عوامل موثر بر بهره وری منابع انسانی را به سه دستهی عوامل شخصی، محیطی و سازمانی به شرح زیر تقسیم کرده اند:
دسته اول عوامل فردی شامل: تجربه، میزان درآمد، سطح تحصیلات، سن و آموزش
-
- تجربه: هر تجربه از نسل قدیم به نسل جدید به شکلی کاملتر و دقیقتر انتقال مییابد بهره وری منابع انسانی بالاتر میرود لذا باید انتقال تجربه نظاممند گردد.
- درآمد: یکی از انگیزههای بسیار قوی برای افزایش بهره وری، پرداخت به منابع انسانی بر اساس توانایی او میباشد. به عبارت دیگر اگر پرداخت به هر فرد براساس میزان تلاش او صورت گیرد افراد انگیزهی بیشتری در جهت افزایش بهره وری خواهند داشت.
- سطح تحصیلات: مطالعات نشان میدهد سطح تحصیلات رابطه مستقیمی با میزان بهره وری منابع انسانی دارد و هرچه قدر میزان تحصیلات افراد در کارشان بیشتر باشد بهره وری افزایش مییابد .
- سن: رابطه سن و بهره وری منابع انسانی به این صورت است که از یک طرف هرجه سن بالاتر باشد به علت کاهش توانایی جسمی بهره وری کاهش مییابد و از طرف دیگر هر چه سن بالاتر میرود تجربه کاری فرد افزایش مییابد لذا بهره وری فرد نیز افزایش مییابد. بنابراین در مورد رابطه سن و بهره وری بسته به اینکه کدام عامل برتری پیدا کند بهره وری منابع انسانی با افزایش سن می تواند افزایش پیدا کند یا کاهش یابد.
- آموزش: آموزشهای داده شده به منابع انسانی در صورتی که در عمل بکار گرفته شود سطح بهره وری را افزایش میدهد در غیر این صورت افزایش بهره وری از طریق آموزش محقق نمیگردد. بنابراین یکی از راه های افزایش بهره وری بکار گرفتن دانستهای مفید و متانسب با شرایط واقعی میباشد.
دسته دوم از عوامل موثر بر بهره وری منابع انسانی عوامل محیطی میباشند که شامل: مشارکت، مناسبات اجتماعی، محتوای کار و خشنودی شغلی میباشد.
عامل مناسبات اجتماعی از طریق ارتباط بیشتر عامل انسانی با یکدیگر بر بهره وری منابع انسانی تاثیرگذار است بدین معنا که هر چه روابط بیشتر گردد انسانها تحت تاثیر روحیه نوع دوستی انگیزه فعالیت بیشتری خواهند داشت.
عامل خوشنودی فرد از کار می تواند بر بهره وری فرد تاثیر مثبت داشته باشد. به این معنا که هرچه فرد بار ضایت بیشتری فعالیت نماید در نتیجه حاصل کار او بهتر و در نتیجه بهره وری افزایش خواهد یافت و برعکس( امامی میبدی، ۱۳۸۴).
دسته سوم عوامل سازمانی موثر بر بهره وری :
۱-مشارکت کارکنان در تعیین اهداف شغلی:
منابع انسانی عملا قسمت مهمی از حیات کاریی خود را در ارتباط با سازمانها میگذراند اگر افراد بتوانند در طول این مدت اهداف فردی و سازمانی خود را تلفیق و هماهنگ نمایند بازدهی به مراتب بالاتری را خواهند داشت.(شیخی، ۱۳۸۸). در اوایل نیمه دوم قرن بیستم پیتر دراکر این مبحث را تحت عنوان «مدیریت برای نتایج “یا مدیرت بر مبنای هدف” مطرح کرد که دلالت بر تقویت انگیزش کارکنان و اعمال کنترل مدیریت از طریق تلفیق اهداف و ارزیابی آنها داشت(الوانی، ۱۳۸۶)
یکی از عوامل موثر بر عملکرد افراد در محیطهای کاری آگاه بودن و شناخت آنها از اهداف موسسه و مجموعه است (ساعتچی، ۱۳۸۶) اگر کارکنان در تنظیم اهداف شعلی مشارکت داشته باشند در نیل به آن اهداف بیشتر تلاش می کنند.
۲-مشارکت کارکنان در تصمیم گیریها
تردیدی نیست که یکی از اهداف اصلی فعالیتهای گروهی و فلسفهی وجود سازمانها افزایش کارایی و اثربخشی در چهارچوب ارزشهای جامعه است و در این جهت توصیهی تعاون و همکاری بین افراد و گروه های مختلف از دیرباز مورد توجه اغلب پیشهوران و رهبران سیاسی و عقیدتی بوده است منتها چگونگی این گونه همکاریهای و تصمیم گیریها در مورد راه روشن رسیدن به اهداف مشترک متاثر از طرز فکرها و سلیقههای جوامع مختلف است که از فرهنگ و طرز تلقیهای سیاسی و اقتصادی آنها سرچشمه میگیرد. (میرسپاسی، ۱۳۷۱)
معمولا زمینه های مشارکت به صورت زیر تقسیم بندی میشوند:
*مشارکت در تصمیمهایی که به زمینه های فنی مربوط میشوند.
*مشارکت در زمینه های پرسنلی و کارگزینی، این نوع مشارکت در قانون شوراهای اسلامی به صورت نسبتا گستردهای بیان میشوند.
*مشارکت در تصمیم گیریهای مالی نظیر سرمایه گذاری توزیع درآمد و…
*مشارکت در تصمیماتی که در زمینه های عمومی اتخاذ میشوند مانند تغییر ساختار واحد صنعتی تغییر محل کارخانه، متوقف کردن و توسعه واحدها (میر سپاسی، ۱۳۷۱)
چنین استدلال شده است که مشارکت کارکنان باعث افزایش اثربخشی خواهد شد و شرکت دادن کارمندان در تصمیمات مربوط به سازمان دارای مزایای زیر است:.
-کاهش مقاومت کارکنان در برابر تغیرات
-شرکت فعالانه کارکنان در سازمان
-افزایش قدرت مدیر و کارکنان
-افزایش مشروعیت
-افزایش آگاهی و اطلاع کامل
بنابراین مدیری که بتواند این فاکتورها را در سازمان اجرا کند به طبع اثر موضوعات بالاتر باعث افزایش اثربخشی او خواهد شد(میرسپاسی، ۱۳۷۱).
۳-آموزش کارکنان
آموزش کارکنان فرایندی است که طی آن افراد مهارت های مورد نیاز برای انجام دادن یک عمل یا وظیفه شغلی راکسب می کنند.
در طی فرایند آموزش موجباتی فراهم میآید تا تجربههای یادگیری به وقوع بپیوندند و بدین ترتیب، کارکنان بتوانند وظایف شغلی خود را در زمان حال و آینده با کارایی و اثربخشی بیشتری انجام دهند. در فرایند آموزش، آموزشدهنده میکوشد تا متصدیان مشاغل گوناگون، مهارت های لازم برای ایفای اثربخشتر وظایف شغلی را کسب کنند. نگرش مدیران سازمانهای موفق در زمینه فرایند آموزش، آن است که همهی کارکنان سازمان از بالاترین سطوح مدیریت گرفته تا کارکنان غیر ماهر و از آغاز ورود با سازمان تا چند ماه قبل از بازنشستگی در فرایند آموزش مشارکت داشته باشند(شیخی، ۱۳۸۸).
برای اینکه کارکنان سازمان نسبت به شرکت در دوره های آموزشی علاقه و شوق بیشتری داشته باشند، لازم است نیازهای آموزشی آنان به درستی تعیین شوند و قوانین و مقررات سازمان به گونهای تدوین شود که هر گونه افزایش حقوق و مزایا، ارتقا، جابجایی و … در سازمان مشروط به طی دوره مناسب آموزشی باشد. در آن صورت لازم است:
طراحی دوره های آموزشی توسط کارشناسان ورزیده صورت گیرد.
روشهای آموزشی بر پایه قوانین یادگیری تدوین شوند.
انتخاب مدیر و کارشناسان آموزش بر اساس ضوابط علمی دقیق انجام گیرد.
استفاده از روشهای آموزش اثربخش
فراهم آوردن بودجه کافی برای آموزش
انتخاب محل مناسب برای یادگیری
…(ساعتچی، ۱۳۷۶)
۴-سیستم جبران خدمات
بطور کلی نظام پرداخت هم از دیدگاه سازمان و هم از دیدگاه فرد، کنشهای چندی را به همراه دارد.
برای سازمان این کنشها را به همراه دارد:
اول اینکه در شرایط یکسان افراد تمایل دارند به سازمانهایی بروند که بیشترین پاداش را برای آنها فراهم میآورند و لذا سازمانها میتوانند با ارئهی پرداخت مناسب کارکنان دارای صلاحیت را جذب نمایند و نگهداری کنند.
دوم اینکه: پرداختی که به موجب جبران خدمات به فرد تعلق میگیرد وسیلهای برای عملکرد گذشته است و سوم اینکه: پاداش می تواند به عنوان ابزاری انگیزشی برای بهبود عملکرد گذشته باشد.
از سوی دیگر ایجاد حس امنیت در افراد، بازشناسی و بازخورد عمل مناسب انجام شده از سوی دیگران کنشهای پرداخت از دیدگاه فرد میباشد. بنابراین بدیهی است برای تحقق این کنشها سیستم پرداخت باید کارا و اثربخش باشد و بهگونهای طراحی شود که حداکثر بازده را برای سازمان و فرد به همراه داشته باشد.
به همین دلیل توجه به نیازهای اساسی افراد، برخورداری از عدالت توزیعی پاداش چه در درون سازمان و چه در بیرون از سازمان از جمله اصول اساسی در هر سیستم پرداخت میباشد. سیستمهای پرداخت و مراعات قوانین یکی از زمینه های اصلی عملکرد مدیریت منابع انسانی و مدیریت جبران خدمات به عنوان یکی از حوزه های این زمینه، وظیفه طراحی و اجرای سیستمهای حقوق و مزایای کارکنان را عهدهدار است(ساعتچی، ۱۳۷۶).
۵-ساختار سازمانی
یک از ویژگیهای بنیادین هر سازمان لزوم فراهم کردن ادامهی فعالیتها در جهت دستیابی به هدفهای اصلی و فرعی است. این امکان از طریق تخصیص وظیفه، سرپرستی و هماهنگسازی حاصل می شود. این سه اعمال معرف ساختار سازمانی است. این سه عامل را میتوان به صورتهای گوناگون ترتیب داد بدین معنی که سازمانها میتوانند ساختارهای متفاوتی داشته باشند و چنین ساختارهایی نیز دارند. بسیاری از اندیشمندان حوزه مدیریت معتقدند که ساختار مناسب برای بهره وری سازمان اهمیت بنیادین دارد و از این رو، به خودی خود به صورت یکی از کانونهای بررسی شناخته شده می شود. ساختار سازمانی دارای شکلهای کوناگون است. اساس و پایه کارها بر روی ساختار انجام شده، بر اساس کارهای وبر (۱۹۵۷) قرار دارد او در یک طرح کلی سه نوع مختلف سارمان را با بررسی اقتدار شرح داده است. او نوع آرمانی سازمان و دیوانسالاری را که بر نظم، نظامندی، خردگرایی و همسانی تاکید دار شرح میدهد. برای بسیاری از ما دیوانسالاری به معنی رعایت افراطآمیز تشریفات اداری زمانگیر است؛ اما وبر بر این باور بود که دیوانسالاری؛ سازمانهای غیر شخصی هستند و قوانینی سختگیرانه را اعمال می کنند، وبر بر این باور بود که این رعایت انصاف را درمورد همهی کارکنان قطعیت میبخشد. (شیخی، ۱۳۸۸).
۶- فرهنگ سازمانی
سازمانها، درست مانند افراد دارای شخصیت میباشند که این قالب شخصیتی سازمان را فرهنک آن سازمان میگویند.
در رابطه با فرهنگ سازمانی تعاریف متعددی ارائه شده است که در حد نیاز به تعدادی از آنان اشاره میکنیم . فرهنگ سازمانی عبارت است از ارش فالبی که توسط اکثریت قریب به اتفاق اعضای سازمان پذیرفته شده و مورد حمایت آنان می باشد. (رابینز ۱۹۹۱) در تعریف دیگر فرهنگ سازمانی شامل یک سلسله قواعد منظم و دستور العملهای کلی است که قالب رفتاری اعضای سازمان را میسازد. پذیرش آن نیز می تواند فوایدی مانند: احساس شناخت واقعی برای اعضای سازمان، تعهد سازمانی، ثبات نظام اجتماعی، شکل دادن به رفتار و… را به همراه داشته باشد(همان).