آراء و نظرات جرج هومنز، پیتر بلا و تا حدی جیمز کلمن در چند دهه اخیر، اهمیت خاصی یافته و از اقبال نسبتا زیادی برخوردار بوده است. نظریه مبادله یکی از جدیدترین نظرات فردگرایانه متکی بر روانشناسی رفتاری است که در عین حال در مباحث عملی مردم شناسی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ریشه دارد (توسلی، ۱۳۷۱ : ۳۸۱)

 

- هومنز

او اساسا بر این نظر بود که مردم هر کاری را که در گذشته از آن پاداش دیده باشد، ادامه می‌دهند. بر عکس از دست زدن به هر کاری که از آن زیان دیده باشند، سرباز می زنند. برای فهم رفتار، نیاز به فهم سابقه فردی پاداشها و خسارتها داریم. یه همین دلیل، جامعه شناسی نباید بر آگاهی و یا ساختار و نهادهای اجتماعی، بلکه باید بر روی الگوهای ترغیب تاکید داشته باشد.

همچنان که از نام این نظریه برمی آید، نظریه تبادل نه تنها با رفتار فردی بلکه با کنشهای متقابل انسانها که در برگیرنده تبادل پاداشها و خسارتها است، سرو کار دارد. فرض بر این است که کنشهای متقابل تنها تا وقتی ادامه می یایند که تبادل پاداشها در کار باشد. برعکس، کنشهای متقابلی که به زبان یکی از دو طرف انجامد، کمتر احتمال می رود که ادامه یابند (ریتزر، ۱۳۷۴ : ۹۲)

هومنز بر مبنای یافته های اسکینر در مورد کبوتران، قضایای گوناگون را پرورانده است. همین قضایا مبنای نظریه تبادلی اش را درباره رفتار اجتماعی تشکیل می‌دهند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

قضیه موفقیت: در مورد همه اعمالی که اشخاص انجام می‌دهند، غالبا این گونه است که هر عملی از یک شخص اگر که مورد پاداش قرار گیرد، احتمال تکرارآن عمل به وسیله همان شخص افزایش می یابد.

قضیه محرک: اگر در گذشتهه وجود محرک خاصی، یا یک رشته از محرکها، باعث شده باشد که شخص با کنش خود پاداش گرفته باشد، محرکهای کنونی و آتی هر چه به محرک گذشته شباهت بیشتری داشته باشند، احتمال بیشتر می رود که آن شخص در برخورد با این محرکها آن کنش یا همانندش را انجام دهد.

قضیه ارزش: هر چه نتیجه یک کنش برای شخص با ارزش تر باشد، احتمال بیشتری دارد که همان کنش را دوباره انجام دهد.

قضیه محرومیت ، سیری: یک شخص هرچه در گذشته نزدیک پاداش معینی را بیشتر دریافت کرده باشد، همان پاداش در آینده برایش کم ارزشتر خواهد شد.

قضایای پرخاشگری – تایید:

قضیه (الف): هرگاه یک شخص از کنش خود پاداشی را که انتظار دارد به دست نیاورد و یا تنبیهی را دریافت دارد که انتظارش را ندارد، خشمگین خواهد شد و در چنین موقعیتی، احتمال بیشتری دارد که از خود رفتار پرخاشگرانه نشان دهد، در ضمن، نتایج یک چنین رفتاری برایش ارزشمندتر خواهد شد.

قضیه (ب): هرگاه شخصی پاداش مورد انتظارش را به دست بیاورد، به ویژه بیش از حد چشمداشتش باشد، یا با تنبیه مورد انتظارش روبرو نشود، احساس خرسندی خواهد کرد، در این صورت، احتمال بیشتری می رود که آن شخص رفتار تایید آمیزی از خود نشان دهد و نتایج رفتارش نیز برایش ارزشمندتر می‌شود (ریتزر، ۱۳۷۴: ۳۱-۴۲۷). به این ترتیب نظریه هومنز را می توان به عنوان نظری خلاصه کرد که کنشگر را یک سودجوی عاقل می انگارد.

بطور خلاصه می توان گفت از نظر هومنز :

شکل ۲-۴

بقای گروه                                   استمرار کنش متقابل                         تبادل پاداشها
در رابطه با اعتماد،

بقای گروه خانواده                                   عمل به اعتماد                                      تبادل پاداشهای ناشی از عمل به اعتماد

- پیتر بلا

در سطح فردی، هومنز و بلاو به فراگردهای مشابهی علاقمندند. اما مفهوم دگرگونی اجتماعی بالو، محدود به کنشهای مشروط است و بستگی به کنشهای مشروط است و بستگی به واکنشهای پاداش دهنده دیگران دارد- کنشهایی که اگر واکنشهای مورد انتظار در پی نداشته باشند، متوقف می شوند. انسانها به دلایل گوناگونی که آنها را به همگروهی اجتماعی سوق می‌دهند، جذب یکدیگر می شوند. همین که نخستین پیوندها برقرار می شوند، پاداشهای متقابلی که این پیوندها برای اعضای گروه به ارمغان می آورند، باعث نگهداشت و تقویت آنها می شوند. موقعیت عکس این قضیه نیز امکان پذیر است و با پاداشهای ناکافی، رشته همگروهی سست یا از هم گسیخته می‌شود. پیتر بلا پاداش هایی را که رد و بدل می شوند درون ذاتی (مانند عشق، محبت و احترام) یا برون ذاتی (مانند پول و کار جسمانی) می داند و معتقد است که چون طرفین همیشه نمی توانند پاداش های برابری به یکدیگر بدهند، تفاوت قدرت در داخل گروه پدیدار می‌شود (ریتزر، ۱۳۷۴ : ۴۳۵).

فرد نیازمند کمکهایی است که دیگری قادر است آنها را انجام دهد اما شخص نخست قادر به جبران آن نیست. بلا می نویسد «ممکن است فرد نخست با تشکر و امتنان بخواهد از فرد کمک دهنده دلجویی کند، اما هرگز نتواند در مواقعی که دیگری نیازمند کمک است عملا آن را جبران کند.» بنابراین برخلاف هومنز که تمایل دارد این مبادله را برابر بداند، بلاو به نابرابری طرفین در ایم مبادله و عدم تعادل قدرت در آن تاکید می ورزد به عنوان مثال اگر کسی نیازمند خدمات دیگری باشد اما نتواند آن را به شکل مشخص پاسخ گوید سه راه در پیش دارد: ۱) او ممکن است دیگری را مجبور به این کار کند، ۲) درصدد جلب کمک از دیگری برآید، ۳) راههایی بیابد که بتواند بدون چنان کمکی به کار خود ادامه دهد. اگر به هر رو این سه راه به بن بست بینجامد برای شخص یک راه بیشتر نمی ماند . «او باید خود را تسلیم دیگری کند و از خواستهای دیگری متابعت کند و بنابراین با پذیرش قدرت دیگری و متبعت از آن درصدد جبران کمکهای وی برآید. و بدین ترتیب در فرآیندهای مبادله … منجر به تمایز و تفکیک قدرت می‌شود. (توسلی، ۱۳۷۱: ۴۲۰).

هرچند که در بحث از نظریه مبادله اجتماعی، انسانها به عنوان موجودات خودمدار تلقی می شوند که  در کنش متقابل خویش در تلاشند به سودمندترین نتایج دست یابند، با وجود این بلاو اظهار می دارد که مبادله اجتماعی متضمن اعتماد می‌باشد که به عنوان یکی از شریفترین خصایص انسانی در نظر گرفته می‌شود. بلاو معتقد است که مبادله اجتماعی از جهات خاصی از مبادله اقتصادی محض متفاوت است. مهمترین اختلاف بین این دو مربوط به تعهدات نامشخص (unspecified- obligations ) است. در مبادله اقتصادی کمیت های دقیقی که باید مبادله گردد، مشخص می شوند، اما در مبادله اجتماعی تنها این انتظار وجود دارد که اگر شخصی به دیگری محبت و احسان می کند از برخی جهات در آینده برگشت آن احسان و محبت وجود دارد اما ماهیت دقیق آن قید و تصریح نشده است (wiggins 1994، ۱۳۷۵: ۷۴).

عکس مرتبط با اقتصاد

مبادله اجتماعی برخلاف مبادله اقتصادی، اعتماد را در میان مردم ایجاد می کند و افراد را در درون گروه ها منسجم می سازد، مبادله اجتماعی تمایل دارد از چیزهای کوچک شروع و به تدریج ظاهر شود. این تمایل از طریق این حقیقت که در مبادله اجتماعی تعهد نمی تواند مشخص و از پیش بسته شود، تقویت می گردد.

به اعتقاد بلاو در مبادله اجتماعی بخاطر اینکه افراد هیچ منبع رسمی در دست ندارند که مبادلات بسط یافته آنها را همراهی کند، ادامه مبادله تنها از طریق رشد موازی اعتماد متقابل ممکن می‌شود، از این رو در فرایند مبادله اجتماعی که ممکن است به شکل منابع مشخص ظاهر شود اعتماد را در رابطه اجتماعی از طریق دوباره جریان یافتن و توسعه تدریجی آنها ایجاد می کند (Wallace ، ۱۹۸۶، به نقل از امیرکافی، ۱۳۷۵: ۷۴).

در واقع بلاو اعتقاد دارد بخاطر اینکه مبادله اجتماعی ماهیتا فاقد دقت در ارزش و فاقد دقت در قیمت است و همچنین زمان مبادله مشخص نیست …. به همین دلیل اعتماد ظاهر می‌شود تا جای ارزش، قیمت، زمان را پراکند (چلبی، امیرکافی، ۱۳۷۴).

شکل۲-۵
انسجام                  دوستی            اعتماد                    مبادله اجتماعی
اجتماعی

در واقع پیتر بلاو نقش اعتماد را در مبادله اجتماعی آشکار می کند که موجب دوستی و در نتیجه انسجام اجتماعی می‌شود.

- جیمز کلمن

جیمز ساموئل کلمن نظریه پرداز، پژوهشگر و استاد جامعه شناسی در دانشگاههای آمریکا جامعه شناس برجسته نسل خود بود. کلمن با آنکه بر پیوند سطح خرد و کلان تاکید می ورد، اما این کار را در چهارچوب الزامها و اصطلاحات نظریه کنش و کارکردگرایی ساختاری انجام می‌دهد. کلمن می کوشد تا نظریه کنش را به ریشه های خرد آن و تاکید بر کنشگر بازگزداند. او تحلیلش  را منحصر به کنش هدفدار می سازد (ریتزر، ۱۳۷۴ : ۶۱۳). کار بزرگ او کتاب نظریه اجتماعی است که حاصل سالها کوشش و تلاش فکری او است. کلمن در این کتاب به ویژه به روابط متقابل میان کنترل کنشگران بر رویدادها و منافعی که آنها در آن رویدادها دارند و مفاهیم ارزش و قدرت ناشی از آن توجه زیادی نشان داده است. همچنین یک یاز مسائل اساسی که در این کتاب مطرح می‌شود نظریه انتخاب عقلانی است که در تبیین رفتارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و رفتارهای دیگر به کار گرفته می‌شود کلمن فرض اساسی نظریه انتخاب عقلانی را آنگونه در اقتصاد پدید آمده است مطرح می کند، یعنی اینکه افراد آن کنشهایی را انتخاب می‌کنند که با در نظر گرفتن سود و زیان آنها فایده یا سودمندی شان را به حداکثر می رسانند (کلمن، ۱۳۷۷: پیشگفتار مترجم). کلمن بحث خود را در مورد اعتماد یا «روابط اجتماعی» آغاز می کند و در این خصوص تفاوت معاملاتی که کنش اجتماعی را به وجود می آورد با معاملات کلایک بازار کامل را اینگونه توضیح می‌دهد:

یکی از وجوه تفاوت معاملاتی که کنش اجتماعی را بوجود می آورد با معاملات کوچک بازار کامل در نقشی است که زمان بازی می کند. در مدل بازار کامل، معاملات هم بدون هزینه و هم فوری است. اما در دنیای واقعی، معاملات تنها در یک دوره زمانی انجام می‌شود. در برخی موارد این بدان معنا است که تحویل کالاها و خدمات توسط یک طرف، تنها پس از آنکه طرف دیگر آن را تحویل داد، صورت می گیرد. در موارد دیگر به این معناست که تحویل توسط هر دو طرف به تدریج در طول یک دوره زمانی رخ می‌دهد. بالاخره در موارد دیگر بازدهی سرمایه گذاری کنند اما هیچکدام تا مدتی بعد منفعتی دریافت نمی کنند. سرانجام در موارد دیگری کنشگری به طور یکجانبه کنترل بر منابع معینی را به کنشگر دیگر انتقال می‌دهد، با این امید یا انتظار که کنشهای دیگری بهتر از کنشهای خودش، منافعش را تامین کند. با وجود این او فقط مدتی پس از آنکه این انتقال را انجام داد، می‌تواند از درستی آن اطمینان حاصل کند (همان : ۱۴۵)

