خود دارد. ارتباط دربطن کلمه خود وجود دو طرف به عنوان فرستنده وگیرنده وآنچه راکه این دو رابه هم ربط می دهد، هفته دارد.به لحاظ آنکه هرفضایی تبلورنیازهای جسمی وروحی انسان بشمار می رود وبه زبان دیگر همواره پیوند نزدیکی بین بستررفتاروآن رفتارمعین وجود دارد. بررسی هانشان می دهد که این بستررفتارها هستند که امکان آنچه راکه درمحدوده هایشان قابل اجرا می باشد، بیان کرده وبه خود فرد منتقل می سازند. تنهادرصورتی این بسترهاتبدیل به فضاهای مطلوب می شوند که بنا برویژگیهای رفتاری جمع طراحی شده باشند.

تعریف ارتباط :  عبارت است ازفرآیند انتقال پیام ازسوی فرستنده برای گیرنده مشروط براینکه برای گیرنده پیام،مشابهت معنی بامعنای موردنظرفرستنده پیام ایجاد شود. پس ارتباط یک فرآینداست که میان فرستنده وگیرنده توسط پیام وایجادمعنی ازطریق مسیرانتقال پیام صورت پذیرفته ، باعث بروزعکس العمل درگیرنده شده وگاه برفرستنده نیز تاثیرمی گذارد. ارتباط یک فرآیند است، یعنی رویدادها و روابط میان عناصر آن به صورتی پویا و بطورمداوم درحال تغییراست وآغاز وپایانی ندارد.

2-2-2-اهمیت عرصه های عمومی در زندگی جمعی

فضای عمومی را بستر مشترکی که مردم فعالیتهای کارکردی ومراسمی راکه پیوند دهنده اعضای جامعه است، درآن انجام می دهند، می دانند چه این فعالیتها روزمره ومعمولی وچه جشنواره ای ودوره ای باشند به عبارت دیگر فضای عمومی صحنه ای است که به روی آن نمایش زندگی اجتماعی، درمعرض دید عموم قرار می گیرد. فضایی است برای سیاست، مذهب، دادوستدو ورزش همچنین فضایی برای همزیستی مسالمت آمیز وبرخوردهای غیر شخصی. ویژگی اصلی فضای عمومی این است که،”زندگی جمعی، فرهنگ شهری ومباحث روزمره ما را بیان کرده ودر ضمن برآنها نیز تاثیر می گذارد. “[1]انسان با حضور در جمع و رابطه با دیگران، به هستی خود و انسانهای دیگر و امور جزئی و کلی واقف می‌شود. انسان به عنوان یک موجود اجتماعی نمی‌تواند بدون کمک اطلاعاتی دیگران خود را بیابد و به هویت خود دست یابد. فرد با حضور و رشد یافتن در جمع علاوه به آن که دارای هویت فردی‌یعنی نام، منزلت اجتماعی و روابط مشخص با دیگران می‌گردد بلکه با گرفتن عناصر مشترکی که فرهنگ خوانده می‌شود هویت جعی می‌یابد و با مجموعه این مسایل دارای تاریخ مشترک می‌شود. بنابراین ایجاد هویت فردی یک”فرآیند اجتماعی” است، انسان قابلیت آن رادارد که «من» خودرا تبدیل به جزئی از یک «ما» بکند به همین علت «ما» تبدیل به یک ذهنیت در کنار «من» مشخص شده و «وجدان گروهی»را به وجود می‌آورد. [2]در بسیاری از ادبیات مرتبط با زیستگاه های انسانی چون طراحی شهری و شهرسازی مفاهیمی چون محله، واحد همسایگی و زندگی جمعی به گونه‌ای نادرست بجای یکدیگر بکار رفته است. در حقیقت این سه مفهوم دارای معانی متفاوت اما مرتبط با یکدیگر هستند برای مثال مدل واحد همسایگی کلارنس پری و کلارنس اشتاین و مفاهیم حومه های مسکونی و باغ شهرهای هاوراد می توان دریافت که مفهوم واحد همسایگی نزد طراحان هویت و معنای کاربردی و جغرافیایی از فضاهای زیستی را منعکس می‌کند. اما اغلب مفهوم زندگی جمعی همچنین به گروههای خاصی

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

از مردم که با یکدیگر فقط تعامل دارند نیز اطلاق می‌شود. و این مسئله را که زندگی جمعی و اجتماعی مردم هیچ‌گاه نمی تواند بسادگی در یک محدوده جغرافیایی محدود شودرا همیشه همراه دارد.چه عواملی باعث رونق فضاهای جمعی می شود؟

هرچه این فضاهای شهری چشم نوازتر و از لحاظ بصری و کالبدی متنوع‌تر و با سلیقه مردم هم آهنگ ساخته و پرداخته شوند علاقمندی وانس مردم به این فضاها زیادتر می‌شود و با آنها انس می‌گیرند. فعالیت‌های روزانه در حاشیه آن رونق می‌پذیرد و مراودات اجتماعی و آشنایی زیادی در بین مردم بوجود می آید. [3]حضور مردم دراین فضا ها نیز باعث افزایش برخوردهای رودررو درمیان آنها شده وباعث رونق این فضا ها میگردد. در گذشته  فضاهای شهری محل ملاقات و گفتگوی شهروندان بوده، افراد دراین مکان گرد هم می‌آمدند و بر مبنای سنت‌های کهن جشن‌ها، ‌اعیاد، ‌مراسم ‌مذهبی و … با یکدیگر ارتباط برقرار کرده، معاشرت می‌نمودند. محیط‌های شهری جایی بود که در آن انسان به ارضای نیازهای اجتماعی خود می‌پرداخت و خانواده و مسکن مکان ارضای 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت