عوامل فردی مطلوب در فرایند خلاقیت:

۱- ویژگی­های شخصیتی متنوع          ۲- خود برانگیختگی          ۳- توانایی­های شناختی خاص­ ۴- ریسک­پذیری   ۵-تخصص در رشته  ۶- تجارب متنوع

از مهم ترین عوامل فردی خلاقیت می­توان هوش، ویژگی­های شخصیتی و انگیزه درون را نام برد. با در نظر گرفتن عوامل خلاقیت، مشخص می­گردد که هوش در ارتباط با مهارت­ های مربوط به موضوع و ویژگی­های شخصیتی در ارتباط با مهارت­ های خلاقیت است. انگیزه درونی به عنوان یک عامل فردی که جزء دیگر خلاقیت است مطرح می­گردد.

ویژگی­های شخصیتی افراد خلاق:

مک کینون (۱۹۶۲ به نقل از کافمن، پلوکر، بائر، ۲۰۰۸) در مطالعه­ای به بررسی نگرش افراد خلاق به خود پرداخت و چنین نتیجه گرفت:

- افراد خلاق تصویر مثبتی از خویش دارند

- دارای قوۀ تخیل قوی هستند

- صفاتی که در وصف خود ابراز داشتند، به ترتیب عبارتند از: فعال، درست­کار، آرمان­گرا، مبتکر، هنرمند، متمدن، با وجدان، باهوش، منطقی، سازگار، مصمم، با انصاف، مستقل، انسان­گرا، پیشرفت­گرا، قدرشناس، توانا، دارای روح تعاون، دارای شوق، دارای رفتار دوستانه، سالم، پرکار، دارای علایق زیاد، جدی

افراد خلاق خود را مبتکر، مصمم، مستقل و پرکار معرفی می­ کنند. این خود اعتمادی افراد خلاق تا حدی ناشی از احساس تسلط بر وقایع است و همچنین اهمیت به کار خلاق می­دهد.

- ویژگی بارز افراد خلاق جرأت فکری است که فرد تلاش می کند کاملاً خودش باشد و تلاش می­ کند با پرورش توانایی­هایش، نقش خویش را به منتهای کمالی که برایش مقدور است برساند.

- به تأثیر رفتارش روی دیگران فکر نمی­کند.

- چندان نگران نیست که دیگران دربارۀ او چه فکر می­ کنند و چه عقیده­ای دارند. دلیل آن این است که او می­خواهد خودش باشد.

نظریه­ های فلسفی خلاقیت در دوره باستان:

خلاقیت به عنوان الهام خدایی:

یکی از قدیمی­ترین مفاهیم خلاقیت مبتنی بر این است که فرد خلاق از الهام خدایی برخوردار است. این مفهوم عموماً بوسیلۀ افلاطون عنوان شد که اعلام داشت: هنرمند در لحظه آفرینش به دلیل اینکه در کنترل خود نیست، به نیروی برتر مبدل می­ شود. از این دیدگاه خلاقیت به عنوان موهبت الهی ناشی می­ شود نه از تربیت.

خلاقیت به عنوان دیوانگی:

این دیدگاه، خلاقیت را شکلی از دیوانگی تلقی می­ کند و به نوابغی اشاره می­ کند که عصبی یا دیوانه بوده ­اند و خلاقیت را شکلی از دیوانگی مطرح می­ کند و خودجوش و غیرعقلانی بودن خلاقیت را نتیجه چنین جنون می­داند، در اندیشه غربی، این دیدگاه با افلاطون شروع شد که بین شوریدگی، خدادیداری و دیوانگی تفاوتی قائل نشد (نلر، ۱۹۶۵، ترجمه مسدد، ۱۳۸۰).

تأثیر دوره پیش از دبستان بر رشد خلاقیت:

همه کودکان استعداد خلاقیت را دارند، اگرچه ممکن است از نظر میزان دارا بودن قدرت خلاقه متفاوت باشند. خلاقیت با هوش مترادف نیست. یک فرد باهوش ممکن است فردی بسیار خلاق نباشد.  خلاقیت در خلاء شکل نمی­گیرد و هرچه دانش و تجربه کودکان بیشتر باشد، پایه و مبنای کوشش­های خلاق آنها کیفی­تر است. یک محیط بر انگیزاننده و ترغیب کننده می ­تواند در بهبود خلاقیت کودکان سهم مؤثری داشته باشد. فراهم کردن فرصت­ها و امکانات در بازی­های آزاده بویژه بازی­های نمایشی و ساختمان­سازی (سازنده)، خلاقیت را در کودکان شکوفا می­ کنند. فضای مستبدانه و خشک در خانه یا مدرسه که باعث سخت­گیری و نظم افراطی می­ شود، رشد خلاقیت را در کودکان کاهش می­دهد (پدیداران،به نقل از مفیدی ۱۳۸۰).

 

 

 

 

 

 

 

 

اهمیت خلاقیت و تخیل برای کودک:

وقتی که به هنگام سخن گفتن از تربیت فرزندان بر تشویق خلاقیت و تخیل آنان تأکید می­کنیم، فقط به خاطر آینده جامعه نیست، بلکه وضعیت فعلی کودکان نیز مدنظر است. با تشویق خلاقیت و تخیل، کودکان بهتر می­توانند به روابط تازه و درک تازه از پدیده ­ها دست یابند. کودکان خردسال طبیعتاً در مورد افراد و جهان پیرامون خود کنجکاوند و می­خواهند ارتباط خود را با آنها بدانند. کودکان به کمک تخیل می­توانند از زمان حال به گذشته و آینده و آنچه خواهد شد فراتر بروند. آنان از جهان حسی خود در لحظه رها می­شوند. کودکان از طریق کوشش­های خلاقه و پر تخیل خود افکار خود را بیان می­ کنند. برای مثال از طریق نقاشی و طراحی زیبایی و ارزش جاودانی را تجربه می­ کنند. دربارۀ مفاهیم تازه می­اندیشند و آنها را می­آفرینند. مشکلات را حل می­ کنند و در این کار مسلط می­شوند. عزت نفس پیدا می­ کنند. مثلاً از طریق شناختن هویت خود آنان می­توانند تصور و دیدی از جهان داشته باشند که متعلق به خودشان است. ما می­توانیم با بررسی و کاوش در بیان خلاقانه و تخیلی کودکان بفهمیم درباره جهان خود چه می­دانند، چه چیزی را مهم می­دانند و چگونه آن را بیان می­ کنند (پدیداران مقدم،به نقل از محمدی ۱۳۸۸).

متغیرهای کلیدی برای ترویج خلاقیت در زمینه ­های آموزشی شامل تأکید بر شناسایی مشکل، جمع­آوری اطلاعات، سازمان دادن به اطلاعات و ترکیب مفهوم و ایده است و بر بهبود و پرورش خلاقیت تأثیر بسزایی دارد (کوران[۱]، پیترسون[۲] و مامفورد[۳]، ۲۰۱۱).

مفهوم خلاقیت:

خلاقیت از بنیادی­ترین ویژگی­های خاص انسان و مظهر خلیفۀ الهی بر روی کره زمین است، ادامه حیات انسان بدون خلاقیت و نوآوری ممکن نیست و حیات روانی انسان نیز وابسته و گره خورده با خلاقیت اوست، اگر رفتارها و پدیده ­ها از جهت فردی و اجتماعی برای او تکراری شوند، آرام آرام روحیه انسان خسته و مکدر شده، بی­میلی به زندگی را برای او به دنبال خواهد داشت، خلاقیت از جنبه عمومی و فردی حائز اهمیت است، از جنبه عمومی اصلی­ترین هدف تعلیم و تربیت سازنده مجموعه تمدن بشری است و از جنبه فردی عامل رشد و شکوفایی استعداد و عامل موفقیت­های فردی، شغلی و اجتماعی است. آزمایش­های علمی مربوط به استعداد­های فکری عمومیت نسبی قدرت خلاقیت را آشکار کرد و تجزیه و تحلیلی از تمام آزمایش­های اشاره دارد که استعداد خلاقیت را به طور عادی یا هنجار تقسیم شده و این به زبان ساده یعنی اینکه همه ما به درجات مختلف دارای این استعداد هستیم. آموزش رسمی معمول و سایر فعالیت­های مدرسه که در سطوح مختلف آموزش و پرورش دیده می­ شود، قابلیت­های خلاقیت کودکان را تحت قیود و محدودیت­های قوانین محیط آموزشی می­گذارد، در حالی که گاهی بیرون ایستادن از الگوهای رسمی مدرسه اهمیت بسیاری در خلاقیت کودکان دارد (کفی، ۲۰۰۹).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

عوامل مؤثر بر خلاقیت:

بدون تردید عوامل ارثی و امور طبیعی و فرهنگی همه در پیدایش استعداد و رشد خلاقیت تأثیر دارند  تحقیقاتی که در مبحث وراثت انجام شده نشان می­دهد که نویسندگان بزرگ، ریاضی­دان­های معروف و مخترعین، اغلب در دوران کودکی آثار نبوغ و خلاقیت از خودشان نشان داده­اند، اثر وراثت در پیدایش نیروی ابتکار قابل انکار نیست، افراد بیشماری در محیط­های مساعد پرورش یافته­اند ولی همه آنها واجد فکر و اندیشۀ تازه نمی­شوند. با اینکه عامل ارثی پیدایش استعداد خلاقیت را در افراد ممکن می­­سازد، معذالک بروز و رشد این استعداد تحت تأثیر عوامل محیطی قرار دارد. عوامل محیطی نه تنها سبب پرورش استعدادهای مختلف افراد می­ شود، بلکه موجباتی برای تحریک و تشویق افراد به خلق و اندیشه­ها و طرق تازه فراهم می­سازد. در اجتماعاتی که رشد فردی و رفاه اجتماعی از طریق روش علمی در یک وضع رضایت­آمیزی توافق و سازگاری پیدا کرده ­اند، معمولاً مجال پرورش افکار و خلق اندیشه­ های تازه بیشتر فراهم می­ شود (شریعتمداری، ۱۳۸۲).

 

[۱] - J.J. Cavghron

[۲] -D.R. Peterson

[۳] -M.D.MumPord

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت