شخصیت حضرت علی ع در دو منظومه علی نامه و خاوران نامه- قسمت ۳۶ |
ز کینه گرفته ره اختیار
همی کرد هر یک چو شیطان فریب
شده یارش از خاصگان چند کس
( ربیع، ۱۳۸۸: ۲ر )
امّت در مسألۀ جانشینی رسول خدا (ص) دو گروه شدند: جمعی طرفدار «نص» شدند و جمعی طرفدار «اختیار».منظور مؤلف از «نصّ» که گاه آن را جانشین نام امام علی بن ابی طالب (ع) نیز می کند، این است که رسول خدا (ص) در «غدیر» جانشین خود را به «نص» تعیین کرده است و آنها که راه «اختیار» و انتخاب دیگران را پیموده اند، در حقیقت «نص» را رها کرده اند. حضرت علی (ع) برای استرداد حق خویش قدرت داشت و برای حفظ دین مأمور به صبر بود و این بزرگترین مصیبت و مظلومیتی است که هیچ کس را جز خود او یارای تحملّ آن نیست ! حضرت می فرماید: «بارها تصمیم گرفتم که یک تنه با این قوم ستمگر به جنگ بر خیزم و حق خویش باز ستانم ولی به خاطر وصیّت پیغمبر (ص) و برای حفظ دین خود صرف نظر کردم.»( نهج البلا غه، ۱۳۸۷: خ۴ ) چه صبری بالاتر از این که اراذلی چند مانند مغیره بن شعبه و خالد بن ولید به خانه اش بریزند و به زور و اجبار او را برای بیعت با ابو بکر به مسجد برند، در حالی که اگر دست به قبضه شمشیر می برد، مخالفی را در جزیره العرب با قی نمی گذاشت ! گویند وقتی حضرت امیر (ع) راکشان کشان برای بیعت با ابوبکر به مسجد می بردند، یک مرد «یهودی که آن وضع و حال را دید، بی اختیار لب به تهلیل و شهادت گشوده و مسلمان شد و چون علّت آن را پرسیدند، گفت: من این شخص را می شناسم ولی این همان کسی است که وقتی در میدان های جنگ ظاهر می شد، دل رزم جویان را ذوب کرده و لرزه براندامشان می افکند و همان کسی است که قلعه های مستحکم خیبر را گشود و در آهنین آن را که به وسیله چندین نفر باز و بسته می شد، با یک تکان از جایگاهش کند و به زمین انداخت، امّا حالا که در برابر جنجال یک مشت آشوبگر سکوت کرده است، بی حکمت نیست و سکوت او برای حفظ دین اوست، و اگر این دین حقیقت نداشت، او در برابر این اهانتها صبر و تحمل نمی کرد. اینست که حقّ بودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم.» ( رسولی محلاتی، ۱۳۷۷: ج۷،۲۳۲ ) و نیز چه صبری بالاتر از این که هنگامی که از بصره آگاه شد، در منبر دست های خود را به سوی آسمان بالا برد و فرمود:«پروردگارا تو آگاهی حقی را طلب کنند که خود به طیب خاطر و رضای باطن از دست بنهادند، و خونی را می جویند، که خود در سیلاب آن سهیم و شریک بودند. بار خدایا آنان را مخذول کن و وعدۀ خویش وفا فرما» ( رسولی محلا تی، ۱۳۷۷: ج ۷،۴۰۱ ) و در طول جنگ بارها برای منصرف ساختن آن ها کوشید و نیز عبد الله بن عباس و زید بن صو حان را به نزد عایشه گسیل داشت. و به آنها فرمود: «به عایشه بگویید: خدای تبارک تعالی به تو دستور داده بود در خانه ات بنشینی و از خانه بیرون آمده ای و در نتیجه مردم به خاطر پیوستن تو، در بلا و دشواری افتاده اند. برای تو بهتر آن است که خانه ات بنشینی و از خانه بیرون نیایی و تواین مطلب را به خوبی می دانی، جز آنکه جمعی تو را گول زده و فریب داده و تو گول آنها را خورده و از خانه بیرون آمده ای و در نتیجه مردم به خاطر پیوستن تو، در بلا و دشواری افتاده اند. برای تو بهتر آن است که به خانه ات باز گردی و گرد دشمنی و جنگ نگردی و اگر باز نگردی و این آتش را خاموش ننمایی، به دنبال آن جنگ است، و درآن جنگ خلق زیادی کشته خواهند شد. پس ای عایشه از خدا بترس و به درگاه خدا توبه کن که خدای تعالی توبۀ بندگان خود را می پذیرد و از آنها می گذرد، و بپرهیز ازآنکه محبت عبدالله بن زبیر و قرابت و نزدیکی با طلحه تو را به کاری وادارد که آتش دوزخ را به دنبال دارد.» ( رسولی محلاتی، ۱۳۷۷: ج۷،۴۰۷ )
سرایندۀ منظومۀ دینی این حوادث را با قلم زیبای خود بدین گونه ترسیم نموده است.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |
چوحیدر بدید از حمیرا چنان بنالید زار و بگفت ای خذای نماند از نصیحت که بر ناکثین نرفتند بحکم کتاب خدای علی چون بدانست از حالشان بلشگر بگفت ای سپاه خدای فرو کوفت طبل سعادت چنان |
که باز آورید فتنه با بصریان بحق تو ای خالق رهنمای بکردم شب وروز حکم مبین بماندند ز قول محمد بجای از آن فعل و دیذار و کردارشان باسب اندر آرید یکباره پای بر ناکثینان شد اندر زمان ( ربیع، ۱۳۸۸: ۴۸ ر ) |
امیرالمؤمنین در جنگ جمل بر مروان حکم که در عداد دشمنان بزرگ و قوی پنجه او بود دست یافت ویرا ببخشود و از گناه او در گذشت، عبدلله زبیر را که باعث آن همه خونریزی شده بود، آزاری نفرمود و به شفاعت عایشه ویرا آزاد کرد. علی از کردار عایشه نیز صرف نظر نمود و بر زیادت از این ویرا با اعزاز و اکرامی زیاد به سوی مدینه مراجعت داد.
چو حیدر بدیذ آن بمانند باد بگفت ای یلان کس مباد از شما بفرزند بوبکر زان پس علی بر خواهر خویش ویرا ببین که این داور روز محشر بود |
بنزدیک هودج شد و ایستاد که گردد بر حرمت مصطفی بگفتا تو رو ای سوار ملی نه چو پیش بنواز و با وی بشین وخصمش درین کار پیامبر بود ( ربیع، ۱۳۸۸: ۵۴ پ ) |
[یکشنبه 1399-12-17] [ 12:01:00 ق.ظ ]
|