او سپس واژه «اعتماد» را از کاهش احتمال خطر فوق چنین نتیجه می گیرد:

گاهی ممکن است با بهره گرفتن از قراردادهایی که پشتوانه قانونی دارند، احتمال خطر را کاهش اد، اما به دلایل گوناگون، قراداد همیشه نمی تواند این منظور را برآورده کند، به ویژه در معاملات غیر اقتصادی که ارزش دقیقا محاسبه نمی شود و پول وجود ندارد …. برنامه معمول، صرفا گنجاندن احتمال خطر در تصمیم گیری برای دست زدن یا دست نزدن به کنش است. وارد کردن احتمال خطر در تصمیم را می توان تحت عنوان کلی بررسی کرد. این عنوان می‌تواند با واژه «اعتماد» توصیف شود. وضعیتهای متضمن اعتماد، طبقه های فرعی از وضعیتهایی را در بر می گیرند که متضمن خطر است. در این وضعیتها خطری که فرد می پذیرد، به عملکرد کنشگر دیگری بستگی دارد (همان: ۱۴۶)

در رابطه اعتماد، حداقل دو طرف وجود دارند: اعتماد کننده و امین. من فرض خواهم کرد که هر دو هدفمندند و هدف آنها تامین منافعشان است، صرفنظر از اینکه این منافع چه باشند…. تصمیم اعتماد کننده بالقوه، تقریبا همیشه مسئله برانگیز است تصمیم برای اینکه آیا به امین بالقوه باید اعتماد کرد یا نه؟…

تنها اعتماد کننده بالقوه نیست که تصمیماتش را باید در نظر گرفت. در بسیاری موارد، امین، امکان انتخاب بین حفظ اعتماد یا گسستن اعتماد را دارد (همیشه چنین نیست، گاهی آنچه به آن اعتماد می‌شود تمایل یا قصد امین برای حفظ اعتماد نیست بلکه توانایی انجام چنین چیزی است.) ممکن است امین در بعضی موارد نقض اعتماد را، هنگامی که از نظر مالی یا از جهات دیگر  از این کار سود می برد، به نفع خود بداند: بدیهی است، امین ممکن است در کوتاه مدت سود ببرد اما در دراز مدت که –اعتماد کننده، دوباره به او اعتماد نکند- زیان خواهد دید.

همچنین امین ممکن است به کنشهایی دست بزند که آشکارا به این قصد طرح شده اند که اعتماد کننده بالقوه را وادار به اعتماد کنند. در هر حال، من چیز زیادی درباره این کنشها نمی گویم، جز اینکه کنشها، برای آنکه موفقیت آمیز باشد باید برای مبنای درک (شهودی یا آشکار) اساس تصمیم گیری اعتماد کننده بالقوه درباره اینکه اعتماد کند یا نکند صورت گیرد.

در برخی مراحل کنشها ممکن است کنشگر، هم اعتماد کننده و هم امین باشد… در چنین موردی اعتماد کننده امین است با تصمیمی هم در مقام اعتماد کننده و هم در مقام امین مواجه باشد: در مقام اعتماد کننده، با این تصمیم که آیاد اعتماد کند یا اعتماد نکند و در مقام امین با این تصمیم که آیا اعتماد را حفظ کند یا نقض کند. معاملات سه جانبه که یک طرف هم به عنوان اعتماد کننده و هم به عنوان امین عمل می کند، نقش خاصی در نظامهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بازی می کند (همان: ۴-۱۵۲).

 

بنابر آنچه گفته شد، عوامل موثر بر اعتماد را از نظر کلمن می توان به شکل زیر ترسیم نمود:

 

 

 

شکل ۲-۶

وجود نهادهای اجتماعی پشتیبان (هنجارها و ضمانت اجراها)                                    میزان سود

متقابل بودن رابطه                                                 اعتماد                                  طولانی بودن رابطه

تعهدات و انتظارات                                                                                                                                       گستردگی روا

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت