هرآنچت مرادست از ما بجوی بگو تا رسانمت یک ره بکام روم تا زیارت کنم کم و بیش نگویی تو بر ما دروغی دگر که از ما دروغی کند خلق یاد ( ربیع، ۱۳۸۸: ۲۸۸ر ) ونیز حضرت علی، فرزندش را یک روز راه به بدرقۀ او فرستاد. بیست تن از زنان طایفۀ عبدالقیس را با لباس مردانه به محافظت او گماشت؛ عایشه در این مردی و بزرگواری امیر المؤمنین باز بهانه ای برای شکوه و بد گوئی جست، گفت: علی (ع) مردان نامحرم را همراه حرم رسول الله کرد که در بیابان ها با او باشند. وقتی به مدینه رسدند، زنان دستار و شمشیر از خود بر گرفتند و نشان دادند که همه زن و محرم بوده اند. برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. حمیرا بگفت این چنین عاربس سپردند ما را بنامحرمان پس آنگه بگفت بر سر جمع زود بگفتند آنها که ما دختریم بگفتند و سوی حرم تاختند همی گفت هر کس زهی بوالحسن بگیتی نبوذست چون وی حکیم که مارا زخویشان نبذ یار کس که تا شد بما بر عدو بذ گمان که این بو ترابست قتال جود از این سان سخن ها چرا غم خوریم کزین دختران دوشیزه یافتند نباشد بعالم درون مرد و زن نیاورد گردون به از وی کریم ( ربیع، ۱۳۸۸: ۲۸۹ر– ۲۹۰پ ) «شبی که علی (ع) به خانه ی عبدالله به دیدار عایشه رفت، صفیه بانوی خانه که شوهرش کشته شده بود و به علی (ع) اسائه ی ادب کرد و گفت خدا فرزندانت را یتیم کند چنانکه فرزندان مرا بی پدر کردی. مولا جواب نداد و یکسر به اتاق عایشه رفت و گفت: ( جبهتنا صفیه ) صفیه برروی من در ایستاد. همراهان علی (ع) غضبناک شدند و خواستند این زن فحاش را ادب کنند. امیرالمؤمنین فرمود، خاموش باشید پیغمبر ما فرمان داد، متعرض زنان مشرک و کافر نشویم، چگونه می خواهید به طرف زن مسلمانی دست دراز کنید. همان شب علی (ع) به جای این که عایشه ی شکست خورده را نکوهش کند از او تفقد فرمود. عایشه در دشمنی با علی (ع) دچار عقده ی روحی بود، بیش از همه از جهت نازا بودن خود و پسر آوردن فاطمه (ع) ناراحت و در مخالفت با علی (ع) و خلافت او بی اختیار بود. امام علی رغم فتنه ی عظیمی که عایشه بر ضد او انگیخته بود با منتهای جوانمردی از او دل جوئی کرد تاآن جا که فرمان داد دو جوان کوفی که پشت خانه ی عایشه، شعر در هجو او خوانده بودند،هر یک را صد تازیانه زدند.» (صدر، ۱۳۹۶: ۳۳ ) فردای معرکه ی جمل علی (ع) همان گونه بر کشتگان اردوی خود نماز گذاشت، بر اجساد دشمنان هم نماز خواند و فرمود: اگر نادانسته و به نیّت یاری حق به جنگ من آمده باشند، گناهکار نیستند. همی گفت رحمت کنید ای یلان هرآن کو بیفکند از دست تیغ برآن منهزم کشتۀ ناکثان مدارید رحمت از آن کس دریغ ( ربیع، ۱۳۸۸: ۱۴۵ پ) نسبت به خوارج با اینکه اسائه ی ادب می کردند و اورا علناً کافر می خواندند، بارها فرمود: «مادام که به ما کاری ندارند،با آن ها کاری نداریم و سهم آن ها را از بیت المال می دهیم و اگر مجادله کردند، مجادله می کنیم و اگر دست به کشتارو تباهی زدند،لا علاج با آن ها جنگ خواهیم کرد، با این که امیرالمؤمنین علی می دانست که اگر عامه ی خوارج به اشتباه رفته اند، اغلب شعار آن ها ( لا حکم الا الله ) با جملۀ ( کلمه حق یراد بها الباطل ) جواب می گفت: مع الوصف به حدی نرمی و حوصله کرد. به حدی با بحث و منطق در اقناع آنها کوشید که چند هزار تنشان به کوفه و به معسکر امام باز گشتند. غرض ورزی آن ها از این جا معلوم می شود که روز اوّل می گفتند: کوتاهی در جنگ با معاویه خطا بوده و بایستی به جای تسلیم به حکمیت، جنگ را در میدان صفین دنبال می کردیم. از طرفی می دیدند و می دانستند که عقیده ی امیرالمؤمنین (ع) هم همین بود و برای متقاعد کردن اکثریتی که به تحریک جاسوسان معاویه در میان سپاه علی (ع) اصرار در ترک مخاصمه و تسلیم به حکمیت داشتند، منتهای کوشش و حتی الحاح را کرد. النهایه توفیق نیافت و ادامه ی جنگ علی رغم سپاهیانی که او را تهدید به مرگ کردند، معقول و مقدور نبود. می دیدند فشار به امیرالمؤمنین (ع) تا آن جا بود که گفتند به مالک اشتر فرمان بازگشت بده و گرنه تو را خواهیم گشت. علی (ع) به مالک که نزدیک بود با لشگریان رشید خود به سراپرده ی معاویه دست یابد و او را اسیر یا وادار به فرار کند، الزاماً فرمان ترک مخاصمه داد. مالک که به آسانی نمی توانست از چنین پیروزی چشم بپوشد در بازگشت تعلل کرد. علی (ع) پیغام داد، که اگر چند دقیقه دیرتر بر گردی مرا زنده نخواهی یافت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت