کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML

 



هیجان شادی

۲-۲-۲-۱ ریشه های تحولی

شادی به عنوان یک هیجان نخستین محسوب می‌شود که جزء الگوهای هیجانی مادرزادی است و تقریباً در تمام فرهنگ ها به صورت یکسان متجلی می‌شود (خداپناهی، ۱۳۸۷). نخستین تظاهرات هیجان شادی،‌ از همان هفته های اول بعد از تولد، در قالب لبخندهای نوزادان، نمایان می‌شود. این لبخندها در ابتدا در پاسخ به محرک هایی همچون نوازش کردن و تکان دادن، و در حدود یک ماهگی در واکنش به دیدنی های جالب، ایجاد می‌شود. در حدود ۶ تا ۱۰ ماهگی، نوزاد به چهره ی انسان، لبخند می‌زند و در حدود سه تا ۴ ماهگی برای نخستین بار، خنده نمایان می‌شود. این تظاهرات هیجان شادی در ماه های اول پس از تولد، بسیار حائز اهمیت است، زیرا والدین را ترغیب می‌کند تا به اندازه ی کافی پاسخدهی عاطفی داشته باشند و تحریکات محیطی لازم را برای نوزاد، فراهم آورند. بنابراین کارکرد حیاتی هیجان شادی در دوران نوباوگی و نوپایی، تقویت رابطه ی والد- کودک است که برای رشد جسمانی و روانشناختی سالم کودک، لازم است (برک، ترجمه ی سیدمحمدی، ‌۱۳۸۶؛ ماسن، کیگان، هوستون و کانجر؛ ترجمه ی یاسایی، ۱۳۸۷). از این دوران به بعد، تظاهرات شادی به موازات رشد توانمندی های شناختی، پیشرفت می‌کند و از کارکردهای اجتماعی بیشتری برخوردار می‌شود. به موازات پیشرفت سن در دوره های تحولی بعدی، فرد می‌تواند به طور هشیارانه از تظاهرات شادی خود برای تأثیر در روابط و تعاملات اجتماعی خویش بهره ببرد (محسنی، ‌۱۳۹۰).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۲-۲-۲-۲ جنبه های ژنتیکی

مطالعات انجام شده بر روی دوقلوها با مقایسه ی دوقلوهای یک تخمکی و دو تخمکی، نقش ژنتیک را در تجربه ی هیجانات مثبت، تأیید کرده اند. بر این اساس، این موضوع تأیید شده است که حداقل بخشی از تفاوت های فردی در تجربه ی هیجانات مثبت، به تفاوت در استعدادهای ژنتیکی مربوط می‌شود. این موضوع هم در مورد هیجان شادی و هم در مورد هیجان لذت، صدق می‌کند (کامپتون و هافمن[۲]، ۲۰۱۳).

بعضی از نظریه پردازان، معتقد هستند که برای تجربه ی شادی، یک «حد نهایی[۳]» وجود دارد. بر این اساس، همانطور که در مورد کنترل وزن، مطرح شده است که افراد، صرف نظر از اینکه چه رژیمی‌بگیرند، دارای یک حد نهایی برای میزان وزن خود هستند، برای تجربه ی شادی نیز مطرح می‌شود که شادی، ریشه ی ژنتیک دارد و هرفردی علی رغم تلاش در جهت تجربه ی شادی، بازهم به همان حد معین تجربه ی شادی بازخواهد گشت (رسنیک[۴]، ۱۹۹۷). البته عده ای از نظریه پردازان از جمله سلیگمن (۲۰۰۲) با پذیرش مطلق و افراطی این رویکرد جبر گرایانه مخالف هستند. این نظریه پردازان، ضمن اذعان به اینکه شادی مبنای ژنتیک دارد،  معتقدند که میزان تجربه ی شادی، تا حد زیادی در کنترل خود افراد است. در واقع رویکردهای واقع بینانه تر و متعادل تر بیان می‌دارند که اگرچه استعداد ژنتیک، در تعیین محدوده ی تجربه ی شادی،‌ تأثیر گذار است ولی عامل اصلی تعیین کننده در تجربه ی شادی، قضاوت ها و ارزشیابی های شناختی افراد از رویدادهای زندگی روزمره و نیز میزان تجارب هیجانات مثبت، همچون لذت است (رسنیک، ۱۹۹۷).

۲-۲-۲-۳ جنبه های فیزیولوژیک

براساس پژوهش های انجام شده به نظر می‌رسد که در بین مراکز مغزی، دسته ی تارهای جلویی میانی (ام- اف - بی)، سپتال و کرمینه مخچه که با سپتال رابطه دارد، می‌تواند در تجربه ی هیجان شادی، نقش داشته باشد. به علاوه، نقش هسته های دمی‌(بخشی از هیپوتالاموس و تالاموس) در تجربه ی هیجان شادی، تأیید شده است (خداپناهی، ۱۳۸۷). همچنین نتایج پژوهش های اخیری که در این زمینه انجام شده اند، نشان می‌دهند که قشر پیش پیشانی نیمکره ی چپ مغز،‌ به هنگام تجربه ی هیجان شادی، فعالیت قابل توجهی دارد. این یافته ها نشان می‌دهند که این قسمت از مغز با فرایند کاهش و بهبود هیجانات منفی نیز ارتباط داشته و فعالیت آن توسط بعضی از اعمال ارادی در جهت کاهش هیجانات منفی، قابل افزایش است (کامپتون و هافمن، ۲۰۱۳).

۲-۲-۲-۴ جنبه های شناختی

در مورد جنبه های شناختی هیجان شادی، آنچه که مورد توافق نظر نظریه پردازان هیجانات مثبت است، این است که این بعد، عمدتاً به ارزشیابی شناختی در مورد رضایت از حیطه های مختلف زندگی، اشاره دارد (کار، ۲۰۰۵). رضایت از زندگی، محصول ارزیابی فرد از کارکرد و شرایط زندگی خود است، به گونه ای که کیفیت این ارزیابی، به استانداردها و معیارهای هرفرد، مربوط می‌شود (وایتنک و همکاران[۵]، ۲۰۰۴). بنابراین تحقق بعد شناختی هیجان شادی، هنگامی‌اتفاق می‌افتد که فرد براساس معیارهای درونی شده ی خود، ارزیابی مثبتی از کل زندگی و حیطه های اختصاصی آن داشته باشد و تجارب زندگی خود را در مجموع، خوب، معنادار و ارزشمند، تلقی کند (کالاهان، ۲۰۱۱). براین اساس، شادی یک مفهوم ذهنی است و هرکسی خود، بهترین قضاوت کننده در مورد سطح شادی خویش است. به همین دلیل است که به صرف وجود یا عدم وجود شرایط مثبت بیرونی و مادی نمی‌توان در مورد سطح شادی افراد، اظهار نظر قطعی کرد. این احتمال وجود دارد که افرادی با شرایط و امکانات محیطی محدود، سطح شادی بالایی را تجربه کنند و برعکس، افرادی حتی با فراهم بودن شرایط و امکانات مناسب، سطح مناسبی از شادی را تجربه نکنند. در واقع علت این تفاوت ها به ارزشیابی های شناختی افرد در رابطه با رضایت از حیطه های مختلف زندگی و نیز رضایت از کلیت زندگی خویش، مربوط می‌شود (کسبیر و داینر، ۲۰۰۸).

۲-۲-۲-۵ جنبه های اجتماعی

براساس مطالعات انجام شده در زمینه ی شادی، نمی‌توان این هیجان را در خارج از یک بافت بین فردی، تبیین نمود. میزان بالاتر اجتماعی شدن  و همکاری بین فردی، از جمله مواردی است که همواره با سطوح بالاتر شادی همراه است. پژوهش ها نشان می‌دهد که کمیت و مهمتر از آن، کیفیت روابط بین فردی دوستانه، به طور مثبتی با
شادی همبستگی داشته و احساس تنهایی، به طور قوی با افسردگی همبستگی دارد. اهمیت این موضوع تاحدی است که حتی مطرح شده است که روابط اجتماعی رضایت بخش، می‌تواند مهمترین منبع شادکامی‌محسوب شود (کسبیر و داینر، ۲۰۰۸). برای این یافته های پژوهشی، تبین های مختلفی مطرح شده است که سه مورد از مهمترین آن ها عبارتند از (کار، ۲۰۰۵):

افسردگی در روانشناسی Psychological depression

۱- افراد شاد در نظر دیگران جذاب تر به نظر می‌رسند و به همین دلیل، بیشتر احتمال دارد که توسط دیگران برای روابط بین فردی و تعاملات اجتماعی، انتخاب شوند. همچنین افراد شاد،  نسبت به افراد افسرده و ناشاد، که یبشتر بر خودشان متمرکز هستند و کمتر تمایل به درگیری با مسائل دیگران دارند، بیشتر تمایل دارند که به طور یاریگرانه با دیگران ارتباط برقرار نمایند و به آن ها کمک کنند.

۲-  هر انسانی به لحاظ روانشناختی، نیازی اساسی به پیوند داشتن با دیگران دارد، لذا ارتباطات مطلوب با دیگران به دلیل تأثیر مثبتی که بر ارضای یکی از مهمترین نیازهای انسان می‌گذارد، به افزایش احساس رضایت و شادی منجر می‌شود. این موضوع در بسیاری از نظریه های مطرح شخصیت و روان درمانی همچون نظریه ی مزلو (شولتز؛ ترجمه ی خوشدل، ‌۱۳۸۵) و واقعیت درمانی گلاسر (اوندرا و گرینوالت[۶]، ۲۰۰۷؛ گلاسر؛ ترجمه ی رحمانیان، ۱۳۸۵) بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.  درواقع بین شادی و روابط بین فردی، یک رابطه ی دوجانبه وجود دارد، به طوریکه از یکسو شادی به تجربه ی ارتباطات مؤثر کمک می‌کند و از سوی دیگر، ارتباطات مؤثر به افزایش شادی منجر خواهند شد.

۳- ارتباطات مؤثر با دیگران، شبکه ی حمایت اجتماعی مطلوبی را برای فرد تأمین می‌کند که می‌تواند با کمک به حل مسائل مختلفی که فرد با آن رو به رو می‌شود، به حفظ و تداوم احساس شادی کمک نماید.

۲-۲-۲-۶ جنبه های اقتصادی

عکس مرتبط با اقتصاد

ارتباط پول و درآمد، با شادی قابل انکار نیست، زیرا تحقق بسیاری از نیازهای اساسی انسان، همچون نیاز به غذا، امنیت، سرپناه و مواردی از این قبیل در گروی تأمین مناسب منابع مالی است (فرانکلین، ۲۰۱۰). این موضوع در دیدگاه صاحب نظرانی همچون گلاسر (گلاسر؛ ترجمه ی رحمانیان، ۱۳۸۵) و مزلو (شولتز؛ ترجمه ی خوشدل، ۱۳۸۵) که به بررسی نیازهای اساسی انسان پرداخته اند، نیز مورد تأکید است . البته باید توجه داشت که این به معنای آن نیست که ثروت، به عنوان یک منبع و عامل ایجاد کننده ی شادی محسوب می‌شود. بسیاری از افراد ناشاد هستند که هیچ مشکلی از جانب منابع مالی ندارند و اضافه شدن ثروت و دارایی، نمی‌تواند باعث افزایش شادی آن ها شود. بنابراین می‌توان گفت ثروت و دارایی، تاحدی که بتواند نیازهای اساسی انسان را برطرف نماید، می‌تواند تا حد زیادی شرایط لازم برای تجربه ی هیجان شادی را فراهم آورد، ولی لزوماً به شادی منتج نخواهد شد (فرانکلین، ۲۰۱۰). نتایج پژوهش های مختلف نیز نشان می‌دهد که میزان ارتباط بین ثروت و شادی بسیار پایین است (سلیگمن، ۲۰۰۲).

۲-۲-۲-۷ جنبه های هیجانی

یکی از نخستین نظریه پردازی های اختصاصی در مورد جنبه ی هیجانی شادی، که امروزه مورد توافق نظریه پردازان و پژوهشگران روانشناسی شادی قرار دارد، نظریه ی برادبرن[۷] است که در اواخر دهه ی ۱۹۷۰ مطرح شد. براساس نظریه ی برادبرن، شادی به عنوان یک حالت تعادل هیجانی بین دو دسته هیجانات منفی و هیجانات مثبت، قلمداد می‌شود. بر این اساس، تجربه ی شادی، هنگامی‌تحقق می‌یابد که از یکسو هیجانات منفی در کمترین سطح ممکن تجربه شوند و از سوی دیگر هیجانات مثبت، به میزان قابل توجهی تجربه گردند (اشموتکین[۸]، ۲۰۰۵). در میان هیجانات مثبت مرتبط با شادی، هیچ هیجانی به اندازه ی هیجان لذت، مورد تأکید قرار نگرفته است. امروزه این موضوع مورد توافق نظریه پردازان و پژوهشگران حیطه ی هیجانات مثبت است که هیجان لذت، جزئی تفکیک ناپذیر از هیجان شادی محسوب می‌شود و به عنوان مولفه ی هیجانی شادی به حساب می‌آید (دوک ورث، استین و سلیگمن[۹]، ۲۰۰۵).

[۱]. Developmental

[۲]. Compton & Hoffman

[۳]. set point

[۴]. Resnick

[۵]. Whiteneck et al

[۶]. Onedera & Greenwalt

[۷]. Bradburn

[۸]. Shmotkin

[۹]. Duckworth, Steen & Seligman

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-02-25] [ 08:44:00 ب.ظ ]




هیجان لذت

۲-۲-۳-۱ ریشه های تحولی

ریشه های تحولی هیجان لذت نسبت به هیجان شادی، در متون مربوط به روانشناسی تحول، کمتر مورد بحث قرار گرفته است. شاید دلیل این امر، این باشد که اساساً لذت به عنوان مولفه ی هیجانی شادی، محسوب می‌شود و لذا می‌توان ریشه های تحولی شادی در بعد هیجانی را به نوعی به عنوان تحول هیجان لذت نیز در نظر گرفت (آرگایل؛ ترجمه ی گوهری انارکی، ۱۳۸۳).

لذت نیز همچون شادی از جمله هیجان های نخستین محسوب می‌شود (خداپناهی، ۱۳۸۷) که به اشکال مختلف، از بدو تولد، جلوه های مختلف‌آن قابل مشاهده است. این نشانه ها که جهان شمول هستند، معمولاً در طول دوره ی نوباوگی به صورت حالت انبساط عضلانی و بستن چشم ها در هنگام ارضای نیازهای فیزیولوژیک مانند تغذیه شدن، قابل مشاهده هستند (ماسن و همکاران؛ ترجمه ی یاسایی، ۱۳۸۷). با این حال، هیجان لذت در دوره های بعدی تحول، در همین سطح جسمانی باقی نمی‌ماند و به موازات رشد جنبه های شناختی، لذت های پیچیده تری که تحت تأثیر حواس فیزیولوژیک نیستند نیز پدیدار می‌شود که تحت عنوان لذت های برتر شناخته می‌شود (کار، ۲۰۰۵).

۲-۲-۳-۲ جنبه های فیزیولوژیک

پژوهش های نوروپسیکولوژی در مورد هیجان لذت، تاکنون بسیاری از جنبه های فیزیولوژیک مربوط به این هیجان را به خوبی شناسایی کرده اند. بویژه در بعد لذت های حسی، انتقال دهنده های عصبی خاصی در ارتباط با هیجان لذت، مشخص شده و مناطق مغزی مرتبط با این هیجان، دقیقاً شناسایی شده اند. در میان انتقال دهنده های عصبی، نقش دوپامین و سروتونین در تجربه ی هیجان لذت، بسیار برجسته است. همچنین پپتیدهای شبه افیونی که شامل آندروفین ها، آنکفالین ها و دینورفین ها می‌شود، علاوه بر اثر تسکینی و ضددرد، در تجربه ی هیجان لذت نیز نقش دارند (حائری روحانی، ۱۳۸۶).

در میان مناطق مغزی، نقش بعضی از ساختارهای دستگاه کناری و بویژه شکنج زاویه ای و سپتال، در رابطه با تجربه ی لذت های بدنی همچون لذت جنسی، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین مشخص شده است که هیجان های مثبتی همچون لذت، بیشتر در نیمکره ی چپ، مورد بررسی قرار می‌گیرند (خداپناهی، ۱۳۸۸). علاوه بر مواردی که ذکر شد، مشخص شده است که بعضی از هورمون ها از جمله هورمون اکسیتوسین[۱] نیز در تجربه‌ی لذت، نقش اساسی دارد (کامپتون و هافمن، ۲۰۱۳).

۲-۲-۳-۳ جنبه های غریزی

یکی از مهمترین منابع هیجان لذت، در بعد جسمی، ارضای نیازهای غریزی همچون خوردن و میل جنسی است (آرگایل؛ ترجمه ی گوهری انارکی و همکاران، ۱۳۸۳). این شکل از هیجان لذت، بویژه از دیدگاه تکاملی، بسیار حائز اهمیت است، زیرا تجربه ی لذتی که با ارضای نیازهای اساسی غریزی همراه است، افراد را به فراهم کردن شرایطی که به ارضای این نیازها بیانجامد برمی‌انگیزد که نتیجه ی آن، حفظ بقای آن ها خواهد بود (خداپناهی، ۱۳۸۸).

۲-۲-۳-۴ جنبه های شناختی

اگرچه جنبه های فیزیولوژیک و جسمی، جزئی اساسی از هیجان لذت هستند، اما لذت صرفاً به عنوان یک مولفه ی زیستی و بدنی محسوب نمی‌شود، بلکه اساساً این هیجان به یک حالت ذهنی خوشایند اشاره دارد که با بعضی از حواس و دریافت های بدنی همراه است (اگدن[۲]، ۲۰۰۱). به عبارت دیگر لذت، علاوه بر ابعاد فیزیولوژیک، ابعاد پیچیده ی شناختی را نیز در بر می‌گیرد (پترسون، ۲۰۰۶). البته مطرح کردن بعد شناختی برای هیجان لذت، مانند آنچه که برای هیجان شادی، مطرح شد، به معنی معادل دانستن این دو هیجان نیست. در واقع تفاوت این دو هیجان، در این است که ارزیابی های شناختی مبتنی بر رضایت و خشنودی، یکی از مولفه های اصلی هیجان شادی است، که بدون تحقق آن، نمی‌توان سخن از تحقق هیجان شادی به میان آورد، ولی این مولفه های شناختی، جزء مولفه های اصلی هیجان لذت، محسوب نمی‌شوند، بلکه جزء عوامل تأثیر گذار بر تجربه‌ی این هیجان، محسوب می‌گردند. به همین دلیل است که امکان تجربه ی هیجان لذت، حتی بدون ارزیابی‌های شناختی مثبت، امکان پذیر است. به عنوان مثال، فردی که هیچ ارزیابی شناختی مثبتی از زندگی خود، به طور کلی و در حیطه های مختلف ندارد، با رفتارهایی مثل رابطه ی جنسی، کشیدن سیگار و مواردی از این قبیل که تجربه ی لذت حسی را فراهم می‌آورند، به طور موقت، هیجان لذت را تجربه خواهد کرد. با این حال، تجربه ی لذت پایدار در بلندمدت و در هردومقوله ی لذت های جسمی‌و برتر، بدون تحقق مولفه های شناختی مثبت و مؤثر، امکان پذیر نخواهد بود (کار، ۲۰۰۵).

عکس مرتبط با سیگار

۲-۲-۳-۵ جنبه های اجتماعی

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

به طور کلی رابطه ی هیجانات مثبت از جمله لذت، با روابط اجتماعی، دو جانبه است. یعنی افرادی که روابط اجتماعی مطلوبی دارند، میزان لذت بیشتری را تجربه می‌کنند و همچنین افرادی که سطح بالاتری از هیجانات مثبت همچون لذت را تجربه می‌کنند، روابط بین فردی مثبت تری دارند (جانسون، ۲۰۰۹).  برخلاف هیجانات منفی مانند اضطراب که میزان درگیری افراد را در موقعیت های اجتماعی کمتر می‌کند و ممکن است مخل روابط بین فردی مطلوب شود، هیجانات مثبت مانند لذت، باعث می‌شود که افراد، بدون بازداری و کنار کشیدن از موقعیت های اجتماعی، با جنبه های مختلف موقعیت های بین فردی درگیر شوند و سطح بالایی از توجه و بینش را نسبت به ابعاد مختلف این موقعیت ها داشته باشند. این توجه گسترش یافته به افراد کمک می‌کند تا  در موقعیت های اجتماعی، روی ایده ها، اعمال و فعالیت های جدید،گشوده باشند وخلاقیت بیشتری از خود نشان دهند. در نتیجه، این خلاقیت و گشودگی می‌تواند به ارتقاء و گسترش هرچه بیشتر روابط بین فردی ثمربخش و مفید برای سلامت روان منجر شود (کار، ۲۰۰۵).

همچنین روابط بین فردی نیز می‌تواند تأثیر بسزایی در تجربه ی لذت فراهم آورد. براساس نظریه ی انتخاب، بدون داشتن روابط رضایت بخش، تجربه ی هیجانات مثبت، به طور پایدار و در طولانی مدت، امکان پذیر نخواهد بود. زیرا هیجانات مثبت، هنگامی‌حاصل می‌شوند که یک یا چند مورد از نیازهای اساسی انسان، ارضا شده باشد و ارضای مطلوب و مناسب تمام نیازهای انسان حتی نیازهای فیزیولوژیک او، تنها در سایه ی روابط رضایت بخش، امکان پذیر است (اوندرا و گرینوالت، ۲۰۰۷). بنابراین تجربه ی هیجانات مثبت، که به دنبال روابط مطلوب ایجاد می‌شود، نشانگر این است که نیازهای جسمانی و روانشناختی فرد، به خوبی در حال ارضا شدن است و بنابراین سلامت روان او در وضعیت مطلوبی قرار دارد (گلاسر؛ ترجمه ی ملکیان و احمدی، ۱۳۸۶).

[۱].Oxytocin

[۲].Ogden

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ب.ظ ]




تاریخچه ی سلامت روان

از زمان تأسیس رسمی‌علم روانشناسی در اواخر قرن نوزدهم، تا ده ها سال، مفهوم سلامت روان، به عنوان یک مفهوم مستقل از بیماری روانی، شناخته نمی‌شد. در واقع بسیاری از نظریه پردازان، به طور آشکار یا ضمنی چنین فرض می‌کردند که سلامت روان به معنای عدم بیماری روانی است (تنگلند[۱]، ۲۰۰۱). بویژه در طی سال های جنگ جهانی دوم و پس از آن، روانشناسی بیش از حد روی مقولات آسیب شناسی روانی متمرکز شد، به طوریکه مشخصه ی اصلی روانشناسی، تشخیص و درمان اختلالات روانی در همکاری با متخصصین روانپزشکی بود (فیرس و ترال؛ ترجمه ی فیروزبخت، ۱۳۸۸). حتی در حیطه های پژوهشی، چه در مورد کودکان و چه در مورد بزرگسالان، اقبال پژوهشگران روانشناسی عمدتاً به سمت مقولات آسیب شناسی روانی و عوامل تأثیر گذار بر مسائل و اختلالات روانشناختی و یا درمان آن ها بود (سلیگمن؛ ترجمه ی کلانتری و همکاران، ۱۳۹۰).

با ایجاد جنبش روانشناسی مثبت توسط سلیگمن، موج جدیدی از جریان علمی‌و پژوهشی ایجاد شد که موضوع سلامت روان و افراد فاقد اختلالات روانی را به طور مستقل از مبانی آسیب شناسی روانی، مد نظر قرار داد. سلیگمن بیان کرد که هدف علم روانشناسی، لزوماً درمان اختلالات روانی نیست، بلکه توانمندسازی جمعیت عمومی‌به منظور پیش گیری از ناراحتی های روان شناختی، هدفی است که اهمیت آن کمتر از پرداختن به مقولات آسیب شناسی و درمان نیست (سلیگمن؛ ترجمه ی کلانتری و همکاران، ۱۳۹۰). تحت تأثیر این موج جدید در روانشناسی، امروزه بین نظریه پردازان و پژوهشگران سلامت روان، دیگر این موضوع مورد توافق عمومی‌است که سلامت روان، به معنی فقدان اختلال روانی نیست (مک دونالد، ۲۰۰۶).

دانلود تحقیق و پایان نامه

[۱]. Tengland

[۲]. Antonovsky

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ب.ظ ]




مولفه های سلامت روان

براساس پژوهش های متعدد انجام گرفته در زمینه ی خوب بودن ذهنی و سلامت روان، کیس (۲۰۰۷) ملاک های ۱۳ گانه ای را برای سلامت روان معرفی می‌کند که تحقق آن ها در یک فرد، می‌تواند به معنی بهره مندی مطلوب او از سلامت روان باشد. البته همانند آنچه که در مورد اختلالات روانی مطرح می‌شود، نگاه به سلامت روان، نباید صرفاً محدود به رویکرد طبقه بندی[۶] و همه یا هیچ باشد، بلکه باید رویکرد پیوستاری[۷] نیز در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر، این ۱۳ مولفه، به صورت همه یا هیچ در افراد وجود ندارند، بلکه هرفردی ممکن است به میزانی از هریک از آن ها بهره مند باشد. براین اساس می‌توان گفت هنگامی‌که این مولفه ها حداقل در حد متعادل و متوسطی تحقق یابند، می‌توان از تحقق سلامت روان، سخن گفت. بنابراین حتی افرادی که دارای اختلال روانی تشخیص داده نمی‌شوند، خود می‌توانند در دو طبقه ی دارای سلامت روان و فاقد سلامت روان، قرار گیرند. این مولفه های ۱۳ گانه در جدول ۱-۲ ارائه شده اند (کیس، ۲۰۰۷).

 

 

 

جدول  ۱-۲ مولفه های ۱۳ گانه ی سلامت روان براساس طبقه بندی ارائه شده توسط کیس (۲۰۰۷)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

مولفه های سلامت روان تعریف
هیجانات مثبت[۸] (خوب بودن هیجانی[۹]) عاطفه ی مثبت[۱۰] بشاش بودن در حد معقول و متعادل، احساس علاقه به زندگی، داشتن روحیه ی خوب، احساس شادی و احساس آرامش در ابعاد مختلف زندگی روزمره.
کیفیت زندگی[۱۱] احساس رضایت از زندگی به طور کلی و در اکثر موقعیت ها و زمینه ها و یا به میزان بالا در در حیطه های خاص زندگی روزمره.
کارکرد روانشناختی مثبت[۱۲] (خوب بودن روانشناختی[۱۳]) خودپذیری[۱۴] نگرش مثبت پایدار در مورد خود، تأیید کردن و دوست داشتن اکثر جنبه های شخصیت خود.
رشد شخصی[۱۵] به دنبال چالش بودن (به شکل مثبت و نه چالش های استرس زا)، بینش داشتن به توانایی های بالقوه ی خود، احساس رشد و تکامل پیوسته (به لحاظ شخصیتی).
هدف در زندگی[۱۶] یافتن معنا و جهت خاصی برای زندگی خود.
تسلط محیطی[۱۷] پرورش دادن توانایی انتخاب، مدیریت و شکل دهی به محیط زندگی خود، متناسب با نیازهای شخصی.
خودمختاری[۱۸] توانایی رهبری و هدایت خود، به طور مستقل و داشتن ارزش ها و معیارهای درونی که به لحاظ اجتماعی نیز پذیرفته شده و مقبول هستند.
روابط مثبت با دیگران[۱۹] داشتن یا توانایی داشتن روابط گرم و مطمئن با دیگران.
کارکرد اجتماعی مثبت[۲۰] (خوب بودن اجتماعی)[۲۱] <a href="http://jss.iaut.ac.ir/article_523404.html” title=”پذیرش اجتماعی“>پذیرش اجتماعی[۲۲] داشتن نگرش مثبت نسبت به تفاوت های انسانی و تأیید و پذیرش این تفاوت ها.
تحقق اجتماعی[۲۳] اعتقاد به اینکه مردم، گروه ها و جامعه، دارای توانایی های بالقوه ای هستند و می‌توانند به طور مثبتی این توانایی ها را رشد و پرورش دهند.
مشارکت اجتماعی[۲۴] مفید و ارزشمند تلقی کردن فعالیت های روزمره ی خود برای جامعه و دیگران.
پیوستگی اجتماعی[۲۵] علاقه به جامعه و زندگی اجتماعی و معنادار و قابل فهم دانستن جامعه و زندگی اجتماعی.
یکپارچگی اجتماعی[۲۶] احساس تعلق به یک اجتماع و دریافت حمایت و آسایش از جانب یک اجتماع.

مفهوم سازی ارائه شده توسط کیس، براساس پژوهش های مختلف انجام شده در حیطه ی سلامت روان و خوب بودن ذهنی، صورت گرفته و در مورد اینکه هریک از این مولفه ها به عنوان مولفه های سلامت روان در نظر گرفته می‌شوند، توافق وجود دارد، ولی مطمئناً هنوز نیاز به پژوهش های اختصاصی متعددی در مورد خود این طبقه بندی ۱۳ گانه هست تا مورد توافق عمومی‌نظریه پردازان و پژوهشگران سلامت روان قرار گیرد، زیرا این طبقه بندی با هدف مشخص کردن نشانگان سلامت روان تدوین شده است (کیس، ۲۰۰۷).

[۱]. syndrome

[۲]. Subjective Well-being

[۳]. Lopez

[۴]. Suh, Lucas & Smith

[۵]. Lyubomirsky, King

[۶]. categorical

[۷]. continuous

[۸]. Positive emotions

[۹]. emotional well-being

[۱۰]. Positive affect

[۱۱]. quality of life

[۱۲]. Positive psychological functioning

[۱۳]. psychological well-being

[۱۴]. Self-acceptance

[۱۵]. Personal growth

[۱۶]. Purpose in life

[۱۷]. Environmental mastery

[۱۸]. Autonomy

[۱۹]. Positive relations with others

[۲۰]. Positive social functioning

[۲۱]. social well-being

[۲۲]. Social acceptance

[۲۳]. Social actualization

[۲۴]. Social contribution

[۲۵]. Social coherence

[۲۶]. Social integration

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ب.ظ ]




تأثیر استرس و مهارت های مقابله ای بر سلامت روان

در مباحث سلامت روان و آسیب شناسی روانی، توجه به عوامل استرس زا و کیفیت مقابله مؤثر با آن ها غیرقابل اجتناب است. امروزه پژوهش ها و مطالعات مختلف، این موضوع را تأیید کرده است که حتی برای افرادی که دارای استعداد ژنتیکی اختلالات روانی هستند، آنچه که منجر به بروز این اختلالات می‌شود، تجربه ی درجات بالای استرس و ناتوانی در مقابله مؤثر با  عوامل استرس زا [۱] است (هالجین و ویتبورن؛ ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷). عوامل استرس زا، عوامل درونی یا بیرونی هستند که به شکل ناخوشایندی احساس تعادل و ثبات فرد در زندگی روزمره را بر هم می‌زنند و در نتیجه، سلامت روانشناختی یا جسمانی او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. استرس می‌تواند به طور مستقیم از طریق پیامدهای روانشناختی و فیزیولوژیک (مانند برانگیختگی بیش از حد و سطح بالای اضطراب) یا غیر مستقیم (از طریق افزایش احتمال رفتارهای مخربی همچون سیگار کشیدن و تغذیه ی ناکافی) سلامت جسمانی وروانی افراد را به خطر بیندازد. البته تأثیر عوامل استرس زا بر سلامت جسمانی و روانشناختی، در مورد همه ی افراد، به یک میزان نیست. بسیاری از افراد هستند که در شرایط و موقعیت های بسیار استرس زا، از سطح سلامت روانی و جسمانی خوبی برخوردارند و برعکس، بسیاری از افراد ممکن است با کمترین عوامل استرس زا، سطح سلامت جسمانی و روانشناختی آن ها در وضعیت نامطلوبی قرار بگیرد (گلانز و شوارتز، ۲۰۰۸).  در واقع آنچه که موجب این تفاوت ها می‌گردد، به نوع مکانیزم های مقابله ای[۲] مربوط می‌شود که افراد در مواجهه با رویدادهای استرس زا و به منظور کنترل استرس ناشی از آن ها در زندگی روزمره ی خود، به کار می‌بندند (مک دونالد، ۲۰۰۶).

عکس مرتبط با سیگار

پاسخ سازگارانه و منتج به سلامت روان، نسبت به موقعیت های استرس زا دارای دو مولفه ی اساسی است: ۱- مدیریت مسئله[۳] ۲- تنظیم هیجانی[۴]. مدیریت مسئله به ساز و کارهایی اشاره دارد که فرد برای تأثیر گذاری مستقیم بر موقعیت استرس زا به کار می‌گیرد. ساز و کارهایی همچون حل مسئله و جستجوی اطلاعات لازم برای مقابله‌ی مؤثر با یک موقعیت، از جمله ساز و کارهایی هستند که تحت مفهوم مدیریت مسئله، قرار می‌گیرند. تنظیم هیجانی به ساز و کارهای کنترل و تعدیل هیجانات، به شکلی سازگارانه اشاره دارد. این مولفه، در کنار مدیریت مسئله، یک مولفه ی اساسی برای مقابله مؤثر با یک موقعیت استرس زا به شمار می‌رود، زیرا مدیریت مسئله با وجود هیجانات منفی شدید و مخرب، بسیار دشوار خواهد بود. مولفه ی تنظیم هیجانی، بویژه هنگامی‌اهمیت بسیاری پیدا می‌کند که امکان تغییر و مدیریت موقعیت استرس زا چندان عملی نیست. مثلاً هنگامی‌که فرد با مرگ یک از اطرافیان خود مواجه می‌شود، به هیچ وجه نمی‌تواند تأثیری روی موقعیت ناگوار پیش آمده، ایجاد کند. در چنین مواردی فرد فقط می‌تواند روی خودش کنترل داشته باشد. بنابراین در چنین شرایطی تنها مؤلفه ی تنظیم هیجانی، اجرایی خواهد بود. البته تنظیم هیجانی هم بدون دخالت عوامل بیرونی و موقعیتی انجام نمی‌گیرد، بلکه ساز و کارهای اجتماعی و بین فردی مانند کمک گرفتن از حمایت اجتماعی خانواده، دوستان و سایر شبکه های روابط اجتماعی می‌تواند تاحد زیادی به تنظیم هیجانات در موقعیت های استرس زا کمک نماید (گلانز و شوارتز، ۲۰۰۸).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

[۱]. Stressors

[۲]. Coping

[۳]. Problem mangement

[۴]. Emotional regulation

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم