دانلود پایان نامه ارشد رشته روانشناسی : مقایسه ویژگیهای شخصیتی سرشت و منش در گروهی از معلمان و پرستاران |
گروه شغلی 25 نفر زن و 25 نفر مرد) با روش نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شدند. از پرسشنامه 125 سئوالی سرشت و منش کلونینجر (TCI) به عنوان ابزار تحقیق استفاده گردید.
دادههای بدست آمده از پرسشنامه در دو بخش آمار توصیفی (میانگین، انحراف استاندارد، حدأقل و حدأکثر نمرات) و آمار استنباطی با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره کووریانس یا اصطلاحاً MANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج نشان دادند بین گروههای شغلی پرستاران و معلمان در تمام ابعاد سرشت و منش (نوجویی، آسیبپرهیزی، همکاری، پشتکار، خودراهبری، خودفراروی، پاداش وابستگی) تفاوت معنیدار نبود.
کلید واژه ها : شخصیت، شغل، ویژگیهای شخصیتی، سرشت و منش
1ـ1 مقدمه
ازشخصیت[1] تعاریف گوناگونی به عمل آمده است که هر کدام بر یک نظریهی ویژه مبتنی است(شولتز[2]، 1389). صاحب نظران، قدیمیترین طبقهبندی تیپ شخصیتی را به بقراط و جالینوس ازحکمای یونان باستان نسبت دادهاند. بقراط شخصیت افراد را تحت تاثیر چهار خلط(مایع) یعنی خون، بلغم، صفرا و سودا تصور میکرد(کریمی، 1378). بقراط معتقد بود براساس این چهار خلط و از زیادی یا تسلط یکی از این مایعات بدنی است که تیپهای مختلف شخصیت یعنی تیپ شخصیتی دموی، بلغمی، صفراوی و سودایی بوجود میآیند(حق شناس، 1390). ویژگیهای عمومی شخصیت در زندگی روزمره، به صفاتی پایدار در طی زمان باز میگردد که از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر چندانی نکرده و به ماهیت وجودی فرد اشاره دارد. در ابتدای سدهی بیستم زیگموند فروید[3] بر تجارب پنج سال اول عمر انسان به عنوان پایهگذار ویژگیهای شخصیتی در دوران پس از آن تأکید دارد، درحالی که پیشگامان نظریهی شخـصیتی وجودگرا و انسانگرا، نظری برخلاف آن داشتند. این فرایند با انقلاب سومی درحوزهی شخصیت شناسی روبه رو شد. در واقع نظریهی عاملی شخصیت، به اهمیت تأثیر فرایند رشد، شرایط متفاوت محیطی در توسعه و رشد ویژگیهای فردی و انگیزشها و نیازهای روزمره برای بروز ویژگیهای شخصیتی تأکید دارد(حق شناس، 1390). به هر صورت، در روانشناسی امروز دیدگاههای نه چندان متعدد اما متفاوتی از شخصیت وجود دارد. یکی از این رویکردهایی که نزد اهل فن از مقبولیت نسبی برخوردار است، نظریه عاملی شخصیت است(گروسی، 1380). پژوهش حاضر به یکی از جدیدترین طرحهای عاملی شخصیت میپردازد. چارلز ای. اسپیرمن[4] از شروع کنندههای طرحهای عاملی شخصیت بوده(شولتز، 1389). فرض بنیادین نظریههای عاملی همان گونه که در نظریهی بقراط آمده، از نظر علی، تقدم را به ویژگی صفات میدهد. سرانجام این نظریه برتأثیرات نهفتهی وراثتی، جنبههای فیزیولوژیک و روانشناختی، أعم از اکتسابی و مادرزادی، درشکلگیری صفات و ویژگیهای شخصیتی[5] تأکید میورزد. تاریخچهی نظریههای عاملی به کارهای پژوهشی و بالینی “گوردن آلپورت[6]“(1967-1897) باز میگردد. او بر این باور بود که ویژگیهای شخصیتی، بنیادیترین واحدهای شخصیت هستند که بر پایه ویژگیهای سیستم عصبی مرکزی استوارند. این ویژگیها قواعدی را برای برخورد فرد با محیط پیرامون او تعیین میکنند که از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر چندانی ندارد. او ویژگیهای شخصیتی را برپایهی سه عامل؛ فراوانی، شدت و موقعیت تعریف میکند. آلپورت
ویژگیها یا خصلتهای شخصیت را به سه نوع اساسی[7]، مرکزی[8] و ثانویه[9] تقسیم کرده است(پروین و جان، 2001).
کتل به تحلیل و طبقهبندی مفصلی دربارهی صفات شخصیت دست زده است. صفات عواملی شخصیتی هستند که با روش تحلیل عاملی از تودهی انبوهی از اندازهگیریهای انجام گرفته بر روی آزمودنیها استخراج شده است. صفات گرایشهای واکنشی نسبتا پایدار یک شخص هستند و واحدهای بنیادی شخصیت فرد را تشکیل میدهند. کتل صفات را به دو دسته صفات عمقی و صفات سطحی طبقهبندی کرده است. صفات عمقی از نظر او با ثبات و پایدار هستند و عناصر اساسی شخصیت فرد را تشکیل میدهند. پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت وی بر این اساس تدوین شده است(کوپر، 1998). گرچه کتاب شخصیت آلپورت نخستین کار در زمینهی عامل شناسی شخصیت است اما کارهای “هانس جی آیزنک[10]” (1997-1916) که برگرفته از پژوهشهای فیزیولوژیست روسی، پاولف[11] بود بعدها شهرت و محبوبیت بیشتری پیدا کرد. آیزنک از روش تحلیل عوامل برای نشان دادن ویژگیهای شخصیتی استفاده کرد. روش
[سه شنبه 1398-07-30] [ 01:29:00 ق.ظ ]
|