰). این باورهاتوسط افکارمزاحمی‌که بطور طبیعی رخ می‌دهند، فعال شده وباعث میشوندکه افکار مزاحم به عنوان خطرناک یامزاحم ارزیابی شوند(مایرز، فیشر وولز، ۲۰۰۹). داشتن این باورهای ائتلافی تمایل به تمرکز بر افکار وکنترل آنها راافزایش می‌دهد. درواقع فردباتمرکز بر این افکار سعی برحذف آنها از ذهن خود دارد، تاازطریق حذف آنها ازافکار خودمانع رخ دادن آن افکار درواقعیت شود. این تلاش منجر به ایجاد دور معیوبی می‌شودکه نه تنها درجهت کنترل افکار نتیجه‌ای دربر نخواهد داشت، بلکه بالعکس فراوانی آن افکار را نیزافزایش خواهد داد.

درمدل درمانی ولز اصلاح باورهای ائتلافی امری ضروری است(فیشر وولز، ۲۰۰۵). علاوه بر فراشناخت‌های دررابطه با ائتلاف، این مدل مدعی است که عوامل فراشناخت دیگری نظیر باور‌های فراشناخت درمورد تشریفات(برای مثال، نیازبه کنترل افکار)واستفاده ازملاکهای درونی بدکارکردی درایجاد وتداوم مشکلات OCD  سهیم هستند(مایرز وولز، ۲۰۰۵). به این ترتیب گروه دوم باورها دررابطه با وسواس مطرح می‌شود.

ب-  باورهایی درباره تشریفات

گروه دوم ازباورهای وسواسی باورهایی درمورد تشریفات وسواسی است، که شامل دوجزء می‌باشد:
۱-  باورهای اخباری درباره نیاز به انجام دادن تشریفات و۲-  یک طرح یابرنامه برای نظارت وکنترل عمل. مدل فراشناخت براین تأکید دارد که بیماران OCD باورهای فراشناخت مثبتی درمورد ضرورت اجرای تشریفاتی که علائم وسواس فکری و  عملی  راحفظ می‌کند و بر می‌انگیزاند، دارند. آنهاهمچنین ازملاک درونی نامناسبی نظیر یک ملاک احساسی یا«حافظه کامل»[۱۱]که دلالت می‌کند براینکه بایدتشریفات قطع شود، استفاده می‌کنند(فیشر وولز، ۲۰۰۵). نقش این باورها در رویکردهای شناختی قبلی مورد توجه قرارنگرفته است.

باورهای اخباری درباره نیاز به انجام دادن تشریفات را ولز به باورهای مثبت ومنفی تقسیم می‌کند(ولز، ۲۰۰۰؛ فیشر وولز، ۲۰۰۸). اینکه«تشریفات رفتاری مرا امن نگه می‌دارد»ویا«تشریفات رفتاری می‌تواند باعث از دست دادن کنترل یا دیوانگی من شود»مثال‌هایی برای باورهای مثبت ومنفی درمورد تشریفات رفتاری است. درمورد جزء دوم یعنی یک طرح یا برنامه برای نظارت وکنترل عمل ولز بیان می‌داردکه بیماران تمایل دارند که برملاکهای درونی به عنوان علائم توقف تشریفات تکیه کنند.  به این ترتیب آنها ملاکی احساسی مثل «احساس اطمینان»یا«احساس کامل شدن»رانشانه توقف تشریفات قرارمی‌دهند. اما این احساس ناپایداربوده و درمقابل کوچکترین محرک ازبین رفته وفرداحساس می‌کند که مجبور به انجام مجدد این تشریفات تا زمان کسب مجدد احساس اطمینان است واین چرخه معیوب همچنان ادامه خواه یافت(ولز، ۲۰۰۰).

مدل فراشناخت OCD مشتمل بر عوملی که درماندگاری وسواس فکری و عملی مشارکت می‌کنند از سوی ولز به این ترتیب نشان داده شده است.

ماشه چکان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل (۲-۶) یک مدل فراشناختی اولیه مشتمل برعواملی که در ماندگاری اختلال وسواس فکری و عملی مشارکت می‌کنند(اقتباس از ولز، ۱۹۹۷؛ به نقل از فیشر و ولز،۲۰۰۸، ص۱۱۸).

در توضیح نمودارفوق چنین بایدگفت:

درابتدا یک ماشه چکان[۱۲] (دراغلب موارد یک فکر مزاحم، تردید، ویا یک هیجان  یا احساس مزاحم)باورهای فراشناختی راکه در ارتباط باماشه چکان هستند، فعال می‌کند. باورهایی که دراین سطح وجود دارندشامل باورهایی درمورد خطر یامعنای فکر می‌باشد. این باورها درتوضیحات قبلی تحت عنوان TAF،  TEFوTOF توضیح داده شد. سپس باورهای فراشناختی بر شیوه ارزیابی افکارمزاحم تأثیر می‌گذارند. علاوه براین، دراین مرحله باورهایی درموردتشریفات نیزبراین ارزیابی‌ها اثرمی‌گذارند، که شامل باورهای مثبت ومنفی درمورد تشریفات ویک طرح یابرنامه برای نظارت وکنترل عمل می‌باشد. باورهای درمورد تشریفات منجر به انتخاب وانجام پاسخ‌های رفتاری می‌شود، که تازمان کسب احساس رضایت درونی ادامه می‌یابند. انجام پاسخ‌های رفتاری وشکست یاموفقیت درانجام آنها می‌تواند به صورت افزایش یاکاهش اضطراب ویا ادارک تهدید تعبیروتفسیرشود. پاسخ‌های هیجانی که نتیجه ارزیابی افکارمزاحم هستند، منجر به تعبیروتفسیرهای منفی دیگری می‌شوند.  برای مثال ممکن است به عنوان ازدست دادن کنترل ویاخطرات دیگری تعبیر شوندویاعلائم اضطراب ممکن است به عنوان شاهدی برای حمایت ازتعبیر وتفسیرهای منفی افکار مزاحم ارزیابی شود. درهر حال پاسخ‌های هیجانی احتمال بروز افکار مزاحم رابیشتر می‌کند. همچنین پاسخ‌های هیجانی دارای آستانه‌های پایینی برای ردیابی محرکهای وسواسی هستند ومانع به وجود آمدن حالات درونی می‌گردند که علائمی‌ برای توقف وخنثی‌سازی این افکار به وجود می‌آورند. این حالات هیجانی به عنوان ماشه چکان عمل می‌کنند وبه این ترتیب افراد باور دارند که غرق دراحساس‌های منفی هستند وتازمانیکه تشریفات را به جا نیاورند، احساسات منفی آنها ادامه دارد.

همچنین پاسخ‌های رفتاری ازطریق دو چرخه‌ی بازخوردی منجر به تداوم اختلال می‌شود. از سویی فرد عدم وقوع فجایع وخطرات را به انجام رفتارها وتشریفات رفتاری نسبت می‌دهدواین عاملی می‌شود برای تثبیت باورهای فراشناخت ومانعی است برای اثبات ناکارآمدی این باورها.  ازسوی دیگر توجیهات معکوس(عدم یاد آوری یک عمل دال بر عدم انجام آن عمل است)، افکارمزاحم رابرانگیخته‌تر می‌کند. به این ترتیب چرخه معیوبی بین پاسخ‌های هیجانی،  رفتارهاوافکار مزاحم به وجود می‌آید که منجر به افزایش افکار مزاحم وافزایش پاسخ‌های هیجانی ورفتاری می‌شود. این فرآیندی است که مطابق مدل ولز، ماشه چکان ها، باورهای فراشناخت اعم ازائتلاف ها و باورهای درمورد تشریفات وارزیابی افکار مزاحم وپاسخ‌های رفتاری وهیجانی را به یکدیگرمرتبط ودریک چرخه معیوب قرارمی‌دهد. چرخه‌ای که درجریان درمان بایدلاجرم درنقطه‌ای قطع شود.

علاوه بر این همه باورهای فراشناخت مرتبط بااختلالات هیجانی که درنظریه ولز درقالب پنج باور فراشناخت ودریک پرسش نامه(MCQ)گردآوری شده، باافکار وسواسی ووسواس چک کردن رابطه مثبت ومعنی داری نشان داده‌اند. وسواس شستشو با باورهای منفی درباره نگرانی(خطرو عدم توانایی برای کنترل)ووسواس چک کردن باباورهای مثبت درباره نگرانی رابطه داشتند و اجبارهای مربوط به زیبایی و آراستگی باخودآگاهی شناختی رابطه مثبتی داشتند(کارت رایت- هاتون وولز، ۱۹۹۷). همچنین ولزوپاپاجورجیو[۱۳] ،۱۹۹۸، بیان کردند که رابطه مثبتی بین اطمینان شناختی در MCQوعلائم وسواس فکری و عملی مثل چک کردن، شستشو، آراستگی، تکانه‌هاوافکاروسواس گونه وجود دارد. همچنین بعضی پژوهش‌ها رابطه مثبت بین خودآگاهی شناختی[۱۴] (CSC)وOCD رانشان داده‌اند. تمرکز افراطی (بیمارگونه)برخود درOCD  ممکن است شامل توجه زیاد به افکارباشد. یعنی درکنارتفاوت‌های موجود درمورد ارزیابی افکار مزاحم وتفاوت درباره باورهای درمورد افکار، یک بعد اساسیOCD می‌تواند تمرکز مفرط وآگاهی ازافکار خودباشد(ژانک، کالاماری، ریمن وهفل فینگر، ۲۰۰۳). کارت رایت- هاتون وولز(۱۹۹۷)دریافتند که CSCتنها زیرمقیاسی بود که شرکت کننده‌های واجدOCD واختلال اضطراب منتشر[۱۵] (GAD) درآن تفاوت داشتند و نمرات افرادOCD دراین زیرمقیاس‌ها بطور معنی داری ازافراد GAD بیشتربود.

[۱] -declarative beliefs

[۲] -meditation

[۳] -Morrison

[۴] - Cartwright-Hatton

[۵] - Spada

[۶] - Mohiyeddini

[۷] - Thought –event Fusion(TEF)

[۸] - Thought –Object Fusion(TOF)

[۹] - Shafran

[۱۰] - Thordarson

[۱۱] - perfect momory

[۱۲] -trigger

[۱۳] -Papageorgiou

[۱۴] -Cognitive Self-Consciousness(CSC)

[۱۵] - Generalized Anxiety Disorder(GAD)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت