متن کامل مهارتهای اجتماعی لازم برای زندگی |
مهارتهای اجتماعی لازم برای زندگی
۱-مهارت تفکر انتقادی: منظور از تفکر انتقادی، انتقاد کردن از گوینده یا نویسنده یا خبر و نتیجه نیست، بلکه منظور نقد درست مطلب از طریق تحلیل قضایا و یافتن رابطههای علت و معلولی و کشف نکتههای مثبت و منفی مرتبط با موضوع است. وقتی فرد از مهارت تفکر انتقادی برخوردار باشد، میتواند با سبک و سنگین کردن نقاط قوت و ضعف هر موضوع و در نظر گرفتن همهی جوانب ممکن، بهترین قضاوت و داوری را نسبت به آن ارائه کند(مویس ورینولدز[۱]،۱۳۹۰).
۲-مهارت تصمیمگیری: این مهارت به مهارت تفکر انتقادی وابسته است که خود به مهارت فردی در تحلیل قضایا وابسته است. تحلیلهای درست، فرد را به شناخت درست نقاط قوت و ضعف رهنمون میشود و این شناخت درست در جای خود به تصمیمگیری صحیح فرد کمک میکند. فرد ماهر در این مرحله کسی است که بتواند با توجه به تحلیل درست موضوعات، رخدادها و پدیدهها و قضایا و در نظر گرفتن تمام جوانب مثبت و منفی مرتبط با موضوع، به تصمیمی منطقی و درست و عقلانی برسد(مویس ورینولدز،۱۳۹۰).
۳-مهارت حل مسأله: مسألهها را از راههای گوناگون میتوان حل کرد. بسیاری از مسألهها را افراد گوناگون یکسان حل میکنند. یعنی از راهی آشنا، یاد گرفته شده و سهلالوصول استفاده میکنند. اما ضرورت آموزش و یادگیری قرن بیست و یکم، این است که افراد برای جستوجوی راههای بکر و خلاق و منحصر به فرد تربیت شوند. یافتن راه حل های خلاق برای حل مسائل اجتماعی، موجبات پیشرفتهای اجتماعی را فراهم میکند. جستوجوی راههای بکر و خلاق برای حل مسائل، نشاط و شادی و ارضای فرد را نیز موجب میشود و خود انگیزی برای یادگیریهای بعدی را به وجود میآورد(متسون واولندینگ،۱۳۸۴).
۴-مهارت برقراری ارتباط: زندگی اجتماعی بدون برقراری ارتباط ممکن نیست. اگر ارتباطات اجتماعی درست نباشد، انواع و اقسام مشکلات چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی امکان بروز مییابند. لازمهی تعامل درست و سازنده با دیگر افراد اجتماع، شناخت درست در چند بعد است: ۱٫ شناخت خود؛ ۲٫ شناخت دیگران؛ ۳٫ شناخت پدیدهها و واقعیتهای اجتماعی. شناخت در هر یک از این سه زمینه، نیازمند یادگیری و آموزش درست و ممارست در تمرین آموختههاست. شناخت واقعبینانه از مسئولیتها، وظایف و حقوق خود، شناخت حقوق و مسئولیتهای دیگران، شناخت شرایط، امکانات و پیش زمینهها و پس زمینههای بروز اتفاقات و پدیدهها، لازمهی اساسی و پایهای برقراری ارتباط درست و مناسب است. دیگر لازمههای برقراری ارتباط درست عبارت اند از:
- همراهی و همدلی: توجه به دیگران، نظر، افکار و ایدههای آن ها، گوش سپردن به گفتههای آنان و نزدیک شدن با آن ها از نظر فکر و روش کار، با جمع بودن، کنار جمع بودن و با جمع کار کردن، همه صورتهایی از همدلی و همراهی است. همکاری و اشتراک مساعی در انجام کارها از مهارتهای بایستهی امروزی است. لازمهی همکاری و اشتراک مساعی پیشبینی هیجانات ناشی از کار جمعی، تنشهای احتمالی و کنترل و مدیریت احساسات و هیجانات است. همدلی حاصل نمیشود، مگر با شناخت آسیبها و آفتهای برقراری آن و پیشبینی راههای مسالمتآمیز و سازنده.
- شناخت آفتهای ارتباط: هر نوع ارتباطی سه جزء دارد: برقرار کنندهی ارتباط، فرستنده پیام و گیرنده. هر نوع ارتباط، با ابزاری معین قابل برقراری است. ممکن است گفتوگو ابزار برقراری ارتباط باشد و یا هر رسانهای که محمل ارتباط قرار گیرد. آن چه مهم است، سلامتی برقراری ارتباط است. سلامتی ارتباط همیشه به وسیلهی آفتهایی چند تهدید میشود؛ آفتهایی مثل: خشونت، خشم، حسد، رقابت ناسالم، زیادهخواهی، خودخواهی و خودپسندی، یکجانبهنگری، قدرتطلبی، یکهتازی، نادیده گرفتن افکار، ایدهها و نظرهای مخاطب و نادرست استفاده کردن از ابزارهای ارتباطی. سلامتی ارتباط هم به صبوری و بردباری، سعهی صدر، گذشت، ایثار، رعایت حقوق دیگران، صمیمیت و مهربانی، مشارکت و تشریک مساعی نیاز دارد(متسون واولندینگ،۱۳۸۴).
۵-مهارت رقابت مثبت و سازنده: احساس رقابت در همهی موجودات زنده وجود دارد. رقابت غریزه ای برای اثبات وجود است و میتواند هم نتایج خوب و هم نتایج بد به بار آورد؛ البته تا جایی که به خودنمایی و خودبینی مبدل نشود، مثبت و خوب است. به طور کلی، رقابت عامل مهم در نظامهای آموزشی است، زیرا هر نظام آموزشی مایل است بهترینها را گزینش کند و امتیازاتی را برای آن ها قائل شود. همین تمایل و همین الزام به گزینش، رقابت را برای گرفتن امتیاز بیشتر شدیدتر میکند. گاهی هم وجود شرایطی مثل ظرفیت کم و تقاضای زیاد، رقابت را الزام آور میکند. نوع شدت یافتهی رقابت وقتی است که با زیادهخواهی، رعایت نکردن حقوق دیگران و پرخاشگری همراه شود. صاحبنظران تعلیم و تربیت دربارهی ترغیب یا تکذیب رقابت در مدارس توافق ندارند. بعضی معتقدند که رقابت ضد همکاری گروهی، تعاون، وحدت، یکدلی و یکرنگی و مشارکت و تشریک مساعی است. اما گروه موافق معتقدند که رقابت بخشی از فرهنگ است و از آن جا که انتقال فرهنگ یکی از وظایف آموزش و پرورش است، بنابراین رقابت هم که جزئی از فرهنگ است، باید مورد توجه قرار بگیرد. رقابت دو صورت کلی دارد: ۱٫ رقابت بیرونی؛ ۲٫ رقابت درونی. در رقابت بیرونی، افراد با یکدیگر مقایسه میشوند و به دلایلی خاص موضوع گزینش حتی بین خوبها و برترها مطرح است و الزاماً باید نخبههایی انتخاب شوند. در رقابت درونی، فرد با خودش، با گذشتهاش و با آنچه قبلاً بوده است، مقایسه میشود. یعنی توانمندیهای فعلی او نسبت به توانمندیهای گذشتهاش ارزیابی میشود و در واقع فرد با خودش به رقابت میپردازد. در حالت اول یعنی رقابت بیرونی، کوششهای فرد بیشتر انفرادی است و سعی فرد در جهت پیشی گرفتن از توانمندیهای دیگران است. امتیازات بر مبنای مقایسهی توانمندیهای افراد داده میشود. اما در حالت دوم یعنی رقابت درونی، کوششها هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی قابل مدیریت است. امتیازات بر مبنای توانمندیهای فردی و در مقایسه با معیارهای از قبل تعیین شده داده میشود. این نوع رقابت به هیچ وجه با کار گروهی مغایر نیست و به روحیهی تعاون و مشارکتپذیری صدمهای نمیزند. واقعیت این است که در دنیای امروز، پرورش هر دو نوع مهارت، به تناسب شرایط و الزامات، لازم است. دانشآموز امروزی باید با ویژگیهای هر دو نوع رقابت آشنا باشد، مزایا و معایب هر کدام را بداند و بتواند به موقع در شرایط موجود از مزایای رقابت استفاده کند و از معایب آن بپرهیزد. آن چه از نظر معلمان و دانش آموزان و اولیاء باید حائز اهمیت باشد، این است که «سازمان دادن رقابت» روش و راهبردهای خاصی را میطلبد تا از مزایای آن در جهت رشد و پیشرفت استفاده شود و از بروز معایب آن، با اتخاذ شیوههای مطلوب، جلوگیری شود. اتخاذ روش مناسب، علاوه بر رعایت مراحل آماده سازی و اجرا، باید روی مرحلهی ارزشیابی تکیهی خاصی داشته باشد و روش ارائه بازخورد را به گونهای طراحی کند که مزایای رقابت درونی را هدف بگیرد و معایب رقابت بیرونی را بنمایاند(مویس ورینولدز،۱۳۹۰).
[۱]-Muys & Reynolds
[شنبه 1400-02-25] [ 08:47:00 ب.ظ ]
|