مفهوم ادراک کنترل
شاید یکی از جامعترین اهداف آموزش و پرورش در هر جامعه این باشد که به دانشآموزان آموزش داده شود که مسئولیت اعمال خود را بپذیرند. زیرا جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم، انتظار دارد که مدارس، همان طور که خواندن، نوشتن و حل مسائل را به افراد آموزش میدهند، مسئولیتپذیری را نیز به آنها بیاموزند تا به شهروندانی مسئولیتپذیر تبدیل شوند. مسئولیتپذیری با مفهومی که منبع کنترل به ادراک فرد از آنچه باعث رفتارش شده است، اشاره دارد (رضا خانی، ۱۳۸۶).
اگر فرد در یابد که اعمالش نتیجه عوامل بیرونی است، گفته میشود که او منبع کنترل بیرونی دارد. این نیروهای بیرونی ممکن است مربوط به مراجع قدرت یا وقایع اتفاقی باشد. افرادی که چنین احساسی دارند، معتقدند که در آنچه برای آنها اتفاق میافتد، نقش کمی دارند. در واقع آنها خود را اسیر شرایط محیط بیرونی میکنند (آتش روز، ۱۳۸۷).
شخصی که اعمالش را نتیجه عوامل درونی بداند، دارای منبع کنترل درونی است. چنین افرادی خود را عامل اصلی اتفاقاتی که برای آنها رخ میدهد؛ میدانند. این افراد، به جای این که خود را اسیر رخدادهای بیرونی بدانند، وقایع بیرونی را حداقل و تا حدی تحت کنترل خود میدانند. افراد با منبع کنترل درونی، رفتارشان را منبع و عامل اصلی پاداشها یا تنبیهها میدانند؛ خواه اعمالشان به پاداش و تنبیه منجر شود یا نشود. به عبارتی دیگر، افراد با منبع کنترل درونی، نسبت به رفتارشان احساس مسئولیت میکنند (افروز، ۱۳۸۰).
همینطور دانشآموزان با منبع کنترل درونی، خود و تواناییهایشان را برای مقابله با رویدادها باور دارند. آنها باور دارند که این اعمالشان است که باعث به وجود آمدن رخدادها میشود، نه وقایع تصادفی یا اشخاص صاحب قدرت. بنابراین، آنها انگیزه بیشتری دارند که برای رسیدن به اهدافشان رفتار مثبت انجام دهند (افروز، ۱۳۸۰).
همچنین ادراک کنترل اشاره دارد به عقاید و انتظارات فرد درباره اینکه می توان با محیط طوری تعامل کند که پیامدهای مطلوب را به بار آورد و از پیامدهای نامطلوب جلوگیری کند (اسکینر، زیمر، گمبک ۲۰۰۷). برای اینکه کسی بداند بر موقعیت خاصی کنترل دارد، دو چیز باید مهیا باشند، اولاً او باید توانایی به دست آوردن پیامد مطلوب را داشته باشد. ثانیاً ، موقعیتی که فرد سعی دارد آن را کنترل کند باید حداقل تا اندازه ای قابل پیش بینی و پاسخده باشد.
پژوهش درباره ی درماندگی آموخته شده نشان می دهد که وقتی افراد متوجه می شوند در محیط های غیر قابل پیش بینی و بدون واکنش قرار دارند، یاد می گیرند که اعمال و تلاش های آنها بیهوده است. اما بر عکس آن درست نیست. یعنی، وقتی محیط ها قابل پیش بینی و پاسخده هستند، افراد لزوماً برای کنترل کردن پیامدها، تلاش زیادی به خرج نمی دهند. علت آن این است که کنترل کردن حتی موقعیت های منظم، مانندتحصیلات، ورزش ها، روابط، و کار، دشوار است. وقتی موانعی مانند دشواری تکلیف، فرد را از پیامدهای جالب جدا می کند (مثل نمرات خوب، شهرت، ازدواج ، ترفیع)، تفاوت های فردی در ادراک کنترل مداخله می کنند و توضیح می دهد چه موقع و چرا افراد مشتاقانه برای کنترل کردن سرنوشت خود، تلاش لازم را به خرج می دهند.(ریو، ۱۳۹۱)
ادراک کنترل پیش بینی می کند که فرد مایل است چه مقدار تلاش به خرج دهد. وقتی فردی که ادراک کنترل نسبتاً زیاد دارد با موقعیت منظمی رو به رو می شود، تکالیف نسبتاً چالش انگیز را انتخاب می کند، هدف های نسبتاً عالی تعیین می نماید، و برای اینکه چگونه موفق شود و در صورتی که پیشرفت کند بود چه کاری باید انجام دهد، برنامه ریزی جامع می کند. چنین فردی با این دور اندیشی، دست به عمل می زند، تلاش به خرج می دهد، تمرکز خود را حفظ نموده و در صورت روبه رو شدن با مشکل، ایستادگی می کند. فردی که از ادراک کنترل زیادی برخوردار است، هنگام عملکرد، برنامه ها و راهبردهای خود را در ذهن دارد، حالت های هیجانی مثبت را حفظ می کند، راهبردهای حل مسئله را در نظر دارد، و برای تنظیم کردن یا بهبود بخشیدن به مهارت های مربوط، بازخورد به وجود می آورد. تمرکز داشتن به این صورت بر تکلیف، عموماً به عملکرد نیرومند می انجامد و کنترل بر پیامدهای مطلوب و نامطلوب را میسر می سازد. در مقابل، وقتی کسی که از درک کنترل کمی برخوردار است با همین موقعیت مواجه می شود، تکالیف نسبتاً آسان را انتخاب می کند، هدف های پیش پا افتاده و مبهم تعیین می کند، و برنامه های ساده با راهبردهای ناچیزی برای بازخورد، طرح می کند. اگر اوضاع خوب پیش نرود، تمرکز او به هم می خورد، اعتماد به نفس او سریعاً افت می کند، و در این فکر فرو می رود که چرا تکلیف این قدر دشوار است. وقتی تلاش کم می شود، مشغله شناختی و هیجانی کاهش می یابند، و دلسردی حاکم می شود، عملکرد نیز مطابق با آن لطمه می بیند. به مرور زمان، این گونه رویدادها باعث می شود افراد ابداع راهبردها را کنار بگذارند. (ریو، ۱۳۹۱)
پژوهشگران برای ارزیابی تفاوت های فردی در ادراک کنترل، از پرسش نامه هایی استفاده می کنند که سوال های زیر را شامل می شوند:
- اگر تصمیم بگیرید بنشینید و چیز واقعاً دشواری را یاد بگیرید، می تواند آن را یاد بگیرید؟
- شرط می بندم دوست ندارین نمره بد بگیرید. آیا می توانید کاری کنید که نمره بد نگیرید؟
- اجازه دهید بگوییم تصمیم گرفته اید هیچ مسئله ای را غلط حل نکنید. آیا می توانید این کار را انجام دهید؟
از این سؤال ها، چنین بر می آید که ادراک کنترل از لحاظ مفهوم شبیه ساختار های مربوط، مانند ادراک شایستگی، احساس کارآیی، و ادراک توانایی است. با این حال، یک تفاوت این است که ادراک کنترل شالوده ای است که این عقاید دیگر بر آن استوارند. برای مثال، ادراک کنترل، ادراک شایستگی را تقویت می کند، و ادراک شایستگی پیامدهای عملکرد را پیش بینی می نماید. بنابراین، ادراک کنترل با این ساختار عقاید مربوط به شایستگی، کارآیی، و توانایی است. تفاوت دیگر ادراک کنترل با این ساختارهای دیگر این است که ادراک کنترل می تواند نه تنها از شایستگی، کارآیی، یا توانایی، بلکه از هر قابلیت دیگری سرچشمه بگیرد. برای مثال، ورزشکاری ممکن است به خاطر قابلیت کمک خواست از مربی، هم گروه ها، یا از آسمان، ادراک کنترل زیاد داشته باشئ. بنابراین، اعتقاد به اینکه فرد کنترل زیادی بر پیامدها دارد به معنی آن است که اوئ بر هر چیزی که پیامدها را کنترل می کند – خودش، هم گروه ها، شانس، یا آسمان- کنترل دارد. (ریو، ۱۳۹۱)
میل به ادراک کنترل
میل به ادراک کنترل بیانگر آن است که افراد تا چه اندازه ای برای کنترل کردن وقایع زندگی خود انگیزه دارند (برگر، ۱۹۹۲، برگر- کوپر[۱]، ۱۹۷۹). افرادی که میل زیاد به کنترل دارند، با سوال کردن از خودشان که آیا قادر خواهند بود آنچه را که اتفاق افتاده کنترل کنند، با موقعیت ها برخورد می کنند. آنها به آنچه زندگی بر سر راهشان قرار می دهد راضی نیستند بلکه برای تاثیر گذاشتن بر زندگی و اتفاقاتی که روی می دهند، انگیزه دارند (برگر، ۱۹۹۲). این افراد ترجیح می دهند خودشان تصمیم گیرنده باشند، از پیش برای موقعیت ها آماده می شوند، از وابستگی به دیگران خودداری می کنند، و در موقعیت های گروهی نقش های رهبری را می پذیرند. افرادی که میل کم به کنترل دارند، از مسئولیت ها شانه خالی می کنند و از اینکه دیگران برای آنها تصمیم بگیرند احساس رضایت می کنند (برگر، ۱۹۹۲؛ برگر و کوپر، ۱۹۷۹). آنها ترجیح می دهد زندگی را به همان صورتی که هست بپذیرند.
مقیاسی که ادراک کنترل را ارزیابی می کند، مقیاس ادراک کنترل نام دارد. دو ماده از این مقیاس به قرار زیر است:
- من شغلی را ترجیح می دهم که بر آنچه انجام می دهد و هر وقت که بخواهم آن را انجام دهم، مقدار زیادی کنترل داشته باشم.
- قبل از اینکه کاری را شروع کنم باید خوب آن را بررسی نمایم.
چیزی که میل به کنترل را از ادراک کنترل متمایز می کند این است که افراد دارای میل زیاد به کنترل دوست دارند صرفنظر از اینکه فعلاً چقدر کنترل دارند و بدون توجه به اینکه موقعیت چقدر منظم و پاسخده است، بر سرنوشت خود کنترل داشته باشند. میل به کنترل با انواع تجربیات و رفتارهایی ارتباط دارد که برای عقاید کنترل شخصی با اهمیت هستند، از جمله درماندگی آموخته شده، افسردگی، خطای کنترل، هیپنوتیزم، پیشرفت ، استرس و کنار آمدن، روابط میان فردی، و حتی تصمیم فرد سالخورده برای انتخاب کردن مکان مردن- تحت کنترل در خانه یا اداره شدن توسط دیگران در بیمارستان. ارتباط بین میل به کنترل و این جلوه های رفتاری کنترل شخصی عبارتند از: ۱- میل زیاد به برقراری کنترل ۲- برگرداندن کنترل از دست رفته.
[۱] cooper
[شنبه 1400-02-25] [ 08:19:00 ب.ظ ]
|